یکی دو نکته کوچک در ارتباط با تئاتر ایران و تبعید

یکی دو نکته کوچک

در ارتباط با تئاتر ایران و تبعدی

ابراهیم مکی

تبعید در تئاتر و بخصوص در بخش نمایشنامه نویسی ایران عمری دراز دارد و پا به پای اولین قدمهایی است که در این راه برداشته شده است تا به حدی که میتوان ادعا کرد که تئاتر ایران در تبعید پا به عرصه حیات گذاشته است.

همانطور که میدانیم تئاتر نوین ایران یعنی تئاتری که به سبک و سیاق تئاتر غربی است با ترجمه و اقتباس نمایشنامه های غربی شروع میشود. اولین ایرانی ای که دست به ترجمه و اقتباس یک نمایشنامه غربی میزند میرزا حبیب اصفهانی است که در زمان ناصرالدینشاه در تبعیدگاه خود در استانبول نمایشنامه معروف مولیر به نام «میزانتروپا» را تحت عنوان «مردم گریز» به فارسی برمی‌گرداند.

مولیر در این نمایشنامه به انتقاد از رفتار و کردار درباریان لویی چهاردهم می پردازد و شاید همین امر یکی از نکاتی باشد که میرزا حبیب را بر آن میدارد تا بی توجه به نمایشنامههای مردم پسند فراوانی که از مولیر به جا مانده است و همه جا نیز با استقبال فراوان رو به رو میشوند این نمایشنامه انتقادی را که در واقع تلخترین اثر مولیر است و با بی مهری کامل معاصرین او مواجه شده است برگزیند و به ترجمه و اقتباس از آن بپردازد.

البته ذکر این نکته بی مورد نیست که به اعتقاد اکثر محققین تاریخ ادبیات دراماتیک جهان میزانتروپ شاهکار مولیر محسوب میشود و همان رتبه و مقامی را در بین آثار مولیر دارد که هملت در میان آثار شکسپیر.

و اما اولین نمایشنامه نویس ایرانی به زبان آذری که میرزا فتحعلیخان آخوندزاده باشد تمام نمایشهایش را در تفلیس که به اعتباری می تواند تبعیدگاه او محسوب شود به قلم آورده است. اگرچه آخوندزاده از شش سالگی خاک ایران را ترک کرده به تفلیس میرود و در آنجا شاغل مشاغل عمده دولتی شده به درجه کلنلی نیز نایل میآید اما در واقع همیشه فکر و ذهنش متوجه ایران است و به تبار ایرانی خود میبالد خودش مینویسد: “اگرچه علی الظاهر ترکم اما نژادم از پارسیان است آرزوی من اینست که ایرانیان بدانند که ما فرزند پارسیانیم و وطن ما ایران است.”

آخوندزاده در همین زمینه دو بار اقدام به جمع آوری استشهادهایی مبنی بر ایرانی بودن خود میکند اما چرا علیرغم عشق و علاقه فراوانش به ایران آخوندزاده تا آخر عمر در روسیه میماند و در همانجا چشم از جهان می پوشد؟ جواب این سؤال را شاید بتوانیم در نوشته های اعتمادالسلطنه بیابیم. محمد حسن خان اعتمادالسلطنه که مترجم مخصوص و وزیر انطباعات ناصرالدینشاه است و در سومین سفر ناصرالدینشاه به اروپا او را همراهی میکند در سفرنامه اش از تفلیس به تهران مینویسد: «شب را در خانه جنرال قونسول به چلو و مسمای جوجه و بادنجان مهمان بودم…. در این اثنا در باز شده میرزا فتحعلیخان معروف به آخوندزاده داخل شد. این شخص را از قدیم میشناختم اما هیچوقت به صحبت او مایل نبودم و همیشه از معاشرت با او وحشت و نفرت داشتم چه مرد فاسد العقیده بی دین عامی بی حرمتی است. از تصنیفات او که وقتی دیده ام متجاوز از بیست هزار بیت در مذمت حضرت سیدالشهدا صلوات الله و سلام علیه نوشته و زوار کربلا را داخل سفها میداند و من از آنروز با خود عهد کرده ام که هر وقت قوه داشته باشم او را یا به حکم و یا به حیله به خاک ایران آورده بعد از ثبوت و وضوحعقاید او در حضور اهل اسلام سزای او را به شرع شریعت واگذارم و خوب میدانیم که مجازات کسی که به زبان و به قلم سنب اولیای دین را کرده باشد بریدن ،زبان قطع دست و بعد کشتن اوست و ضمناً بد نیست به خاطر داشته باشیم که اعتمادالسلطنه پسر حاجب الدوله یعنی همان کسی است که میرزا تقی خان امیر کبیر را در حمام فین کاشان رگ میزند. در واقع آخوندزاده پس از ترک ایران فقط یکبار به ایران بر می گردد، آنهم تحت حمایت روسیه تزاری به عنوان مترجم و همراه با هیئتی که از طرف تزار برای شرکت در جشن تاج گذاری ناصرالدین‌شاه به ایران فرستاده شده است.

سرنوشت اولین نمایشنامه نویس ایرانی به زبان فارسی نیز که میرزا رضا تبریزی باشد چیزی بهتر از این دو نیست. او که در ایران به سر میبرد در خفا به پیروی از شیوه آخوندزاده اقدام به نمایشنامه نویسی می کند و جز تنی چند از جمله خود آخوندزاده تا سالها پس از مرگش هیچکس نمیداند که نویسنده پنج نمایشنامه ای که او نوشته است .کیست همه محققین ایرانی و خارجی آثاری را که او به وجود آورده است به میرزا ملکم خان که در آن زمان به حالت تبعید در لندن و به دور از دسترس مأموران شاهی به سر میبرد نسبت میدهند میرزا رضا در تمام دوران عمرش در گمنامی و در آرزوی آنکه روزی بتواند خود را به دوستداران آثارش بشناساند به سر می برد و همچنانکه میدانیم هرگز چنین فرصتی را نمی یابد بنابراین شاید بتوانیم او را نیز به نوعی تبعید شده در خاک وطن بدانیم

درباره تئاتر تبعیدی ایران در بعد از غلبه رژیم اسلامی اما که مورد نظر مجله محترم آرش ،است میتوان گفت که هنرمندان تئاتر ایران از همان بدو به قدرت رسیدن رژیم اسلامی به عنوان بخشی از جریان فرهنگی پیشرو و مبارز به شدت مورد هجوم و شتم و ضرب بازرسان فرهنگی و قداره بندان تازه به حکومت رسیده قرار میگیرند نمونه بارز رفتار ددمنشانه رژیم ملاها با هنرمندان تئاتر را در ارتباط با سعید سلطانپور ،شاعر نمایشنامه نویس و کارگردان آزاده و متعهد تئاتر ایران میبینیم که جان خود را بر سر نوشتن و به صحنه بردن نمایشنامه «عباس آقا کارگر ایران ناسیونال» می گذارد. عوامل رژیم سلطانپور را در شب عروسی اش از مجلس شادمانی بیرون میکشند به زندان میبرند علیرغم حکم زندانی که خود برایش بریده اند و به خلاف تمام موازین حقوقی و انسانی او را به جوخه اعدام می سپارند تا درس عبرتی برای دیگر هنرمندان تئاتر باشد که به فکر روشنگری از طریق تئاتر نیفتند.

به این ترتیب همراه با سیل عظیم متواریان در تمام زمینه های علمی فرهنگی، صنعتی و در تمام رده های اجتماعی از مرفه ترین افراد جامعه گرفته تا محروم ترین ایشان تعداد کثیری از تئاتریهای ایران نیز؛ نمایشنامه نویس ،کارگردان ،بازیگر طراح صحنه و سایر متخصصین فنی چه آنهایی که از پیش نیز کم و بیش فعالیتهای سیاسی داشته اند و چه آنهایی که صرفاً به خاطر خصلت ضد مردمی و فرهنگ ستیزی رژیم ملاها، قادر به آفرینش هنری در چنین فضایی نیستند مجبور به ترک وطن شده، در پنج قاره جهان پراکنده شدند تا به دور از سانسور و تضییقات سیاسی – اجتماعی مذهبی به آفرینش هنری بپردازند. هنرمندانی که به این نحوه تحت فشار مستقیم رژیم و یا بنا بر اراده آزاد خود با به جان خریدن غم غربت و چشم پوشیدن از تمام سوابقی که در زمینه های مختلف برای خود کسب کرده اند ترک یار و دیار میکنند تا به سهم خود قسمتهایی از اندیشه های ایرانی -انسانی ای را که مورد عداوت رژیم قرون وسطایی و فرهنگ ستیز ملاها قرار دارد از گزند بدخواهی ایشان برهانند و نگذارند خدشه ای در روند آفرینش ذوقی ایرانی و همخوانی آن با فرهنگ جهانی ایجاد شود در زمره هنرمندان تبعیدی محسوب شده آفریده هایشان که به لحاظ بیرون بودن از دایره تنگ ارزشهای مورد قبول رژیم اسلامی امکان ارائه شدن در داخل مرزهای ایران را ندارند آثاری تبعیدی به شمار می‌آیند.

البته باید اذعان کرد که تعیین ضوابطی که بتوان بر اساس آن حکم قاطعی در این مورد صادر کرد کار آسانی نیست و شاید اصولاً ضرورتی هم نداشته باشد. اما اگر چنین نیازی احساس شود لازم است که گروهی از دست در کاران در زمینه های گوناگون دور هم گرد آیند و با در نظر گرفتن جهات مختلف فرهنگی اجتماعی و تاریخی این معیارها را معین کنند. معهذا نگارنده برای اینکه بتوانم وظیفه ای را که در این مورد بر عهده گرفته ام، حتی الامکان بر اساس ضوابط مشخصی به انجام رسانم نکاتی را در ارتباط با دو عامل اثر هنری و آفریننده اثر هنری یعنی «هنرمند» برای خود در نظر گرفته ام که در زیر میآورم بدیهی است که این معیارها شخصی است و هر کس میتواند خود معیارهای خاصی را برگزیند و بر اساس آنها به تبیین نظریاتش در این مورد بپردازد.

۱- اثر هنری فعالیتهای نمایشی در خارج از ایران را در ارتباط با تبعید به اعتباری میتوان در سه گروه طبقه بندی کرد

الفتئاتر ایران در تبعید یعنی تمام فعالیتهای نمایشی که توسط هنرمندان ایرانی در خارج از مرزهای ایران انجام میشود به شرط اینکه هنرمندان مزبور دست کم به خاطر یکی از سه مورد ذکر شده در فوق سیاسی اجتماعی مذهبی – مجبور به ترک وطن شده باشند.

بنابراین اعتبار بعضی از نمایشهایی که مربوط به تئاتر ایران در تبعید است میتوانند بدون ذکر نام و یا حتی با ذکر نام هنرمند در ایران نیز به نمایش گذاشته شوند چرا که شرط لازم برای اینکه تئاتری در این مقوله قرار گیرد آنست که سازنده اثر یعنی هنرمند تبعیدی باشد و سخنی از خصوصیات اثر آفریده شده به میان نیامده است میدانیم که هنرمندان هر قدر هم که متعهد و سیاسی باشند، الزاماً همیشه در بند به وجود آوردن اثری سیاسی نیستند و هرازگاهی هم ممکن است آثاری به وجود آورند که هیچ رنگی از مسایل سیاسی روز در آنها دیده نشود بنابراین امکان بر صحنه رفتن چنین آثاری در داخل مرزهای ایران هم غیر قابل تصور نیست. 

بتئاتر تبعیدیایران یعنی فعالیتهای نمایشی ای که به علت خارج بودن از دایره تنگ ارزشهای مورد قبول رژیم اسلامی امکان ارائه شدن در داخل مرزهای ایران را ندارند در اینجا نیز ممکن است به صورتی اتفاقی و یا بنا بر عللی به فرض غفلت مفتشان حکومتی و یا فرصتهای زودگذری که بعضی از رویدادهای اجتماعی – سیاسی در مقاطعی خاص به وجود می آورند در ایران نیز در بعضی از لحظات امکان ارائه شدن بعضی از آثار هنری ای را فراهم آورد که به خوبی قابل طبقه بندی کردن در بخش تئاتر تبعیدی ایران باشند. این مورد در رژیم گذشته سابقه داشته در این رژیم نیز علیرغم سختگیریهایی که میشود غیر قابل تصور نیست این زمان نیز آثاری در ایران و توسط هنرمندان تبعیدی مقیم وطن به وجود میآیند که در فضای تیره و تار موجود امکان ارائه شدن در سطحی وسیع را ندارند بنابراین علاوه بر خیل تبعیدیان آواره از وطن باید تبعیدیان داخل مرزها یعنی کسانی را هم که نتوانستند و یا به دلایلی نخواسته اند وطن را ترک کنند، در نظر داشت. هنرمندانی که تفتیش شدید نهادهای حکومتی آنها را از ارائه کردن آثاری که به وجود آورده اند باز داشته است حتی اگر چنانچه گفته شد، در بعضی از لحظات و به خاطر عللی گوناگون گوشه ای از آفریده های ایشان برای دوره ای گذرا از پرده سانسور بیرون افتد و یا اینکه در معرض قضاوت تعداد بسیار کمی از علاقمندان قرار گیرد.

جتئاتر تبعیدی ایران بطور اخص – و آن عبارت از فعالیتهایی نمایشی است که نه امکان انجامشان در ایران وجود داشته باشد و نه هنرمندانی که آفریننده این آثار هستند مجاز به رفت و آمد به ایران باشند.

در این مورد لازم است به این نکته اشاره شود که به صحنه آوردن نمایش کاری گروهی است و احتیاج به همکاری گروهی از هنرمندان در زمینه های گوناگون دارد؛ هنرمندانی که دارای سلایق گوناگون هنری و عقاید متفاوت اجتماعی سیاسی هستند و تنها عامل پیوند دهنده ایشان به یکدیگر در بسیاری از مواقع، عشق به تئاتر است و بس. بنابراین وقتی صحبت از تئاتر تبعیدی ایران به طور اخص میشود به آن معنی نیست که جمیع هنرمندانی که در به صحنه بردن نمایشهایی از این نوع همکاری دارند همه از تبعیدیان سیاسی و ممنوع الورود به ایران هستند. هر هنرمندی در ارتباط با کار انجام شده حساب و کتاب خاص خود را دارد.

۲- تئاتر و تبعید در ارتباط با هنرمند؛ بدیهی است هنرمندانی که در ارتباط با تئاتر ایران و تبعید در اینجا از آنها سخن میرود علاوه بر اینکه ایرانی هستند قبلاً نیز در ایران به کار تئاتر می پرداخته اند و یا اگر از جوانانی هستند که در خارج از ایران بزرگ شده بعد به کار تئاتر روی آورده اند آشنایی لازم با فرهنگ ایرانی را دارند؛ همچنین اوضاع و احوال زندگی در ایران و آنچه در آنجا میگذرد برایشان مهم است و بطور کلی علایقی آنها را با ایران مربوط نگهداشته است بطوریکه میتوان گفت زندگی کردن و پرداختن به کار تئاتر در ایران از جمله خواسته های آنهاست. از هنرمندانی که بکلی جذب فرهنگ و آداب کشور میزبان ،شده هیچگونه ارتباطی با ایران و ایرانی ندارند فقط به عنوان هنرمندان ایرانی الاصل میتوان یاد کرد.

و اما موقعیت هنرمند را نیز در ارتباط با تئاتر ایران و تبعید میتوان در سه گروه طبقه بندی کرد:

الف هنرمندی که خارج از ایران در آفرینش نمایشهایی از نوع تئاتر تبعیدی ایران همکاری میکند اما هیچ مشکلی در رفت و آمد به ایران ندارد و در آنجا نیز احتمالاً به راحتی به کار میپردازد برای چنین هنرمندانی کیفیت هنری یک اثر نمایشی به مراتب مهمتر از جنبه های سیاسی آن اثر است. برای مثال تینوش نظم جو را در نظر میگیریم نظم جو که بسیاری از کارهای محسن یلفانی را به فرانسه ترجمه کرده است سه نمایشنامه او را تحت عنوان کلی قوی تر از «شب» به صورتی کاملاً حرفه ای بر اساس ضوابط کار حرفه ای در فرانسه و بهره وری از کمکهای مالی دولتی به مدت یکماه به زبان فرانسه در یک تئاتر رسمی پاریس به نمایش میگذارد. یکی از این سه نمایشنامه، یعنی «ملاقات مربوط به اوضاع سیاسی رژیم قبلی است و در همان زمان نیز نوشته شده است بنابراین اجرای آن در رژیم فعلی نیز با اشکالی مواجه نخواهد شد دو نمایشنامه دیگر یعنی «قوی تر از شب و بن بست اما ترور و دهشت در رژیم اسلامی و سرکوبی بی رحمانه گروههای مخالف با این رژیم را نشان میدهد که نمایش آنها در ایران زمان حاضر غیر قابل تصور است. معهذا نظم جو به ایران رفت و آمد دارد و در آنجا نیز نمایشهایی را به صحنه میبرد بنابراین میتوان تصور کرد که برای نظم جو کیفیت دراماتیک و جنبه های انسانی موجود در نمایشنامه های یلفانی مهم تر از دیدگاه سیاسی او در این نمایشنامه هاست.

ب هنرمندی که برخلاف مورد قبل خودش تبعیدی است؛ از نظر نظام حاکم بر ایران عنصری نامطلوب محسوب شده بازگشتش به ایران نمی تواند بی خطر باشد اما آثارش در ایران غیر قابل اجرا نیست. برای مثال کاظم شهریاری را در نظر میگیریم شهریاری مدتها به خاطر عقاید و فعالیتهای سیاسی اش در زندان بوده است پس از خروج از زندان از کوه و کمر فرار کرده خود را به پاریس میرساند و با موقعیت یک پناهنده سیاسی به کار می پردازد. تمام اشعاری که میسراید و تمام نمایشهایی که به صحنه می برد همه از باری سیاسی که ادامه همان دیدگاه سیاسی اش در ایران است برخوردارند. بنابراین به نظر نمیرسد که ترجمه نمایشنامه های او در ایران زمان حاضر غیر قابل اجرا باشد؛ چرا که داستان این نمایشنامه ها که همه نیز به زبان فرانسه نوشته شده اند مربوط به مسایل روز ایران نیست. شهریاری در آثاری که به صحنه میبرد عدم عدالت اجتماعی در فرانسه در آمریکا در انگلستان در ایرلند در رومانی و در ترکیه را به نمایش می گذارد؛ به مصائبی که بر گروههای مختلف سیاسی در بازداشتگاههای آلمان نازی رفته است می پردازد اما تا این زمان نکته ای درباره وضعیت اجتماعی ایران زمان حاضر در نمایشهایش دیده نمیشود حتی هنگامی هم که از بی عدالتی نسبت به کردها حرف میزند روی سخنش با کردهای ترکیه است و نه کردهای ایران ج – هنرمندی که نه خودش برای رژیم اسلامی مطلوب است و نه آثاری که به وجود میآورد در ایران زمان حاضر قابل اجراست؛ نمونه این گونه هنرمندان در پاریس علاوه بر شادروان غلامحسین ساعدی – که متأسفانه فرصت نکرد بیش از «اتللو در سرزمین عجایب» و «پرده داران آینه افروز اثر دیگری در این زمینه به یادگار گذارد – محسن یلفانی است. یلفانی که بصورتی غیرقانونی از ایران خارج شده در فرانسه پناهنده میشود در تمام نمایشنامه هایی که تا این زمان در پاریس نوشته است، به مسأله ای در ارتباط با جمهوری اسلامی میپردازد حتی هنگامی هم که درگیریهایی درون گروهی در درون گروههای سیاسی را مورد توجه قرار میدهد این درگیریها را در زمینه وضعیت اجتماعی ای که جمهوری اسلامی به وجود آورده است بررسی میک کند. اصولاً نمایشنامه های اخیر یلفانی همه تفسیرهایی تئاتری از درگیریهای مردم ایران در ارتباط با حکومت جمهوری اسلامی است چه در داخل و چه در خارج از ایران.

***

اکنون پیش از یادآوری تعدادی از فعالیتهای نمایشی ایرانیان ساکن پاریس در ارتباط با تبعید خاطر نشان میشود که در این نوشته از فعالیتهایی در این زمینه سخن خواهد رفت که

۱- حداقل یک بار به صورتی ،چاپ روخوانی و یا نمایش کامل در معرض قضاوت عموم گذاشته شده باشند برای مثال از نمایشنامه هایی که نوشته شده اما هنوز به هیچیک از این طرق عرضه نشده اند – که البته تعدادشان هم بسیار زیاد است – صحبتی نخواهد شد.

۲- از هر فعالیت نمایشی که به طرق مختلف عرضه شده است، حتی الامکان یکبار بیشتر صحبت نخواهد شد.

۳- از فعالیتهای نمایشی انجام شده در پاریس توسط هنرمندانی که از سایر نقاط به پاریس آمده اند و همچنین از فعالیتهای نمایشی انجام شده در فستیوال تئاتر ایران در تبعید صحبتی نخواهد شد؛ چرا که از آنها در بخشهای مربوط به خودشان در همین شماره و توسط کسان دیگری سخن خواهد رفت.

۴- در این نوشته از قضاوت درباره کیفیت هنری فعالیتهای نمایشی و مقایسه آنها با یکدیگر اجتناب شده است. تنها در بعضی از مواقع و به اقتضای موضوع از محتوای آنها و میزان استقبال از آنها سخن رفته است که هیچیک از این دو مورد نمی تواند از نظر کیفی دلیل برتری نمایشی بر نمایش دیگر باشد. ۵ این نوشته با کمک گرفتن از خاطره عزیزانی که از همان اولین سالهای بعد از انقلاب در پاریس به سر میبرند تنظیم شده است ضمن سپاس فراوان از همه این بزرگواران لازم به تذکر است که در بعضی از جزییات به فرض در مورد تعداد استقبال کنندگان از برنامه ها مختصر تفاوتهایی در خاطره ها باقی مانده است که هیچ تغییری در اصل موضوع ایجاد نمی کند.

***

اولین فعالیت نمایشی انجام شده در بعد از انقلاب اسلامی توسط هنرمندان ایرانی ساکن ،پاریس به صحنه بردن نمایشنامه گلدونه خانم نوشته اسماعیل خلج و به کارگردانی پرویز خضرایی است. فرخنده باور منوچهر نامور آزاد و چند جوان فرانسوی علاقمند به تئاتر اجرای نقشهای مختلف این نمایش را که به زبان فرانسه و در تئاتر Noir واقع در منطقه بیستم پاریس اجرا میشود بر عهده دارند خضرایی از قبل از انقلاب برای ادامه تحصیل در رشته تئاتر به انگلستان و بعد به فرانسه می آید. بعد از انقلاب در فرانسه ماندگار میشود و ضمن سرودن شعر به دو زبان فارسی و فرانسه به کار تئاتر نیز میپردازد خضرایی نمایشنامه هایی رادیویی بر اساس داستانهای فولکلوریک ایرانی تنظیم میکند که از رادیو فرانس کولتور پخش می شود. او همچنین جلسات روخوانی از چند عدد از نمایشنامه های رادیویی اش به زبان فرانسه در پاریس ترتیب میدهد فعالیتهای نمایشی خضرایی در پاریس را به اعتبار موقعیت سیاسی خودش میتوان در چارچوب تئاتر ایران در تبعید قرار داد.

و اما چگونگی شکل گرفتن اولین فعالیت نمایشی «تئاتر تبعیدی» ایران در پاریس بر اساس تقسیم بندی ارائه شده به صورتی است که در زیر می آید:

در اواخر ماه فوریه ۱۹۸۴ کانون نویسندگان ایران در تبعید و تعداد دیگری از انجمنهای اجتماعی فرهنگی ایرانی مستقر در پاریس در اقامتگاه پناهندگان سیاسی Sonacotra واقع در شماره ۱۸۶ بلوار شارون جلسه ای ترتیب میدهند. در این جلسه که به منظور فراهم آوردن مقدمات برگزاری مراسم عید نوروز ترتیب داده شده است محمد جلالی چیمه (م. سحر) شعر بلندی را که از زبان حاجی فیروز سراییده است میخواند موضوع اصلی شعر آوارگی ایرانیان پناهنده در پاریس و شرایط سخت زندگی آنهاست که با طنزی دلنشین و بهره گیری از آهنگ تصنیفهای روز خوانده می شود. در

ارتباط با این شعر ناصر رحمانی نژاد از تابلویی نمایشی به نام «پاپانویل در تبعید صحبت میکند که در سال گذشته در زمان اقامتش در اقامتگاه پناهندگان سیاسی در شهر سارسل (Sarcelle) اجرا کرده است. محسن یلفانی با بهره گیری از طرح نمایشی رحمانی نژاد و اضافه کردن پرسوناژ عمو‌نوروز بر مضمون شعر .م. سحر نمایشنامه نه ای به نام «عمو نوروز در تبعید» فراهم میآورد که به کارگردانی رحمانی نژاد و با شرکت خود شاعر در نقش عمو نوروز و رضا خاکی در نقش حاجی فیروز در پنجم فروردین ماه سال ۱۳۶۳ شمسی در سالن Maison des Syndicats در حوالی میدان ریپوبلیک واقع در مر http://dialogt.de… در این نمایش همچنین گروهی دیگر از روشنفکران و نویسندگان ایرانی ساکن پاریس، بی آنکه هنرمندان حرفه ای تئاتر باشند در تیپهای مختلف به عنوان رهگذر به صحنه می آیند دور عمو نوروز و حاجی فیروز را میگیرند و هیاهوی بسیاری بر پا میکنند. در پایان نمایش کاظم شهریاری در نقش یک پلیس فرانسوی بر صحنه ظاهر میشود و با لهجه فرانسوی و حرکاتی شیرین عابرین را پراکنده میکند و نظم را برقرار می سازد.

استقبال ایرانیان ساکن پاریس از این نمایش که فقط پس از پنج یا شش جلسه تمرین حتی بدون آنکه هنرمندان فرصت کرده باشند نقشهای خود را کاملاً از حفظ کنند بر صحنه میرود به حدی است که باعث شگفتی خود هنرمندان شده آنها را به ادامه کار علاقمند میسازد بازی دلچسب رضا خاکی در نقش حاجی فیروز هنوز هم پس از گذشت سالها در خاطر تماشاکنان و همکارانش در این نمایش باقی مانده است. رضا خاکی که فارغ التحصيل تئاتر از دانشگاه سوربن ۳ است بعدها به تهران برگشته و در آنجا به تدریس و کار تئاتر ادامه میدهد مدت این نمایش حدود چهل و پنج دقیقه است و در همان یک شب نمایشش بیش از پانصد نفر تماشاگر را به سالن میکشاند. این نمایش را میتوان سنگ زیر بنای تئاتر تبعیدی» ایران در پاریس محسوب کرد.

در اواخر سال ۱۹۸۴ منوچهر نامور آزاد از هنرمندان اداره تئاتر و پناهنده سیاسی مقیم پاریس بر اساس اشعار ده شاعر ایرانی نمایش گونه ای به صحنه میبرد به نام پرواز» را به خاطر بسپار پرنده مردنی است. نامور آزاد نمایشنامه نویس کارگردان و بازیگر تئاتر که دستی هم در شعر دارد هنگام مطالعه اشعار بعضی از شعرا متوجه میشود که شاعری به فرض نیمایوشیج در سال ۱۳۲۵ سؤالی را در یکی از اشعارش مطرح می کند که ۲۲ سال بعد در سال ۱۳۴۷ سهراب سپهری در شعری دیگر به آن پاسخ میدهد و به این ترتیب نوعی مکالمه شاعرانه بین آنها برقرار می شود که میتوان بر اساس آن نمایشی به صحنه برد بر این مبنا او آثار ده تن از شعرای معاصر را که چنین موردی در آثارشان دیده می شود بر می گزیند نمایشنامه ای بر اساس آنها تهیه میکند و در سالن تئاتر Lucernaire به مدت ۶ شب آن را به نمایش میگذارد این نمایش در اوایل ۱۹۸۵ نیز به مدت شش شب دیگر در سالن دیگری از همین تئاتر به نمایش گذاشته میشود. همکاران ایرانی نامور آزاد در به صحنه بردن این نمایش که به دو زبان فارسی و فرانسه اجرا میشود عبارتند از منظر لشگری و فرشاد فاطمی.

در سال ۱۹۸۵ دکتر غلامحسین ساعدی گوهر) (مراد نمایشنامه پر سروصدای اتللو در سرزمین عجایب را مینویسد که توسط ناصر رحمانی نژاد برای صحنه آماده میشود در این نمایش که وضع اسفبار و در عین حال بسیار مضحک کار تئاتر در زیر سلطه رژیم اسلامی را نشان میدهد گروه کثیری از هنرمندان سرشناس ایرانی ساکن پاریس از جمله میرعلی حسینی در نقش اتللو هومن آذر کلاه در نقش یاگو، یاسمن آرامی در نقش دزدمونا حمید جاودان در نقش کاسیو زیتلا کیهان در نقش امیلیا فریبرز دفتری در نقش کارگردانی که قصد دارد نمایش اتللو را در رژیم اسلامی بر صحنه ببرد محمد جلالی چیمه در نقش وزیر ارشاد اسلامی ناصر رحمانی نژاد در نقش دکتر ،خروش عضو ستاد انقلاب فرهنگی اشاره به یکی از شخصیتهای مهم فرهنگی رژیم اسلامی، منصور خلیل زاده در نقش آقای مخملی متخصص امور هنری اشاره به یکی از شخصیتهای سرشناس هنری که در آن زمان از افراد معتبر تصمیم گیرنده درباره مسایل هنری ایران است و تنی چند که با نامهای مستعار در این نمایش ظاهر می‌شوند.

نمایش «اتللو در سرزمین عجایب که با همت کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن تئاتر ایران به سرپرستی رحمانی نژاد به مناسبت جشن نوروز ۱۳۶۴ آماده شده است ابتدا در دوشنبه اول آوریل ۱۹۸۵ در سالن Maison de la Chimie با حضور نزدیک به هزار نفر تماشاگر به صحنه میرود و بعد به مدت پنج شب دیگر در تئاتر دو پاری Théâtre de Paris تکرار میشود در اجرای این نمایش در لندن به خاطر اشکالات مربوط به مسافرت به انگلستان ایفای بعضی از نقشها به عهده هنرمندان دیگری واگذار http شود. از جمله مسعود اسدالهی به جای فریبرز دفتری، در نقش کارگردانی قصد دارد نمایش اتللو را در رژیم اسلامی به صحنه ببرد ایفای نقش میکند از این اجرا نوار ویدیو تهیه شده و به اکثر نقاطی که ایرانیان اقامت دارند فرستاده میشود کپیهایی از آن مخفیانه به ایران هم برده می‌شود.

در بروشور مربوط به نمایش میخوانیم در اردیبهشت ماه ۱۳۶۱ دیگر از تئاترهای حرفه ای و گروههای مستقل تئاتر در ایران خبری نبود. تئاترهای حرفه ای با یک اطلاعیه کوتاه از طرف دایره منکرات که اساساً هیچ ارتباطی با مسایل فرهنگی و هنری ندارد و دستگاهی است مربوط به تفتیش عقاید سلیقه ها شیوه زندگی مردم بلافاصله تخته شد و گروههای مستقل تئاتر به علت فشار، اختناق تهدید حمله و ضرب و جرح بازیگران و حتی تماشاگران کارشان متوقف شد. برای اجرای هر نمایشنامه ای اعم از هر گروه تئاتری حتی گروه های جیره خوار حکومت اسلامی ایران عبور از دو مرحله سانسور جبری است:

مرحله اول ـ تأیید متن.

مرحله دوم تصویب اجرای نمایشنامه قبل از روی صحنه رفتن اما پروسه این دو مرحله سخت مضحک و در عین حال غم انگیز و فاجعه آمیز است. نمایشنامه «اتللو در سرزمین عجایب» تصویر پرشتاب این مضحکه -تراژدی است».

بعد از موفقیت چشمگیر نمایش «اتللو…» ساعدی نمایشنامه دیگری بر اساس سنتهای پرده داری مینویسد و آن را «پرده داران آینه افروز نام گذاری میکند محمد جلالی که به تفصیل راجع به چگونگی نگارش و مقدمات به صحنه بردن این نمایشنامه در کتاب «ساعدی» (مجموعه مقالات و سخنرانیهایی درباره ساعدی که به ریاست باقر مرتضوی جمع آوری و منتشر شده است مینویسد: “موضوع نمایشنامه پرده داران آینه افروز اعتراض به جنگ و مشخصاً ضدیت با جنگ ایران و عراق بود که ملایان به قیمت کشتارهای میلیونی فرزندان این آب و خاک و ویرانی سرزمین ما در پیگیری و تداوم آن مصرانه پافشاری میکردند و تا جام زهر ننوشیدند از تداوم آن دست نکشیدند”.

تمرین نمایش

این نمایشنامه را قرار بود ناصر رحمانی نژاد کارگردانی کند اما پروژه معوق میماند و باز به گفته جلالی که در این روزها اغلب در کنار ساعدی است: «ساعدی خود آستین بالا زد قرار شد که نمایشنامه زیر نظر خودش و با همکاری خودش در میزانسن و به بازی و مسئولیت من و با شرکت چند تن از دوستان هنرمند اجرا شود یک پرده عظیم شصت متری به قلم دوست هنرمند و همشهری ساعدی بهرام عمو اوغلی روی پرده نقش بست و طرحهای رئالیستی بسیار هنرمندانه متأثر از واقعیت دردناک و خانمانسوز جنگ و صحنه های دلخراشی که در آن مردم قربانی اصرار و سماجت بلاهت بار و خائنانه آخوندها در ادامه جنگ با عراق شده بودند.

تمرینات را شروع کردیم در زیرزمین همانجا که اتللو….. را تمرین کرده بودیم یک هفته هر روز به تمرین میآمد… من ناگزیر بودم که به مسافرتی ده روزه بروم. وقتی برگشتم دیدارم با ساعدی در بیمارستان بود. ساعدی روز بیست و سوم نوامبر ۱۹۸۵ در بیمارستان سن آنتوان در پنجاه سالگی چشم از جهان میپوشد و پرونده نمایش «پرده داران آینه افروز» بسته می‌شود.

در سال ۱۹۸۶ با توجه به استقبالی که قبلاً از طرح نمایشی «عمو نوروز در تبعید» به عمل آمده است به درخواست رحمانی نژاد که همچنان با شور و علاقه فراوان فعالیتهای تئاتری اش را در پاریس دنبال می کند. یلفانی نمایشنامه کاملی در سه پرده به نام «نوروز پیروز است» می نویسد. ماجراهای پرده اول در تهران میگذرد؛ حاجی فیروز با رقص و آواز معروفش در کوی و برزن میگردد و ضمن خواندن اشعاری فکاهی از وضع ناهنجار روز انتقاد میکند پاسداران سر میرسند حاجی فیروز را دستگیر میکنند و میخواهند با زدن شلاق حدود شرعی را در مورد او جاری کنند که مردم بر آنها میشورند و حاجی فیروز را از چنگ ایشان نجات می‌دهند.

پرده دوم در سیته اونیورسیته Cité Université می گذرد. سیته اونیورسیته شهرک و یا در واقع مجتمعی است دانشجویی واقع در جنوب پاریس که در آن زمان مرکز تجمع و درگیریهای شدید ایرانیان با گرایشهای گوناگون سیاسی است حاجی فیروز که اکنون در فرانسه پناهنده سیاسی است با رقص و آواز بار دیگر فرارسیدن بهار را به ایرانیان ساکن پاریس یادآور میشود و به آنها بشارت میدهد که به زودی همگی دست در دست هم به وطن باز خواهند گشت و مراسم عید نوروز را در آنجا جشن خواهند گرفت. در اینجا بحثهای موافق و مخالف بسیاری بین حاضران که همگی ضد رژیم اسلامی و در ضمن دشمن یکدیگر هم هستند در می گیرد و هر گروه سیاسی گروه دیگر را مسئول به قدرت رسیدن ملاها و آوارگی میلیونها ایرانی در سرتاسر جهان معرفی میکند از جمله خانم بسیار شیک و مستفرنگی با حرارت بسیار به سخنرانی میپردازد گناه همه نابه سامانی ها را به گردن روشنفکران میاندازد و حاضران در صحنه را که اغلب از روشنفکران جناحهای مختلف سیاسی چپ و یا متمایل به چپ هستند مورد عتاب قرار داده می گوید این آنها هستند که موجبات آوارگی خودشان و در به دری بقیه مردم را فراهم آورده اند مجادلات لفظی طبق معمول آن زمان کم کم به زد و خورد فیزیکی میانجامد همه به جان هم می افتند و اوضاع به کلی مغشوش میشود. در این میان کلاه گیس خانم سخنران از سرش می افتد و معلوم میشود که او مردی است که هویت خود را در زیر ظاهری زنانه مخفی کرده است. این پرسوناژ در واقع اشاره به روزنامه نگاری دارد که بعد از روی کار آمدن رژیم اسلامی در نشریاتی که با سرمایه گذاری طرفداران رژیم قبلی در خارج از ایران منتشر میشوند مقالاتی به طرفداری از رژیم مزبور مینویسد و هنرمندان روشنفکر و متعهدی همچون ساعدی و شاملو را به شدت به باد انتقاد میگیرد این نقش به طرز جالبی توسط حمید جاودان بازی میشود و شور و هیجان نمایش را به اوج میرساند. بخصوص که با جملاتی که نویسنده در دهان نقش میگذارد تقریباً اکثر تماشاگران روزنامه نگار مزبور را میشناسند و هر یک کشف خود را به بغل دستی اش اعلام میکند. در ضمن حمید دانشور نیز با ایفای نقش پیرزنی بسیار سنتی یک زن حاجی مشهدی رنگ و جلای خاصی به نمایش می‌دهد.

وقایع پرده سوم در داخل یک ایستگاه مترو میگذرد. چند سالی گذشته است و رژیم اسلامی همچنان برقرار است تعداد پناهندگان ایرانی به کشورهای مختلف روز به روز بیشتر میشود حالا دیگر علاوه بر پناهندگان سیاسی پناهندگان اجتماعی و اقتصادی نیز به خیل آوارگان ایرانی افزوده شده است. در این ایستگاه در اواخر شب حاجی فیروز در کنج دور افتاده ای در گوشه ای از یک نیمکت چرت میزند و تقریباً خیال بازگشت به وطن را از سر بیرون کرده است عمونوروز که همه جا به دنبال او می گشته است فرا می رسد و میکوشد او را بر آن دارد تا بار دیگر لباس معروف خود را در بر کرده با رقص و آواز فرارسیدن بهار و عید نوروز را به ایرانیان از دل و دماغ افتاده گوشزد کند و شور و شوق برگزاری مراسم مربوطه ادامه دادن به زندگی و مبارزه با مشکلات موجود را در ایشان برانگیزد اما…

اجرای نمایش نوروز پیروز است از نظر استقبال تماشاگران شاید نقطه اوج تئاتر تبعیدی ایران در پاریس باشد گردانندگان نمایش برای روی صحنه بردن این نمایش با اتکا به استقبالی که از دو نمایش «عمو نوروز در تبعید» و «اتللو در سرزمین عجایب به عمل آمده بوده است، یکی از تئاترهای پاریس Théâtre Lierre را که حدود دویست صندلی دارد اجاره میکنند و در طول ده شب اجرای نمایش سالن تقریباً همیشه مملو از تماشاگر است و فروش بلیط به خوبی تمام مخارج نمایش را تأمین میکند. در این اجرا، ایفای نقش حاجی فیروز را هومن آذر کلاه بر عهده دارد و رحمانی نژاد خود نقش عمو نوروز را بازی می‌کند.

بعد از اجرای نوروز پیروز است صحبت از اینستکه رحمانی نژاد نمایشنامه ای منظوم از محمد جلالی به نام حزب توده در بارگاه خلیفه را برای صحنه آماده کند که با رفتن او به آمریکا پروژه منتفی میشود. بدیهی است که منظور از خلیفه در این هجونامه کمدی – سیاسی کسی جز روح الله خمینی نیست.

به این ترتیب دوره ای که شاید بتوان از آن به عنوان دوره طلایی تئاتر تبعیدی ایران در پاریس یاد کرد به سر میرسد بخصوص که با مرگ زودرس ساعدی در سال قبل ضربه شدیدی هم بر پیکر فعالیتهای نمایشی ایرانیان مقیم پاریس وارد آمده است در واقع ساعدی در همان بدو ورودش به پاریس، یعنی در اوایل سال ۱۹۸۲ مرکز ثقل فعالیتهای هنری ایرانیان پناهنده مقیم پاریس میشود و تقریباً تمام افرادی که در اجرای نمایشهای ذکر شده در فوق از آنها نام برده شده است همه هر یک به نحوی بیشتر یا کمتر در ارتباط دائم با او هستند و از او برای ادامه فعالیتهایشان دلگرمی می گیرند.

بد نیست تأکید شود که سه نمایش عمو نوروز در تبعید»، «اتللو در سرزمین عجایب و نوروز پیروز است با همکاری کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن تئاتر ایران به صحنه برده شده اند و شادروان غفار حسینی به عنوان رابط کانون نویسندگان ایران در تبعید و انجمن تئاتر ایران در برگزاری این نمایشها تلاش بسیار داشته است روانش شاد که او نیز جان خود را بر سر همین مسایل گذاشت.

سه نمایش فوق الذکر به خاطر اسم و رسم و اعتبار اجتماعی فرهنگی برگزار کنندگان آنها و انجمنهایی که از برگزاری آنها حمایت می کنند، اعتبار و اهمیت خاصی بین ایرانیان ساکن پاریس به دست می آورند و تقریباً هیچ فعالیت نمایشی دیگری تا این حد مورد استقبال عموم ایرانیان ساکن پاریس قرار نمی گیرد یکی از علل چنین موفقیتی شاید گرم بودن موضوع تبعید در آن زمان و امید ایرانیان به بازگشت به وطن باشد علت دیگر را میشود در عدم توانایی گروههای ایرانی ساکن پاریس آن زمان در ورود به مجامع فرانسوی دانست. ندیده نگیریم که اغلب ایرانیان مانند بیشتر مردم دنیا در این زمان زبان دومشان زبان انگلیسی است و ایرانیانی هم که به فرانسه می آیند اغلب قصد مهاجرت به یک کشور انگلیسی زبان را دارند اما کم کم و بالاجبار در فرانسه ماندگار میشوند و به فرا گرفتن زبان فرانسه می پردازند. امروزه اما پس از گذشت دهها سال اکثر ایرانیان ساکن فرانسه آشنایی لازم با زبان و فرهنگ فرانسه را پیدا کرده هر یک به نوعی و در ارتباط با شغل و حرفه خود با گروهی و انجمنی فرانسوی در ارتباط بوده نیاز کمتری به رفت و آمد با دیگر ایرانیان را در خود احساس میکند در مورد جوانان که مسأله بکلی متفاوت است اکثر قریب به اتفاق جوانان قادر به درک درست زبان شعری و یا لذت بردن از نمایشهایی که به زبان فارسی اجرا میشوند نیستند. بخصوص اگر در این نمایشها از ضرب المثلهای ایرانی نیز استفاده شده باشد، یا اینکه زبان آن کمی از زبان روزمره ای که آنها در منزل و برای رفع نیازهای بسیار عادی از آن استفاده میکنند فاصله گرفته باشد نمایشهای ایرانی اگر به زبان فرانسه اجرا شوند شانس آن را خواهند داشت تا نظر تعدادی از جوانان را به خود جلب کنند نمایشهایی که برای کودکان اجرا میشود تقریباً همه به زبان فرانسه هستند با این حساب معلوم نیست که اجرای نمایشهای ایرانی به زبان فارسی تا چه مدت دیگری میتواند در پاریس ادامه پیدا کند؛ بخصوص که هنرمندان نیز برای داشتن مخاطبان بیشتر ،اغلب . نمایشهای خود را به زبان فرانسه و یا دست کم در دو ورسیون فارسی و فرانسه اجرا می‌کنند.

بهر حال، بعد از اجرای «نوروز پیروز است» برای مدتی تهیه و اجرای نمایشهایی که بتوان آنها را در رده تئاتر تبعیدی ایران در پاریس قرار داد تقریباً به محاق فراموشی می افتد. البته نمایشهایی به وسیله هنرمندان ایرانی الاصل در اینجا از کسانی همچون رابرت ،حسین سرژ رضوانی و یا یاسمین رضا که در سرتاسر جهان به عنوان هنرمندانی صد در صد فرانسوی شناخته میشوند صحبت نیست صحبت از کسانی است که هنوز هم با ایران و ایرانیان به انحای مختلف در ارتباط هستند به صحنه برده میشود که نمیتوان آنها را در زیر چنین عنوانی قرار داد بعضی از این هنرمندان علیرغم رفت و آمد با ایرانیان از نظر حرفه ای هیچگاه با هنرمندانی که بعد از انقلاب اسلامی به فرانسه آمده اند و بخصوص با پناهندگان سیاسی در ارتباط نبوده کار خود را از همان ابتدا همراه با گروههای فرانسوی شروع کرده در همان مسیر جلو آمده اند بدون اینکه اشاره ای به هویت ایرانی خود داشته باشند؛ هنرمندانی همچون فرید پویا نویسنده کارگردان و صاحب تئاتر Lierre واقع در منطقه سیزده پاریس که در بین تئاتریهای پاریس نیز از اعتبار خاصی برخوردار است و تقریباً در همان سبک و سیاق هنری پیروان آنتوان ویتز Antoine Vitez کار میکند و در ارتباط با ایشان است. و یا محمود شاهعلی نمایشنامه نویس و کارگردان ایرانی که او نیز یک کارگاه تئاتر در یکی از شهرکهای نزدیک به پاریس به نام کشان Cachan دارد. شاهعلی نمایشنامه ای هم بر اساس شاهنامه تهیه کرده است که از کمکهای مالی وزارت فرهنگ فرانسه برخوردار شده است اما این نمایشنامه تا این زمان بر صحنه برده نشده است.

دیگر از هنرمندان ایرانی ساکن پاریس که به طور مداوم و منظم به کار تئاتر در این شهر میپردازد کاظم شهریاری است شهریاری در ابتدای ورودش به پاریس در ارتباط کامل با پناهندگان سیاسی ایرانی است و با کسانی همچون ساعدی یلفانی و رحمانی نژاد فعالانه به همکاری می پردازد اما بعدها برای بهتر در آمیختن با جامعه تئاتری ،فرانسه برای مدتی از ایرانیان فاصله می گیرد به همکاری با گروههای فرانسوی میپردازد و استودیو تئاتر خود را تأسیس میکند او هم اکنون به عنوان شاعر، نمایشنامه نویس کارگردان و مدیر تئاتر به خوبی جای خود را در فضای فرهنگی سیاسی فرانسه باز کرده است. شهریاری در عین حال که در پاریس او را به عنوان یک هنرمند تبعیدی و متعهد ایرانی میشناسند و علیرغم اینکه اغلب از هنرمندان ایرانی نیز در برنامه هایش استفاده میکند و تماشاگران ایرانی بسیاری نیز به دیدن کارهای او میروند معهذا کارهای تئاتری اش کمتر رنگ ایرانی داشته بیشتر به مسایل انسانی در نقاط مختلف جهان می پردازد.

از موارد جالب در بین هنرمندان ایرانی تئاتر در پاریس شاهرخ مشکین قلم است. شاهرخ در پاریس به فراگیری هنر تئاتر پرداخته نقشهای بسیار مهمی در آثار بزرگانی همچون آریان منوشکین و فیلیپ آدرین بر عهده داشته هم اکنون نیز از هنرمندان رسمی کمدی فرانسز بشمار میرود و هر شب در برنامه های تئاترهای مختلف این مرکز که مهمترین مؤسسه تئاتری فرانسه محسوب میشود به ایفای نقش میپردازد شاهرخ که فعالیتهای نمایشی اش را با رقص و بخصوص با رقصهای فولکلوریک ایرانی شروع کرده است دلبستگی خاصی به انواع هنرهای ایرانی از جمله شعر فارسی دارد. همین دلبستگی به فرهنگ و راه و رسم زندگی ایرانی او را همیشه در ارتباطی تنگاتنگ با ایرانیان مقیم پاریس نگهداشته است. شاهرخ علیرغم اینکه به عنوان هنرمند تمام وقت کمدی فرانسز نیازی به روی صحنه بردن نمایشهای ایرانی ندارد و حتی این مسأله از نظر اداری مشکلاتی نیز برایش فراهم می آورد از کار کردن روی آثار شاعرانی همچون نظامی ایرج میرزا و عشقی دست برنداشته آثار نمایشی چندی بر اساس اشعار این بزرگان فرهنگ و ادب ایران به وجود آورده است نمایش منظوم او به نام «آهن سیاه بر اساس شعر ،عشقی از نظر محتوایی میتواند نمونه بارزی از تئاتر تبعیدی ایران در پاریس محسوب شود شاهرخ با به صحنه بردن نمایشهایی به زبان فارسی در اغلب کشورهایی که از تجمع ایرانیان برخوردارند دایره علاقمندان به آثار خود را وسیع تر کرده است.

از دیگر هنرمندان ایرانی ساکن پاریس که از سالها پیش بصورتی کاملاً حرفه ای کار نمایش را در پاریس دنبال میکند حمید جاودان است. جاودان از همان اوان شروع به کار متناوباً در گروههای فرانسوی و گروههای ایرانی مشغول به کار بوده در بسیاری از نمایشهای ایرانی چه به زبان فارسی و چه به زبان فرانسه بازی کرده است که بخوبی در چارچوب تئاتر تبعیدی ایران در پاریس قرار میگیرند بطور کلی میتوان گفت که جاودان در به صحنه بردن اغلب قریب به اتفاق تئاترهای تبعیدی ایران در پاریس نقش عمده ای داشته خود نیز نمایشهای چندی را بر صحنه برده است که در جای خود به گوشه ای از آنها اشاره خواهد شد.

برگردیم به فعالیتهای تئاتری ایرانیان ساکن پاریس در ارتباط با تبعید و بر حسب زمان انجام گرفتن این فعالیتها:

همانطور که آمد با مرگ ساعدی و رفتن رحمانی نژاد به آمریکا شور و اشتیاق هنرمندان ایرانی ساکن پاریس تا حد زیادی فروکش میکند. این هر دو که به صورتی تمام وقت تمام وقت خود را وقف پایه گذاری و گسترش تئاتری مبارز و آزادیخواهانه کرده بودند نقش بزرگی در به وجود آوردن تئاتر تبعیدی ایران در پاریس بر عهده داشتند و عدم حضورشان در چنین زمانی که هر کس برای تأمین معاش روزانه مجبور به دویدن به دنبال کاری است لطمه ای بزرگ به ادامه این جریان میزند. البته ناگفته نماند که پرداختن به کار تئاتر در پاریس علیرغم حضور افراد صاحب صلاحیت فراوانی در این زمینه شاید به عللی از پرداختن به این امر در سایر مراکز تجمع ایرانیان در خارج از کشور مشکل تر باشد از جمله این مشکلات میتوان اشاره کرد به؛ ۱- عدم کمکهای دولتی به این گونه فعالیتها – گرانی اجاره محل برای تمرین و اجاره سالن برای اجرای نمایش ۳ کم بودن تعداد ایرانیان در پاریس و پراکندگی آنها از یکدیگر هم از جهت مکانی و هم از جهت فکری -۴- پایین بودن سطح درآمد ایرانیان ساکن پاریس نسبت به درآمد ایرانیان ساکن سایر نقاط و همچنین بالا بودن نسبی قیمت بلیط تئاتر در پاریس.

معهذا تئاتریهای ایرانی در پاریس بیکار نمیمانند و فعالیتهایی را در این زمینه از سر میگیرند که شمه ای از آنها را در زیر می آوریم.

اولین مورد در این زمینه مربوط به مجلس یادبودی است که برای شادروان منوچهر محجوبی در پاریس برقرار می‌شود. محجوبی از طنزنویسان روزنامه چلنگر است که بعد از انقلاب اسلامی خود در همان روال روزنامه آهنگر را منتشر میکند پس از تعطیل کشانده شدن روزنامه آهنگر توسط رژیم اسلامی محجوبی از ایران متواری شده در انگلستان پناهنده می‌شود و در لندن به فعالیتهای مطبوعاتی اش ادامه میدهد او در روزنامه اش اشعار و نمایشنامه گونه های سیاسی فکاهی بسیاری را رقم میزند. از جمله دو پرسوناژ مرشد و بچه مرشد را می آفریند و از زبان ایشان به تفسیر وقایعی که در ایران میگذرد میپردازد محجوبی در یازدهم شهریور ماه ۱۳۶۸ مصادف با دوم سپتامبر ۱۹۸۹ فوت میکند کانون نویسندگان ایران در تبعید در بیست و هشتم سپتامبر مراسم یادبودی برای او در پاریس در سالن فیاپ برگزار میکند. رضا دقتی که در کشورهای غربی با نام رضا مشهور است از کاریکاتورهای درج شده در مجله آهنگر و عکسهای خود محجوبی و همچنین از عکسهایی که مربوط به فعالیتهای فرهنگی اوست – حدود صد و پنجاه عکس – سری اسلایدی برای نمایش در این مراسم تهیه می کند. محمد شمس آهنگساز و رهبر ارکستر ساکن پاریس برای این سری اسلایدها موزیک متن میسازد همزمان با نمایش این سری اسلایدها بر پرده و پخش موزیکی که آن را همراهی میکند محمد جلالی حسین اسماعیلی و رضا خاکی در پشت صحنه در مقابل میکروفون و بدون آنکه توسط حاضرین در جلسه دیده شوند اشعار و گفتار مربوط به پرسوناژهای محجوبی را میخوانند. یعنی در واقع به اجرای رادیویی نمایشنامه گونه های محجوبی و جان دادن به پرسوناژهایی که او آفریده است می پردازند.

در سال ۱۹۹۱ صدرالدین زاهد متناوباً سه قطره خون از صادق هدایت و این حیوان شگفت انگیز نوشته گابریل آردت را در سالن سیته اونیورسیته بر صحنه میبرد زاهد از هنرمندان کارگاه نمایش وابسته به رادیو تلویزیون ملی ایران است که تحصیلات تئاتری خود را از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شروع کرده در دانشگاه سوربن سوم در پاریس آن را ادامه میدهد. او در طول این سالها در نمایشهای بسیاری به کارگردانی کسانی همچون آربی آوانسیان و آشور بانیپال و پیتر بروک بازی کرده تجربه های فراوانی از این راه به دست میآورد زاهد که خود را ناگزیر از اقامت در پاریس میبیند ترجیح میدهد که نمایشهایش را بیشتر به زبان فرانسه به صحنه ببرد. او بیش از آنکه در بند محتوای سیاسی نمایشهایش باشد به کیفیت هنری آنها توجه نشان میدهد و اغلب متنهایی را بر می گزیند که بر یکی از خصايص بنیادی آدمی انگشت گذاشته باشند.

در سال ۱۹۹۳ زاهد نمایش «سایه» نوشته ایوگنی شوارتز را به زبان فرانسه در اوبر دیلیه شهرکی در حومه پاریس به نمایش می گذارد. او قبلاً نمایشنامه معروف همین نویسنده به نام «اژدها» را در سالن چهارسوی تالار شهر در تهران کارگردانی کرده است.

زاهد علیرغم اینکه اجرا به زبان فرانسه را – به خاطر بیشتر – ترجیح میدهد همیشه سعی دارد از شیوههای اجرایی نمایشهای سنتی ایرانی بهره گیری کند از همکاران ایرانی زاهد در نمایش «سه قطره خون باید از حمید جاودان و فریبرز دفتری نام برد در نمایش «این حیوان شگفت انگیز همکاران او را فریبرز دفتری و مریم خاکی پور تشکیل میدهند. در سال ۱۹۹۴ ابراهیم مکی با همکاری حمید جاودان و هومن آذر کلاه در گالری مایه Mailletz واقع در کارتیه لاتن ،پاریس، نمایشنامه «شتر قربانی» نوشته خود را بصورت نمایشنامه خوانی به اجرا میگذارد. این نمایش که در حال و هوایی سوررئالیستی آغاز میشود مرگ و ویرانی و نکبت مستولی بر فضای طاعون زده ایران بعد از انقلاب را به نمایش می گذارد.

در سال ۱۹۹۷ شکوه نجم آبادی نمایشنامه «دعوت» نوشته غلامحسین ساعدی را در دانشگاه سوربن ۱۲ کارگردانی می.کند اجرای نقشهای این نمایش را فرح خسروی و خود شکوه نجم آبادی بر عهده دارند. فریبرز دفتری به عنوان دستیار با نجم آبادی همکاری می‌کند.

در سال ۱۹۹۸ شکوه نجم آبادی نمایشنامه های «بیداری» نوشته داریوفو و قویتر» نوشته اگوست استریندبرگ را که خود به فارسی ترجمه کرده است در پاریس تهیه میکند و در فستیوال تئاتر ایرانی در کلن به نمایش می گذارد. در هر دوی این نمایشها نجم آبادی خود بتنهایی ایفای نقش می کند.

نجم آبادی فراگیری فن تئاتر را از هنرکده آناهیتا در تهران شروع کرده در مدرسه ژاک لولوک در پاریس آن را ادامه میدهد او در نمایشهای فراوانی به کارگردانی کارگردانهایی همچون مهین و مصطفی اسکویی، حمید سمندریان پری صابری آربی آوانسیان بیژن مفید، عباس نعلبندیان اسماعیل خلج و پیتر بروک بازی کرده است.

در سال ۱۹۹۸ به هنگام بازیهای جام جهانی فوتبال در فرانسه تیم ملی ایران یک بازی هم در استادیوم هشتاد هزار نفری فرانسه واقع در شهرک سن دنی از توابع پاریس برگزار میکند تئاتری در این شهر وجود دارد به نام تئاتر ژرار فیلیپ که از مراکز دولتی تئاتر است این تئاتر به افتخار تمام کشورهایی که در جریان بازیهای جام جهانی ،مزبور یک بازی هم در استادیوم نامبرده داشته یک جلسه نمایشنامه خوانی از یکی از نمایشنامه های نمایشنامه نویسی مربوط به همان کشور که ساکن فرانسه باشد ترتیب میدهد. از کشور ایران نمایشنامه ماهان» کوشیار نوشته رضا قاسمی به این مناسبت به فرانسه ترجمه و روخوانی میشود.

در سال ۱۹۹۹ گروه تئاتری دانشگاه سوربن ،مرکزی به کارگردانی آرنو پرن و با همکاری ابراهیم ،مکی نمایشنامه مکی به نام Lost را به زبان انگلیسی در تالار رشلیوی این دانشگاه به نمایش می گذارد.

در سال ۲۰۰۰ حمید جاودان نمایشنامه ای بر اساس سه داستان عزیز نسین به نام «سایه تنظیم کرده در تئاتر اپه دو بوا Epée de bois به نمایش میگذارد جاودان در به صحنه بردن این نمایش از امکانات تئاتر سایه و ماسک که آنها را در اندونزی مالزی و هند آموخته است استفاده می کند. ایفای نقشهای نمایش را علاوه بر ،خودش حمید ،دانشور فرح خسروی و لعیا ترکان بر عهده دارند.

در سال ۲۰۰۲ از دوم آوریل تا یازدهم ماه مه تینوش نظم جو، مجموعه سه نمایشنامه یک پرده ای از محسن یلفانی را تحت عنوان کلی «قوی تر از شب که خود به فرانسه ترجمه کرده است در تئاتر کلاول Clavel به صحنه میبرد. درباره این اجرا که مطابق با تمام موازین حرفه ای تئاتر فرانسه صورت گرفته است قبلاً صحبت شده است. علاوه بر خود نظم جو سایر بازیگران ایرانی این نمایش عبارتند از حمید جاودان به آذین جنتی عطایی، علیرضا خطیبی و شادی هدایت.

در سال ۲۰۰۵ شبنم طلوعی هنرمند تئاتر و سینمای ایران که به علت تضییقات اجتماعی مجبور به ترک ایران شده است دو نمایشنامه تک پرده ای از محمد رحمانیان را به نام بازجویی در مرکز فرهنگی Lilas en Pête

به صحنه می برد اجرای این نمایش به زبان فرانسه است و ترجمه نمایشنامه ها را تینوش نظم جو انجام داده است اجرای نقشهای این نمایشنامه ها را که در واقع هر دوی آنها منولوگهای بلندی توسط یک مرد و یک زن هستند حمید جاودان و شبنم طلوعی بر عهده دارند.

در طول نیمه دوم سال ۲۰۰۵ و نیمه اول سال ۲۰۰۶، انجمن اجتماعی فرهنگی ایرانیان ساکن ،وال د مارن Val de Marne در حومه پاریس اقدام به برگزاری جلساتی برای نمایشنامه خوانی میکند این نمایشنامه خوانی ها انواع و اقسام طریقه های نمایشنامه خوانی را به نمایش می گذارد؛ از خواندن ساده یک نمایشنامه توسط خود نویسنده در پشت یک میز تحریر تا اجرای نمایشنامه ای توسط بازیگران متعدد با وسایل صحنه مورد نیاز و میزانسن کامل و اجرای موزیک زنده تنها عامل مشترک بین آنها اینست که هنرمندان نقشهای خود را حفظ نیستند و از روی متن می‌خوانند.

در این دوره نمایشنامه خوانی که هر پانزده روز یکبار برگزار می شود، نمایشنامه های زیر خوانده می‌شود.

۱- «در ساحل» نوشته‌ی محسن یلفانی. کارگردان ابراهیم مکی. بازیگران: میرعلی حسینی و منوچهر نامورآزاد.

۲- «مرد متوسط» نوشته‌ی محسن یلفانی. کارگردان حمید حاودان. لی‌لا مظاهری، ابراهیم دنیا، حمید جاودان و فتنه مقدم، منوچهر نامور آزاد و ابراهیم مکی.

۳- «تله» نوشته‌ی محسن یلفانی. کارگردان فتنه مقدم. بازیگران: عزیز‌الله بهادری، لی‌لا مظاهری، ابراهیم دنیا، حمید دانشور و فتنه مقدم.

۴- «در آخرین تحلیل» نوشته‌ی محسن یلفانی. کارگردان حمید دانشور. بازیگران: محمد جلالی، حمید جاودان و حمید دانشور.

۵- «بن بست» نوشته‌ی محسن یلفانی. کارگردان ابراهیم مکی. بازیگران: فتنه مقدم. ابراهیم مکی.

۶- «شتر قربانی» نویسنده و کارگردان ابراهیم مکی. بازیگران: حمید جاودان و میرعلی حسینی.

۷- «در یک خانواده ایرانی» نوشته‌ی محسن یلفانی. نویسنده خود نمایشنامه را می‌خواند.

۸- «رضا بیک ایمانوردی» نوشته ابراهیم مکی کارگردان ابراهیم مکی بازیگران؛ منوچهر نامور آزاد ابراهیم دنیا.

۹- میهمان چند روزه نوشته محسن یلفانی کارگردان حمید جاودان بازیگران میرعلی حسینی شبنم طلوعی، حمید جاودان.

۱۰- «پدر» به زبان فرانسه نوشته ابراهیم مکی کارگردان، ابراهیم مکی.

بازیگران استفان ساکن فتنه مقدم.

۱۱- «چشم در برابر چشم به زبان فرانسه نوشته غلامحسین ساعدی. ترجمه به فرانسه توسط فتاح سلطانی کارگردان فتاح سلطانی بازیگران همه فرانسوی هستند موزیک متن توسط حسین سلطانی اجرا میشود.

در نیمه اول سال ۲۰۰۷ حمید دانشور نمایشنامه های تک پرده ای «زن در خانه» و «تقصیر» نوشته فرهاد آئیش را ابتدا به فارسی و بعد به فرانسه در انجمن اجتماعی – فرهنگی ایرانیان ساکن ،وال د مارن به صحنه میبرد. دانشور این نمایش را که ترجمه فرانسه متن آن را فرحناز ایرانی انجام داده است در چند محل دیگر نیز به نمایش میگذارد بازیگران نمایش عبارتند از؛ منوچهر نامور آزاد فرحناز، ایرانی مه آفرین جنتی عطایی.

در نیمه اول سال ۲۰۰۷ فتنه مقدم قصه کدوی غلغله زن را به صورت قصه خوانی برای کودکان در انجمن اجتماعی فرهنگی ایرانیان ساکن وال د مارن اجرا می‌کند. این قصه خوانی به صورت نوعی نمایش موزیکال اجرا میشود. همکاران فتنه در این نمایش که به زبان فرانسه اجرا میشود همگی فرانسوی هستند.

در نیمه اول سال ۲۰۰۷ حمید جاودان نمایشنامه خوانی «اندر خم یک کوچه را در انجمن اجتماعی – فرهنگی ایرانیان ساکن ،وال، د مارن به اجرا می گذارد. متن این نمایش بر اساس شعر عطار است معهذا به مقتضای کلام از اشعار چند تن دیگر از شعرای کلاسیک و نوپرداز هم استفاده میشود. تعدادی از هنرمندان ایرانی در این اجرا با جاودان همکاری میکنند. جاودان بعداً در نیمه دوم سال ۲۰۰۷ همین متن را به تنهایی و به زبان فرانسه در تئاتر اپه د بوا به اجرا می گذارد.

در همینجا گزارش دست و پا شکسته ای را که از فعالیتهای نمایشی ایرانیان پاریس و شهرکهای اطراف آن تهیه کرده ام پایان میدهم به امید آنکه این نوشته با تمام کمبودهایی که دارد بتواند سر نخی باشد برای کسانی که بخواهند تحقیقی همه جانبه در این زمینه انجام دهند.

و اما قبل از پایان دادن به این گزارش لازم است یک بار دیگر خاطرنشان کنم که آنچه در فوق آمد قسمتی از فعالیتهای نمایشی هنرمندان ایرانی ساکن پاریس و توابع آن است قسمت مهم دیگر آن مربوط می شود به فعالیتهایی که در جریان فستیوال تئاتر ایران در تبعید انجام شده است و در همین شماره در بخش دیگری میآید ضمناً پُر بیراه نیست اضافه شود که شخصیتها و انجمنهایی چند در پاریس به طرق مختلف در بهتر برگزار شدن فعالیتهای نمایشی هنرمندان ایرانی ساکن پاریس نقش داشته اند. از میان این انجمنها که با برگزار کردن جلسات بحث و گفتگو درباره تئاتر موجبات ارتباط بیشتر هنرمندان را با سایر ایرانیان ساکن پاریس فراهم کرده اند میتوان به انجمن فرهنگ و ادب ،ایران انجمن پزشکان انجمن معماران و انجمن پژوهشگران اشاره کرد انجمن ایرانیان ،وال، د مارن و مرکز فرهنگی پویا که هر دو محلهای ثابتی در اختیار دارند با دادن بلاعوض محل تمرین به هنرمندان کمک فراوانی به انجام گرفتن فعالیتهای نمایشی میکنند. در مرکز فرهنگی پویا که در مرکز پاریس قرار دارد بسیاری از نمایشهایی که در نقاط دیگر پاریس قبلاً به نمایش در آمده است باز هم به اجرا گذاشته میشود تا کسانی که به علت دوری راه و یا ناشناخته بودن محل نمایش نتوانسته اند نمایشی را ببینند امکان دیدن آن را داشته باشند. دیگر از مراکز فرهنگی که در تجمع تئاترهای ایرانی مقیم پاریس نقش مثبتی داشته است انتشارات خاوران است انتشارات خاوران تا همین یکی دو سال پیش جلسات ماهیانه فرهنگی برپا میکرد که در بعضی از این جلسات درباره تئاتر هم بحث و گفتگو شده و یا نمایشنامه ای خوانده میشد. همچنین خاوران با انتشار نمایشنامه های نمایشنامه نویسانی همچون رضا دانشور، رضا قاسمی و سیروس سیف ساکن (هلند به گسترش امر تئاتر از این طریق همت می‌کند. 

و اما این گزارش را نمیتوان پایان داد بی آنکه از نقش سازنده منقدین و گزارشگرانی همچون شاهرخ ،گلستان روانشاد دکتر منوچهر کیمرام، میرعلی حسینی، جعفر غفارپور و مهستی شاهرخی یاد کرد حضور دائمی و اغلب مکرر شادروان فرخ غفاری در جلسات نمایش و بحث و مناظره ای که در پاریس برگزار میشد یکی از عوامل انسجام دهنده فعالیتهای تئاتری ایرانیان مقیم پاریس در سالهای اخیر محسوب میشود غفاری تا آخرین لحظات حیات مورد مشورت دست در کاران ایرانی و محققین فرانسوی تئاتر بود و سعی بسیاری در شناساندن تئاتر ایران مبذول میداشت. روانش شاد.

*

2007

یکی دو نکته کوچک

در ارتباط با تئاتر ایران و تبعید

ابراهیم مکی

این مقاله‌ نخستین بار

در صدمین شماره آرش درج شده است

پی دی اف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *