تعریف نقش بازی یا بازی‌های نقش آفرین

تعریف نقش بازی یا بازی‌های نقش آفرین و فرایند و تأثیر آن‌ها درسیر تکامل رشد فردی و اجتماعی کودک

سیما سید 

بازی یک عملکرد غریزی و یک رویارویی داوطلبانه و بی هدف کودک با محیط اطرافش است که از کنجکاوی و تمایل کودک به حرکت ناشی می شود.” 

کودک دربازی با قواعد و هنجارهای موجود درمحیط  اطرافش ( دنیای واقعی) سر و کار دارد و به طور منطم خودش را در برابر آنها می سنجد. واین درگیری با محیط اطراف ، به کودک این توان را می‌بخشد  سازد تا از طریق بازی ، با سرگرمی و شادی گام به گام برای آینده بیاموزد و این بررسی و درگیری انتقادی همه جانبه، ضامن  رشد و تکامل فردی و اجتماعی کودک . بنابراین بازی را نمی توان به عنوان یک سرگرمی بی فایده یا بازیگوشی کودکانه در نظر گرفت ، بلکه این واسطه بین دنیایی است که اکنون کودک در آن زندگی می کند و دنیای بزرگسالان. [3] بنابراین بدون این تمرین ها ، .یادگیری برای کودک برای بزرگ شدن تقریباً غیرممکن هست.

سیما سید

برای رسیدن به همه این اهداف تئاتر و یا اجرای نقش یکی از بهترین راه هاست. البته هیچ بقالی نمیکوید که ماست من ترش هست ولی چون تقاتر زمینه‌های فعالیت بسیار زیادی را در بر میگیرد( رو وپشت و کنار صحنه) بازیگر با یا بی متن، و یا رقصنده و گروه کرو..ابزار صحنه، دکور و.. آماده کنه ویا تهیه بلیت و پخش بین تماشاگران و کنترل آن‌ها.

  • بازیهای نقش آفرین 
  • هرجا از واژه بازی یا بازی کردن استفاده میکنم منطورم نقش بازی (کردن)

من توضیحات این بخش  را با یک اصل بسیار مهم که درحقیقت چراغ راه ما در کار با کودکان هست شروع می کنم:

 بازی زبان کودک است_( نقش بازی کردن) 

 بازی‌های نقش آفرین یک تحول داستانی هستندکه توسط کودک انجام می شود.(روی صحنه زندگی می رود ). کودک نقش شخص دیگری را بازی می کند ، یک حیوان یا یک موجود فانتزی .

کیک های شنی می پزند ، یک خانواده عصر حجر در جنگل های تخیلی حرکت می‌کنند  یا بازی “پدر ، مادر ، فرزند” را انجام دهید. یا دزد و ژاندارم یعنی وقتی کودکان به تنهایی یا در یک گروه به ایفای نقش های مختلف می پردازند ، ما از بازی صرف صحبت نمی‌کنیم  بلکه آنرا نقش بازی کردن یا نقش آفرینی می‌نامند و معتقدیم  که این نوع بازی  در مراحل خاصی از رشد کودک کاملاً غریزی هستند : چیزی که در حقیقت کار مارا ساده‌تر می کنند. 

 کودکان از چه زمانی نقش آفرینی را شروع می کنند؟

برای اینکه بتوانم دقیقتر  این نکته را توضیح بدهم سعی می کنم با توجه به روانشناسی رشد کودک  یک بازی اجتماعی-دراماتیک کودکانه  و امر نقش آفرینی را در سطوح مختلف عملی و گفتاری را  بررسی  کنم .

 دراین نوع بازی که بازی‌های خود جوش و خودگردان کودکان در مراحل متفاوت رشد شان هست  عمدتا ازسه عنصراصلی  نام  برده می شود: 

1

 عنصر تقلیدی: که به طور عمده مرحله اول نقش بازی کردن هست: کودک در راستای رشد خود در حین بازی سعی می کند درست مانند بزرگسالان  در زندگی واقعی عمل کند مثل آنها صحبت کند و به لحاظ رفتاری و ظاهری  (الگوبرداری) ( مثل نقش مادر یا پدر)،یا تقلید دقیق حیواناتی که می‌شناسد: ( گربه چهاردست وپا ) . بسته به سطح رشد کودک، سن شروع این نوع بازی  معمولا از 2 سالگی در نظرگرفته می‌شود. در این سن کودک می تواند “تقلید یا تظاهر” کند.و معمولااین مرحله بازی  فردی صورت میگیرد. 

 بازی هامیتوانند به تنهایی انجام بشوند ویا  به صورت موازی( پارالل) با بچه های انجام می گیرد. به عنوان مثال ، یک کودک می تواند برای خود یک تماس تلفنی برقرار کند.( دیالوگی برقرار نمیشه) ویا در حضور دیگر کودکان انجام می‌شود.کودک دیگری این ایده را می پذیرد ، اما با کودک اول بازی نمی کند. تعامل یا اینتراکسیون انجام نمی گیرد

و یا این نقش را به یک عروسک منتقل کند و از اوبخواد که مادر را تقلید کنند. 

 اشیاء در این مرحله اغلب به عنوان “کلید” دنیای داستانی بازی ها عمل می کنند. ( بلوک چوبی و تلفن)

 این مرحله به عنوان اولین تمرینها برای ورود به زندگی واقعی عمل می کند.

2

  • عنصر تخیلی:  ( مرحله مثلاً یا انگار که) (حدوداً از4 سالگی..) روند بازی پیچیده‌تر می‌شود: بتدریج  مرز بین واقعیت و تخیل پر‌رنگ تر می‌شود.کودکان نقش جدید را فعالانه ایفا می‌کند و نقش را در آن لحظه باور دارند ( آتش نشان)!! 
  • گفتارسازی نقش اساسی دربازی  پیدا می کند. کلمات جای واقعیت را می گیرند.عملکرد اصلی گفتار”باورپذیر ساختن” نقش است ، که به کمک آن کودک موفق می شود بر محدودیت های زمانی و مکانی زندگی واقعیش غلبه کند و امکان  بازتولید غنی تری را ازاین وقایع  ارائه بدهد: میتواند با این نقش همدلی  کند( ایجاد امپاتی) و می تواند در مورد نحوه عمل نقش تصمیم گیری کند.کودکان در این مرحله میتوانند:

 «هویت خود را تغییر دهد : وبه ایفای نقش بپردازد: “مثلاً من دکتر هستم 

. اما این دکتر تقلید یک دکتر نیست بلکه مجموعه‌ای از واقعیت و تخیل هست.

    و به این ترتیب میتوانند بارها و بارها نقش خود را تغییر بدهند ویا از نقش خارج شوند، توضیح بدهند و دوباره به نقش برگردند.

هویت اشیاء را تغییر بدهد-: اشیاء و مکانها می توانند معانی جدید و متفاوتی را در طول ایفای نقش به دست آورند. یک قاشق چوبی ممکن است به شمشیر ، موز به تلفن، یک قطعه سنگ به کلید مخفی ، گوشه ای از ساختمان به قلعه  یاپرده به‌ 

تارعنکبوت تبدیل شود  

جایگزین برای رفتارها و یا شرایطش ارائه بدهد:: “مثلاً من الان از کار به خانه

 آمده‌ام یا با حلقه کردن انگشتان ادای مشت خود را به دهان می آورد: “مثلاً .من دارم از بطری آب می خورم  

 

یا شرح کارهایی که شرایط جدیدی در روند بازی بوجود می‌آورند که  انجام اقدام‌ها جدیدی را می‌طلبد ” حالا مثلا دکتر مریض شده و به همین دلیل  پرستار باید عمل جراحی را انجام دهد 

3

  • (عنصربررسی و تبادل نظر جمعی(تعامل):
  • “این عنصرنه عملکرد جایگزینی دارد و نه عمل‌کرد تقلیدی دارد  
  •   کودک  مشخصاًحل مشکلات خاصی را در این مرحله تجربه می کند  به عنوان مثال: “ما به دو راننده نیاز نداریم ، هیچ اتوبوسی دو راننده ندارد! تومی تونی  بلیط ها رو کنترل کنی  یا تو باجه بلیط بفروشی
  • بازی موازی از نوع دیگری را انجام میدهد:از نقش خارج میشوند ولی برای اینکاررباید با دیگران توافق کنند یا مستقیماً به بازیکنان دیگر خود در بازی واکنش نشان دهند.ا
  • جمع‌بندی کوتاه مهمترین نکات:
  • دو عنصرمتمایز از هم، در این مرحله  با هم در ارتباط قرار می گیرند:. در تداخل و ارتباط عناصر تقلیدی و تخیلی ،در کودک دوگفتگوی درونیایجاد می شود ، گفتگوی بین خود کودک و (درون او) و گفتگو ی او با نقشی که او  بازی می کند“. 
  • “به این ترتیب ایفای نقش به دو منشاء شروع یا حرکت نیاز دارد : یکی در وجود کودک هست و دیگری در قسمتی از تجربه‌اش که حول نقش ایفا می شود..( کودکانی که به هر دلیلی به اندازه کافی تجربه یا برداشت  با و ازمحیط اطافشان نداشته باشند،نباید تعجب کرد اگراز اعضای غیر فعال این بازیهای نمایشی باشندا)

4

  •   عنصر مهم دیگری هم  بایدبه آن اشاره کنم بلند صحبت کردن هست.
  • بلند صحبت کردن  
  • مرحله اول صدای خودش را آگاهانه تر میشنود و شاید درک و برداشت 
  • تفاوتش را با صدای مادر یا پدر و زنگ در یا تلفن ویا صدای حیوانات  
  • تجربه ها را روشن‌تر وبه این ترتیب  آن‌ها را تثبیت می‌کند
  • ارتباط پیوند بخشهای بعدی بازی را هم تسهیل میکند
  • در عین حال هم یک پل ارتباطی بین هم بازی‌ها نیزایجاد می کند. 
  • نتیجه اینکه همه این مجموعه  سهم قابل توجهی از یک طرف در روند هویت یابی فردی کودک دارد بخاطر گفتگوی درونی که او با خودش و با نقش دارد 
  • و از طرف دیگر به هویت یابی جتماعی کودک و تجربه و تثبیت جایگاهش در گروه و به ایجاد و رشد همدلی (امپاتی) در او
  •  

 مکانیزم و نقش نقش آفرینی ( چه اتفاقاتی در کودک رخ میدهد و چطور) 

 دو نکته کلیدی:

 1 کودکان در این نوع بازی اغلب تجربه شخصی خودشان را با موقعیت های روزمره ای  به تصویر می کشند ” پدر ، مادر ،  کودک” ، کودکان می توانند تجربیات زندگی خانوادگی را که مشغولشان کرده پردازش کنند و ترس، خشم، کمبود و بحران های دیگررا به چالش بکشند… ویا تخیلات و تصورات و آرزوهای  خود را جامه عمل بپوشانند . شاهزاده خانم یا جنگده یا سوپر من ، دنیایی کاملاً جدید  من جدیدشان را تجربه کنند.و در عالم خیال این آرزوهارا .آن‌ها را از زبان نقش بیان کنند ویا با دیگران درمیان بگذارند.تجربه کنند و در نهایت جای احساس نارضایتی را با احساس رضایت و خوشبختی عوض کنند بدون آنکه ترس از قضاوت یا به تمسخر گرفته شدن و یا پیامدهای منفی دیگری برایشان  داشته باشد. (معصومه نیست بلکه آن گربه هست)احساس امنیت یکی از بزرگترین دستاوردهای این نوع بازی هست

. مهم و قابل توجه این هست کودکان می توانند در این مرحله بین واقعیت و داستان فرق بگذارند ، اما همچنان بازی را از نظر احساسی، واقعی تجربه می کنند. توانایی که ما بزرگسالان از دست داده‌ایم . ( تئاتر درمانی)

 2 برخورد با زبان هم ازمهارت های دیگری هست که نقش آفرینی سود می برد: کودکان یاد می گیرند که از زبان مستقل استفاده کنند و آن را “مستقل از متن” کنند. وقتی موز به تلفن تبدیل می شود ، یا جارو به اسب بالدار،یک تفسیر دوباره زبانی صورت می گیرد. کودکان در طول بازی معنی “تلفن” را به شیئی “موز” اختصاص می دهند. نقش های مختلف همچنین رفتارهای مختلف زبانی و اصطلاحات خاص را تشویق می کند. از آنجایی که بازی در نقش با چند کودک معمولاً خود به خود به وجود می آید ، باید برای تفییر نقش و خصوصیات یا توانائی های آن توافق کنند با دیگران یا مستقیماً به بازیکنان دیگر خود در بازی واکنش نشان دهند. (وارد دیالوگ و گفتگو و اقناع)

کاربرد نقش آفرینی ( نقش بازی کردن) در آموزش و پرورش  ( تئاتر با بچه‌ها و برای بچه ها) 

برای من تئاتر به معنای  “پشتیبانی بزرگسالان ازیادگیری کودکان برای زندگی از طریق نقش بازی هدایت شده، و یا کارگردانی شده”هست- 

اما اجازه بدین توضیح کوتاه بدهم :

 تئاتردر آموزش یک رشته مستقل است که بین دوحوزه تئاتر و آموزش حرکت می‌کند و مربی در آن واحد وظایف  تربیتی و هنری را به عهده دارند.

زمینه‌های کار برد تئاتردر آموزش که در ابتدا بیشتر به مدرسه و تئاتر آماتور اختصاص داده می شد ،الان خوشبختانه خیلی گسترده شده:

در فرایند این فعالیتها ، زمینه های یادگیری متعددی را می توان مطرح کرد که به مربی امکان   می دهد تا شرکت کنندگان را در رشد شخصی و گروهی شان به چالش بکشد و پشتیبانی کند.

  به این دلیل برای یک مربی (پداگوژ) که از تئاتربه عنوان ابزار کار استفاده میکند برای رسیدن به اهداف آموزشی و پرورشی خود.  مهم است که نقش خود را به عنوان مربی تئاتر.بشناسد،ما به عنوان معلم برای انتقال دقیق و بی‌وقفه مواد درسی که از طرف اداره و یا سازمانی تدوین شده به بچه، والدین و به ثمر رساندن و ضمانت آینده ویا درمانگر! ما در موقع کارمربی تئاتر هستیم.یک آموزشگرکه. واساس کارش رهنمودهای اولیه پداگوژیک هستند.

سرلوحه کار مربی تئاترایجاد حس خوشبختی کودک در هست. 

 غیر از آن برنامه‌ریزی براساس نیازها  ،علایق و آرزوهای هرکودک انجام می گیرد. نه براساس ایده‌آل‌های ما 

با قوت ها و توانائیهای کودک کار میکنیم و نه با ضعفهای او!

 گروه  چه موقعیتی ویا چه خصوصیاتی دارد.به لحاظ سنی، اجتماعی، جسمی و… 

 حالا اینکه چطور بتوانیم همه این‌ها را درتا حد امکان رعایت کنیم بدون آنکه آنکه هدف اصلی کار را از نظردور نگاهداریم.

( توضیح در بخش هدف گذاری یا انگیزه های تئاتر)

بنابراین: خیلی خوب هست به عنوان مربی تئاتر 

 که یک رپرتوار( مجموعه، منبع) گسترده در اختیار داشته باشیم از متن و تکنیک ها . اشکال اجرایی تئاتر.، تا کار با گروههای معین سنی و یا اجتماعی پابگیرد و تا حد امکان موفق باشد . در این کار هم مانند کارها وحرفه های دیگر هرچقدر ابزار وبرنامه ریزی  کار(تقاتر) با موقعیت گروه تطبیق داشته باشد، اجرای کار روانتر و رسیدن به اهداف ساده‌تر خواهد شد. شرکت کنندگان دسترسی مستقیم به ایده ها و انگیزه هایشان و دپیدا میکنند،  توانایی‌های خود را بهتر می شناسند،  ارتباطات اجتماعیشان وسیع‌ترمیکنند،  قراردادهای زندگی  جمعی و   وبا مرزهای خود و دیگران  آشنایی  پیدا و میکنند، و با با بازی نقش‌های مختلف انتظارات اجتماعی از آن نقش را تجربه میکنند.

  توجه به فاکتورتفریح، شادی را فراموش نکنیم .

زمینه‌های اجتماعی بکارگیری تئاتر در آموزش و پرورش

    • کار در مناطق حاشیه‌ای جامعه، که مشکلات اقتصادی و اجتماعی ، فقر فرهنگی و….موجب بروز خشونت، اعتیاد و جرائم دیگر حتی در نوجوانان..میشود
    • توسعه پروژه های تئاتر رایگان در مناطق بحران زده و یا کمپ های  پناهجویان برای کمک به سریعتر و یا راحت‌تر وارد شدن به جامعه 
    • کار در کارگاه های جوانان با عقب‌ماندگی‌های جسمی و ذهنی
    • در زندانها یا ( بازداشتگاه های) جوانان
    • مراکز توانبخشی برای نوجوانان و جوانان در حال ترک اعتیاد
    • در خانه‌های جوانان و کلوب های درهای باز جوانان که ورود آزاد و مجانی است برای گرد هم آوردن و سرگرم کردن نوجوانان و جوانان ….
    • علاوه برآن 
    • تمرکز بر محتوا (به عنوان مثال دروس آلمانی که با استفاده از تئاتر نشان داده شده است ، …) آموزش زبان و گفتار،
    • مشاغل در تجارت (توسعه شخصیت ، بلاغت / زبان بدن ، پویایی گروه ، ایجاد مهارت کار تیمی ) و فعالیت‌های دیگر که تخصصی ترهستند 

زمینه‌های رشد کودک

  • زمینه‌ های رشد فردی:
  • رشد بیانی و فیزیکی ( گویش، زبان اشاره، میمیک و..
  • کشف و بکارگیری مهارتهای فردی 
  • تقویت خلاقیت‌ و حس زیبایی شناسی
  • ارتقاء انگیزه برای خواندن کتاب (به عنوان مثال اگر برنامه ریزی آموزشی تئاتر روی کتاب (کودکان) تمرکز کند، مثل کاری که دوستان پروژه بامن بخوان انجام میدهند.
  • شادی در حرکت
  • ارضائ کنجکاوی
  • جمع آوری تجربه برای بیان احساسات
  • تمرین قدرت تصمیم گیری 
  • ومهمتر از همه به نظر من
  • رشد خود کارامدی  selbst wirksamkeit به اثبات برساندن خود که به عنوان یکی نیازهای اولیه رشد روانی کودک به شمار می‌رود و در نتیجه
  • ایجاد و افزایش خود ارزش گزاری
  • ایجاد شهامت بیشتری برای بیان و پیشبرد ایده‌های خود
  • افزایش اعتماد به نفس
  • افزایش شهامت برای تجربه کردن کارهای بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.