سینمای انسان‌گرای انگلیس

نگاهی به فیلم «من، دانیل بلک»

من همواره سینمای انگلیس را بر هالیوود آمریکا ترجیح داده‌ام. میدانم که سینمای انگلیس در کمیت تولید هرگز به پای آمریکا نرسید. سینمای امریکا بعد از جنگ جهانی دوم با تولید انبوه و جذب و جلب بهترینهای جهان توانست دنیای سینما را در موضوع و پرداخت مسحور خود کند.

اما سینمای انسان گرای انگلیس با تولید اندک اما با تمرکز لازم روی نوع خاصی از بازیگری که نزدیکی زیاد به جنس بازیگری در تاتر داشت، همچنان راه ویژه‌ی خود را طی کرد. راهی که از امید کاذب و پایان خوش هالیوودی جدا می‌شد. سینمایی که سعی داشت انسان را محور قرار دهد و صنعت و تولید انبوه را در مراتب بعدی. سینمایی  که همسایگانی چون سوئد را هم از خود بی‌نسیب نگذاشت. در این سینما نگاه دوربین و جایگاه و تحرک آن تفاوت جدی با سینمای هالیوود دارد.

دیشب به تشویق یکی از دوستان به تماشای یکی از فیلمهای خوب این سینما نشستم: «من، دانیل بلک» عنوان فیلمی ست که به کارگردانی «کن لوچ» در سال ۲۰۱۶ ساخته شده است.

این فیلم بدون توسل به شعار تصویرگر مردم فقیر جامعه است: از سویی زندگی مردی که به تازگی با سکته قلبی از حضور فعال در تولید اجتماعی باز مانده و از دیگر سو زن جوانی که با دو بچه به دلیل فقر زیاد کارش به فاحشه‌گری می‌کشد.

جامعه‌ای که از یک سو سیستم بی‌رحم بورکراسی مداوم زندگی را بر انسانها دشوار می‌کند و سعی دارد همه چیز را در درون سیستم  حل کند. اما روابط عاطفی انسانها هنوز  مانع بزرگی در مقابل این سقوط اجتماعی است. مرد که سالها کارش نجاری بوده و از دستش هزار هنر میبارد اما توان پرکردن یک فرم تقاضای حقوق بیکاری در اینترنت را ندارد. زنی که به هر دری میزند تا کودکان و خودش را از گرسنگی نجات دهد، اما موفق نمی‌شود. مرد عاقبت در یکی از همین قرارهای اداره کار سکته‌ی دوباره میکند و زن که در شغل جدید خود (فاحشه‌گری) ماندگار.  می‌شود. 

مراسم خاکسپاری مرد مختصر برگزار میشود و از او فقط یادداشتی که با مداد نجاری نوشته شده است، باقی مانده است. 

چهل سال کار کرده و همواره مالیات و غیره پرداخته اما حالا باید همه چیزش را بفروشد تا از گرسنگی نمیرد. ولی پیش از آنکه آخرین نفس‌هایش را کشیده باشد، کاری میکند که دیگران جسارتش را نداشتند. اعتراض به وضع موجود: با رنگ روی دیوار اداره کمک‌های دولتی می‌نویسد: «من، دانیل بلک میخواهم که به من وقتی برای ارائه اعتراضم بدهید، پیش از آنکه از گرسنگی بمیرم. در ضمن تا آن وقت این موسیقی انتظار گند تلفنتان رو هم عوض کنید!» 

همین نوشته کافی‌ست که تشویق و همراهی همبستگی همگان را برانگیزد. اما مردم پیش از این کاری نمیتوانند انجام دهند. 

آنچه در این فیلم ارزش ویژه دارد و بدان کیفیت و جایگاه والایی می‌بخشد، به نمایش گذاشتن تقابل بی‌رحم سیستم با روابط عاطفی انسان‌ها ست روابطی که بی‌توجه به اولی در فکر کمک به یکدیگر هستند. گرچه سیستم قوی تر از کوشش عاطفی انسانهاست. پس پیروز نهایی هم اوست!

۸ مارس ۲۰۲۰

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.