داریو فو و گروه تاتر «كمون»
مهستی شاهرخی
داریوفو، نمایشنامهنویس و بازیگر محبوب ایتالیایی، روز 24 مارس 1926 در دهكدهی {سانجیانو} در نزدیكی {سن مارجو} یكی از شهرهای ساحلی ایتالیا به دنیا آمد. در آن زمان ایتالیا زیر سلطهی {موسولینی} بود.
پدر داریو رییس ایستگاه راهآهن بود و داریو از كودكی زندگی خود را در میان مردم فقیر، دزدان، ماهیگیران و كارگران كارخانه گذراند. از سوی دیگر داریو از طریق پدربزرگش كه داستانگوی سرشناسی بود و همچنین پدرش كه ساعات آزادش را به هنرپیشگی اختصاص میداد، با هنر تاتر آشنا شد. داریو پس از تحصیلاتش، در دانشكدهی هنرهای زیبای {میلان}، آنهم در رشتهی معماری! به نمایشنامهنویسی روی آورد و اولین اثرش را در سال 1952 در میلان نوشت.
در ابتدا داریو فو به نوشتن نمایشنامههای فكاهی رادیویی پرداخت كه محبوبترینشان مجموعهی پیدرپی {كوتولهی بیچاره} بود. بعد همراه با دو تن دیگر گروه تاتری كوچك سه نفرهیی به راه انداختند كه نمایشنامهی {انگشت در چشم} حاصل این دوران است. داریو فو در سال 1954 با فرانكا رامه بازیگر و نمایشنامهنویس و همچنین عضو حزب كمونیست ایتالیا ازدواج كرد.
داریو فو پس از اجرای نمایش {آقای بوفو Mistro Buffo} (راز مضحكه)، به خاطر توهین به اعتقادات مذهبی مردم ایتالیا از سوی مقامات حكومتی به دادگاه كشانده شد. اجرای این نمایش از سوی پاپ تحریم شد، با وجود این، همین اثر بارها به روی صحنه رفت و به چندین زبان ترجمه شد. البته، علارغم محبوبیت بسیار زیاد داریو فو در میان مردم، تلویزیون ایتالیا از سال 1963 به بعد او را، برای مدت چهارده سال، ممنوعالتصویر كرد.
داریو فو بارها با مراجع قانونی درگیری داشته است. مواردی پیش آمده كه مورد حمله قرار گرفته است. بارها او را تهدید جانی و مالی كردهاند و حتی یكبار خانهاش را به آتش كشیدند. با اینهمه داریو فو در بین مردم ایتالیا چهرهیی محبوب و مردمی است.
داریو فو و همسرش كه تا سال 1970 عضو حزب كمونیست ایتالیا بودند، در این سال از حزب جدا شدند. در همان سال او و فرانكا رامه، این زوج هنرمند، گروه نمایشی {لاكومون} را در میلان به وجود آوردند. آنها بیش از 40 نمایش را با همكاری یكدیگر نوشتند و به روی صحنه آوردند.
فرانكا رامه بیشتر از دید فمینیستی به توصیف وضعیت “زن” میپردازد و مصایب زنان را از قبیل ستم جنسی، بارداری، پرورش فرزند برای زنان دست تنها و یا شاغل و بالاخره تجاوز و فحشا را مورد بررسی قرار میدهد.
فو در آثارش همواره با طنزهای گزنده و ریشخندهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی، با نمایشهای شیرینی كه از شیوهی دلقكهای قرون وسطا، {آرلكن Arlequin} و كمدیا دِلارته مایه گرفته، همه را به مسخره گرفته و سیاستمداران و حاكمان مستبد و چهرههای فاسد جامعه را مورد نكوهش قرار داده است. غالبا مضمون اصلی نمایشنامههای داریو فو و فرانكا رامه شخصی ساده لوح و بیخطر و مطیع (دلقكـهالو) است كه با هوشیاری كودكانه و صادقانهیی دستِ چاپلوسان و متظاهران و حقهبازان جامعه را رو میكند و نقشههایشان را نقش بر آب میگرداند. شخصیتهای آثار او كارگران و آدمهای محروم جامعهی صنعتی هستند كه در برابر آنها چهرههایی از حاكمان، كارفرمایان و شهرنشینان مرفه و ثروتمند را میبینیم.
آثار فو ثابت نیستند و بنا به شرایط متحول میشوند، در واقع نمایشنامههای فو تاریخ مصرف دارند و با مقتضیات زمان عوض میشوند و برخی از كارهای او چندین روایت متفاوت دارند. گاهی هم پیش میآید كه موضوعی كه در یك اثر بدان اشاره شده در اثر دیگری باز میشود و گسترش مییابد. داریو فو و فرانكا رامه برای نوشتن آثارشان از گفتگو با مردم كمك میگیرند. هستهی اصلی این نمایشنامهها مصایب مردم محروم و منفور اجتماع است. این زوج بازیگر و نمایشنامهنویس با همكاری گروه تاتر به تمرین و بداههسرایی و بازی میپردازند. مثلا برای نوشتن زندگی زن كارگری كه در كارخانه كار میكند و در درونِ خانه نیز زیر ستم جنسی و سلطهی شوهرش قرار دارد، تا بدان حد كه زن دچار ناراحتی روانی میشود و همه چیز را قاطی میكند، داریو فو و فرانكا رامه با بسیاری از زنان كارگر صحبت كرده اند و سعی كرده اند با نوع زندگی و مشكلات آنها آشنا بشوند.
نمایشنامههای فو انباشته از ضربالمثلها، ترانههای مردمی، اشعار محلی و مردمی، اصطلاحات مردمی و لهجههای محلی است. از ویژگیهای دیگرِ آثار داریو فو استفاده از لطیفه و شعر و به خصوص بازی با كلمات است.
دیالوگ در نمایشنامههای داریو فو به منزلهی حرف زدن نیست بلكه وسیلهیی برای ارتباطبرقراركردن با تماشاگر، وسیلهیی برای تعویض شخصیتها و همچنین راهی برای تعویض بازیگری با بازیگر دیگر است. در حالیكه میدانیم تماشاگر، همیشه در روی صندلیش، همچون شاهدی برای نمایش، همواره حضور دارد. به خوبی میدانیم كه در تاتر مردمی، تاكید داریو فو بر گفتگوهای نمایش نیست و برای روح بخشیدن به نقش، گفتگوی نمایش را كافی نمیداند. چون در حین اجرا، یك هنرپیشه نقشهای متفاوتی را بازی میكند و گاهی شخصیتهای بسیاری را. گاهی هم شخصیتهایی را كه بسیار باهم تضاد دارند، همان یك نفر بازی میكند. به خاطر داشته باشیم كه نمایشنامههای داریو فو، پیش از هر چیز، برای بازیكردن نوشته شده اند. سبك نگارش داریو فو ایجاد اساسِ متن و احتمالی است، بدین معنا كه متنِ نمایشنامه باز، لحظه یی، با كلمات چكشی و روان است. نمایشنامههای او پیش از هر چیز فابل تطبیق با چیزهای پیش بینی نشده و تصادفی هستند و همین آزادگی و گشودگی متن به اثر قدرت نمایشی زیادی میبخشد و در كنار نیروی نمایشی متن، شعرگونگی اثر را نیز احساس میكنیم.
داریو فو در زمینهی تاتر نمایشنامهنویس، كارگردان، طراح صحنه، نظریهپرداز، آوازهخوان و بازیگری كم نظیر است. او هنگام كارگردانی همهی عوامل صحنهیی را به كمك میگیرد و اجراهای او جادوی صحنه اند. او از بازیگران تحرك بسیار میخواهد و بازیگرانِ داریو فو عموما تسلط بسیاری بر بدن خویش دارند و گاهی در حد یك بازیگر سیرك از خود مایه میگذارند. اجراهای داریو فو متاتر از دو عامل عمده هستند: نمایشهای قرون وسطا و كمدیدِلارته. البته طنز، بداههگویی و بازی نیز سهم بسیاری در خلق نمایش بر روی صحنه دارند. داریو فو به غیر از نمایشهای خودش و دیگران به كارگردانی اپرا نیز میپردازد و تا كنون بیش از 70 اثر را كارگردانی كرده است.
محل اجرای نمایشهای گروه كمون چادرهای سیرك، محوطهی پاركینگها، بازارهای ترهبار، میدانهای ورزشی، مناطق محروم، كارخانهها و اماكن پر جمعیت و مردمی هستند. هر بازیگر چندین نقش ایفا میكند و نمایش در رابطهیی مستقیم و زنده با تماشاگر جریان پیدا میكند و پس از اجرا بحث مفصلی بین گروه نمایش و تماشاگران برقرار میشود. گاهی هم این گروه، در حین اجرا، نمایش را ناتمام گذاشته، با تماشاگران وارد بحث شده و سپس اجرا را ادامه داده است.
گروه تاتر كمون كه از قریبِ چهلوپنج نفر و از سه نسل متفاوت تشكیل شده است در مورد هدفهای خود اظهار میدارد:
“ … انقلاب فرهنگی و سیاسی تفكیك ناپذیرند، بنابراین در دگرگونیهای انقلابی تاتر قادر است سهم گستردهیی را به خود اختصاص بدهد.”
در بارهی نحوهی اجرا و تعداد تماشاگرانِ گروه تاتر كمون باید گفت كه قدرت فعالیت آنها از تماشاگرانِ بسیارِ نمایشهایشان ریشه میگیرد. اوقاتی بوده كه در یك اجرا بیست هزار تماشاگر داشته اند، یا در اجرای یكساعتهیی، در حاشیهی تظاهراتی در بولونیا، قریب هفتادهزار نفر تماشاگر آنها بوده اند. گروه تاتركمون به طور متوسط در سال یكمیلیونونیم تماشاچی دارد. با اینكه ورودیهی این تاتر بسیار ارزانتر از سالنهای معمولی تاتر است، باید گفت كه مخارجِ گروه تاتر كمون تنها از طریق فروش بلیط برای نمایش و فروش
نمایشنامه، نوارهای ویدیویی و روزنامه تامین میشود. گروه تاتر كمون سهم بزرگی از درآمد خود را به سندیكاها و سازمانهای كارگری و انقلابی میبخشد و با بازماندهی آن مخارجِ زندگی و سفرهای گروه را تامین میكند. همهی اعضای گروه تاتر كمون حقوق و دستمزد یكسان دارند و از این موضوع بسیار راضیند. محبوبیت داریو فو و گروه تاتر كمون كه پرتماشاگرترین گروه تاتری اروپاست، تا به حدی است كه ایتالیاییهای شیفتهی فوتبال، دیدن نمایش آنها را بر دیدن مسابقهی فوتبال ترجیح میدهند.
در سال 1997 داریو فو برندهی جایزه نوبل شد. او ششمین ایتالیایی است كه برندهی جایزه ادبی نوبل گردیده است. پیش از این، در سال 1934، از میان نمایشنامهنویسان ایتالیایی لوییجی پیراندِللو به كسب جایزهی نوبل نایـل گشته بود. داریو فو هفدهمین نمایشنامهنویس جهان است كه موفق به دریافت این جایزه شده است.
هنگام اهدای جایزهی نوبل آكادمی سوئد متذكر شد:
“ استقلال فكری و روشنضمیری داریو فو موجب شده كه بارها خود را به خطر بیندازد و كفارهی این مخاطره كردنها را نیز متحمل شود.”
در سال 1997 پاپ و واتیكان و بسیاری از سیاستمداران ایتالیا از اینكه دلقكی موفق به دریافت جایزهی نوبل شده است، بسیار شگفتزده شدند و نارضایتی خود را هم هیچ پنهان نكردند. ولی آكادمی نوبل علت اهدای این جایزه را به داریو فو بدینگونه عنوان كرد:
“به خاطر آمیزش خنده و متانتی كه سوءاستفادهها و بیعدالتیها را افشا میكند و در عین حال ادای دِینی به ستمدیدگان جامعه است و در آثارش به خوبی منعكس شدهاست”
مولیر میگوید:“وقتی به تاتر میروی و تراژدی میبینی، با آن همدردی میكنی، در آن سهیم میشوی، میگریی، اشك میریزی، گریه میكنی، وقتی به خانهات برمیگردی، به خود میگویی: “چه خوب گریه كردم” و سیر از گریه میخوابی. گفتگوی سیاسی نیز، چون آبی روی شیشه، بر روی تو لغزیده است.”
همچنان به گفتهی مولیر: “برعكس، برای خندیدن هشیاری و تدبیر لازم است. با خندیدن، دهان كاملاَ باز میشود، ولی مغز نیز همینطور، با خندیدن مغز نیز گشوده میشود و میخهای خِرَد در درون آن وارد و كاشته میشوند.”
داریو فو نیز به پیروی از این اندیشهی مولیر میگوید: “اگر بتوانید مردم را بخندانید، میتوانید فكرشان را باز كنید. فهماندن مطلب به مردم از راه خنده بسیار آسانتر است، تا از راه گریه.” داریو فو چشمانمان را توسط آمیزهیی از مطلب شوخی و جدی، در برابر خشونت ساختار و بیعدالتی جامعه بازمیكند و این تفسیر را در عین حال در چهارچوب وسیعتر تاریخیش قرارمیدهد.
تاكنون قریب 40 اثر از فو به زبانهای دیگر ترجمه شده اند. آثار داریو فو در بسیاری از كشورهای جهان نیز به نمایش درآمده اند. دو سال پیش، هنگامیكه وی به دریافت جایزهی نوبل نایل شد، هیات داوران از میان آثار متعدد او نمایشنامهی {مرگ اتفاقی یك آنارشیست} (1971) را بهترین اثر وی تلقی كرد و همچنین {ترومپتها و تمشكها} (1981) را نیز در خور توجه دانست.
نمایشنامهی {مرگ تصادفی یك آنارشیست} بر اساسِ بمبگذاریهای جناح راستگرای ایتالیا در سال 1969 كه دولتمردان و مطبوعات وقت ایتالیا آنارشیستها را مسوول این امر میدانستند، نوشته شد. در واقع داستانِ نمایشنامه بر اساس مرگ {پینهللی} آنارشیست ایتالیایی است كه هنگام بازجوییهای متعددِ پلیس كشته شد ولی پلیس ایتالیا مرگ او را خودكشی عنوان كرد.
در نمایشنامهی مرگ تصادفی یك آنارشیست شخصیت اصلی نمایشنامه مردی به نام {ایل ماتو} (به معنای دیوانه) است كه بنا به گفتهی آكادمی سوئد: “جنونش از آن نوعی است كه دروغهای تمامی ماموران دولت را به مردم ثابت میكند.”
شاید آوردن قطعهیی از این نمایشنامه بیمناسبت نباشد:
“ شایع است كه در طی آخرین بازپرسی آنارشیست، دو دقیقهیی مانده به نیمهشب، یكی از افسرانِ حاضر در جلسهی بازپرسی كلافه میشود و حوصلهاش سر میرود و به آنارشیست نزدیك شده و پسگردنی جانانهیی به او میزند … نتیجه اینكه آنارشیست نیمه فلج شد و نفسش بند آمد … تصمیم گرفتند آمبولانس برایش خبر كنند. در این فاصله، برای اینكه حالش جا بیاید، پنجرهیی را بازكردند و آنارشیست را در مقابل پنجره قرار دادند و به این خاطر كه بتواند هوای خنك شبانگاهی را تنفس كند او را اندكی به بیرون پنجره خم كردند … ظاهرا سوءتفاهمی میان دو افسری كه زیر بازوی او را گرفته بودند پیش میآید هریك فكر كرد دیگری هوای او را دارد.{جیانی، گرفتهایش؟}، {لوئیجی، گرفتهایش؟} و آنارشیست گـُرُمب از پنجره افتاد پائین.}
نمایش {مرگ اتفاقی یك آنارشیست} قبلا توسط فردوس كاویانی در تاتر چهارسو به روی صحنه آمده بود. در سال 1959 {حساب پرداخت نمیشه} به كارگردانی ناصر رحمانینژاد در فستیوال تاتر تهران بر روی صحنه رفت. این نمایشنامه توسط جاهد جهانشاهی به فارسی برگردانده شده (نشر نمایش، 1369) از میان تكبازیهای زنان، {مده آ}، توسط نرگس هاشمیپور تابستان (1376) و سپس كار دیگری توسط منیژهی محامدی، {روز از نو}، كه حاصل ادغام دو نمایشنامهی تكنفرهی در هم بود (با بازی شهرهی سلطانی) در بهار 1377 در سالن شماره 2ی تاتر شهر به روی صحنه آمده است. در آمریكا {یك زن تنها (تكبازیهای زنان)}، سه نمایشنامه از فرانكا رامه و داریو فو {روز از نوروزی از نو (بیداری)}؛ یك زن، تنها؛ مِدِآ) نیز توسط مهرنوش مزارعی به فارسی برگردانده شده و به چاپ رسیده است. غالبا ترجمههای دیگری از این سه تكبازی از همین كتاب اقتباس شده است. چند نمایشنامهی دیگر از داریو فو سالها پیش توسط پرویز خضرایی به فارسی ترجمه و چاپ شده و در خارج از كشور نیز نمایشنامهی معروف {رابطهی باز زن و شوهری(زوج آزاد)} توسط ایرج زهری ترجمه و بارها اجرا شده است. منتخبی از كتابشناسی داریو فو (سنگ 5″4) و سپس نمایشنامهی كوتاه {قربانی كردن اسحاق} (سنگ 7″6) نیز توسط ایرج زهری به فارسی برگردانده شده اند. چندی پیش نیز بخشی از نمایشنامهی كوتاه و تكنفرهی {بیدارخوابی} (كه در اصل نامش {بیداری} است!) با ترجمهی محمود بهروزیان در دنیای سخن (76) چاپ شد.