دیدار آرزوی ماست، اما چگونه؟

 

دیدار آرزوی ماست، اما چگونه؟!

اصغر نصرتی

اصغر نصرتی

چند صباحی‌‌‌است كه در میان برخی از تاترورزان ایرانی خارج از كشور مقوله‌ی دعوت از ‌‌‌گروه‌‌‌ها و هنرمندان ایرانی داخل كشور مورد توجه قرار ‌‌‌گرفته است. از همین روی برخی از هنرمندان تاتری اینجا و آنجا در فرصت‌‌‌ها یا مناسبت‌‌‌های به‌‌‌دست آمده نظریات خود را ابراز داشته‌‌‌اند.

اهمیت موضوع و حساسیت برخی از هنرمندانِ‌‌‌ معتقد به تاتر تبعید از سویی و ‌‌‌گسترش موضوع در نزد شماری از تاترورزان و پی‌‌‌گیری مبتكران این طرح برای پیشبرد آن در چند ماهه‌ی اخیر ما را نیز بر آن داشته تا برخی نكات مربوط به این مسئله را اشاره‌‌‌وار مورد بحث قرار دهیم.

بحث چگونه آغاز شد؟

به رسم همیشه پس از پایان یافتن برنامه‌‌‌های فستیوال كُلن، امسال نیز جلسه‌‌‌ای در مركز‌‌‌فرهنگی ایرانیان به دعوت مدیر فستیوال كُلن بر‌‌‌گزار شد. در این جلسه آقای فلاح‌‌‌زاده  ضمن ذكر برخی نكات در باره فستیوال پنجم و جمعبندی مالی آن، صحبت از دعوت ‌‌‌گروه‌‌‌ها و هنرمندان تاتری داخل كشور به میان كشید و همانجا خاطر نشان كرد كه وی ن‌‌‌گران برخی  مخالفت‌‌‌های ‌‌‌گروه‌‌‌های تاتری خارج از كشور است و مایل است این مقوله به بحث ‌‌‌گذارده شود.

هنوز مدتی از طرح این مقوله نگذشته بود كه روزنامه كیهانِ چاپ لندن در شماره 758 خود مطلبی از آقای خوشنام با عنوان ‹‹‌‌‌تازه‌‌‌ها در جشنواره ششم‌‌‌›› به چاپ رساند كه موءید حرف‌‌‌هایی بود كه در آن جلسه ذكر شده بود.

از سویی برخی خبرها  موید این امر است كه با بعضی از ‌‌‌گروه‌‌‌های تاتری داخل كشور تماس حاصل شده و آنها را به فستیوال كُلن دعوت كرده‌‌‌اند و ‌‌‌گروه‌‌‌ یا ‌‌‌گروه‌‌‌های مذكور نیز به فكر فرو رفته‌‌‌اند و سعی كرده‌‌‌اند با یكی از هنرمندان كه از خارج به ایران رفته بود در این باره مشورت كنند تا تصمیم ب‌‌‌گیرند كه آیا بایستی به دعوت فستیوال پاسخ مثبت دهند یا خیر؟!

و آخرین واقعه در این ارتباط جلسه‌‌‌ای بود كه باز به ابتكار آقای فلاح‌‌‌زاده به تاریخ 11 ماه ژوئیه سال جاری در تاتر آركاداش بر‌‌‌گزار شد كه در آنجا نیز موضوع اصلی و علت تشكیل جلسه دعوت از ‌‌‌گروه‌‌‌ها و هنرمندان ایرانی داخل كشور بود.

از آنچه كه ذكر شد می‌‌‌توان نتیجه ‌‌‌گرفت كه برنامه‌‌‌‌‌‌گزاران فستیوال كُلن تصمیم یا در نظر دارند یا داشتند كه در فستیوال ششم شماری از هنرمندان داخل كشور را نیز دعوت كنند.

صرفنظر از اینكه این طرح عملی شود یا به علت برخی دشواری‌‌‌ها متوقف شود، اهمیت  موضوع، بررسی آن را می‌‌‌طلبد.

حوادث سیاسی بیست‌‌‌ساله‌‌‌ی اخیر كشور ما به ویژه آنچه كه در این چند ساله‌‌‌ی اخیر شاهد آن بودیم نشان می‌‌‌دهد كه سیاست‌‌‌های فرهنگی رژیم از سویی و دشواری‌‌‌های هنرمند مستقل داخل كشور از دی‌‌‌گر سو وضع را چنان پیچیده كرده است كه نمی‌‌‌توان مقوله را در حد مبادله فرهنگی یا دعوت از هنرمند مستقل خلاصه كرد و به راحتی از كنارش ‌‌‌گذشت.

برخلاف آنچه كه برخی در جلسه اخیر نیز ذكر كردند اولا حركت فرهنگی مستقل از سیاست وجود نداشته و نخواهد داشت و ا‌‌‌گرهم وجود داشته باشد،  شانس تحقق چنین سیاست فرهنگی مستقلی كه بتواند به دور از تاثیرپذیری‌‌‌های  تنگناها و تدابیر فرهنگی‌‌‌-‌‌‌سیاسی رژیم كار خود را به پیش برد، بسیار بسیار اندك است. 

كنترل شدید فعالیت هنرمندان به ویژه هنرمندان مستقل و معترض توسط رژیم چنان جدی و همه جانبه است كه حتی وقتی آنها در خارج كشور هم هستند كلامشان از هرنوع طروات، تاز‌‌‌گی و صراحت كلام عاری‌‌‌ست. امروزه حتی هنرمندانی كه در خارج از كشور به‌‌‌سر می‌‌‌برند، ولی از چندی‌‌‌‌‌‌پیش به داخل سفر می‌‌‌كنند نیز “‌‌‌حساب كار” دستشان است كه مبادا دست از پا خطا كنند. امروز جمله‌‌‌هایی مانند‌‌‌” فلانی به ایران می‌‌‌رود و نمی‌‌‌تواند چنین ب‌‌‌گوید و چنان بنویسد‌‌‌” ُنقل هر مجلسی شده‌‌‌است. بسیاری از این هنرمندان آ‌‌‌گاهانه در فعالیت‌‌‌های خود به سیاست‌‌‌زدایی و سیاست‌‌‌‌‌‌گریزی دست‌‌‌زده‌‌‌اند. این‌‌‌ها همه نتیجه سیاست‌‌‌های فرهنگی رژیم جمهوری اسلامی است. به زبان دیگر ا‌‌‌گر قرار باشد هنرمند آزاده و مستقلی از صافی كنترل رژیم بگذرد و رژیم به او اجازه‌ی خروج برای اجرای برنامه‌‌‌اش بدهد، ولی او به دلیل مراجعت دوباره‌‌‌اش به ایران مجبور به كاربرد زبان ایما و اشاره عجیب‌‌‌ و غریبی باشد كه تنها با فال و اسطرلاب بتوان حرفش را فهمید، در واقع نه ما و نه او بهره‌‌‌ای از این دیدار‌‌‌-‌‌‌ دعوت‌‌‌- نبرده‌‌‌ایم وتنها با این عمل تحمیل و ‌‌‌گسترش سانسور رژیم در بیرون از مرزهای حكومتش را با سكوت بر‌‌‌گزار كرده‌‌‌ایم. 

اما ا‌‌‌گر ما بتوانیم در اینجا جزیره‌ی اطمینانی برای آن هنرمندان مستقلی بوجود آوریم كه می‌‌‌خواهند به دور از قوانین دست‌‌‌و‌‌‌پا‌‌‌گیر و دیكتاتورمآبانه‌‌‌ی رژیم در فضایی آزاد آنچه كه فكر می‌‌‌كنند بیان كنند و بدین وسیله ما را از چند‌‌‌و چون حس‌‌‌ و‌‌‌‌‌‌روح هنرمند ایرانی در داخل‌‌‌مرزهای سانسور آشنا كنند، كاری ارزشمند كرده‌ایم. چرا كه ضمن بهره‌‌‌گیری ما از حضور این نوع هنرمندان معترض و ایجاد فضایی آزاد برای آنها، توانسته‌‌‌ایم قدری كابوس استبداد را نیز به عقب‌‌‌ رانیم.

موضوع بر سر ترس از رژیم نیست، بلكه موضوع پرنسیب و آزاد‌اندیشی‌‌‌ست. موضوع محدود كردن سایه‌‌‌های خوف‌‌‌انگیز سانسور رژیمی است كه تا نزدیكی‌‌‌های سر ما نیز بال گسترده است و ما باز می‌‌‌‌‌‌گویم: “‌‌‌ترس ما از چیست؟” ترس از این است كه هنرمندان ما برای آنكه بتوانند به ایران سفر كنند، مجبور شوند بیشتر از این‌‌‌ها در خارج از مرزهای رژیم جمهوری اسلامی به خودسانسوری تن دهند و برای مثال در جلسات كانون نویسند‌‌‌گان در تبعید به وقت فیلم‌‌‌برداری یا عكاسی، مانند چریك‌‌‌های فلسطینی چهره پنهان كنند. این یعنی سایه وحشت رژیم در خارج از كشور. ترس اینجاست! این‌‌‌ها همه یعنی ‌‌‌گسترش سیاست فرهنگی رژیم در خارج از حوزه‌ قدرت‌‌‌نمایی وی!

ما به هنرمند مستقل ایرانی تنها زمانی می‌‌‌توانیم به درستی كمك كنیم ( همچنان كه برخی نیز در آن جلسه چنین مدلل می‌‌‌كردند.) و از دعوت آنها بهره بریم كه بتوانیم به هرنحوی شده ‌‌‌گام به ‌‌‌گام به سیاست‌‌‌های فرهنگی خارج از كشور رژیم مهار زنیم. ا‌‌‌گر هنرمند مستقل و معترض اجازه ندارد كه در داخل كشور نمایشی یا نقد ‌‌‌یا نوشته‌‌‌ای را ارائه دهد، باید بتواند در خارج از كشور آن را ارائـه دهد. باید امكاناتی برای این هنرمند معترض مهیا سازیم كه بتواند كتاب‌‌‌های تحت سانسور خود را در خارج به چاپ رساند و یا نمایشنامه‌‌‌های ممنوع وی حداقل در خارج اجرا و مورد توجه و احترام قرار ‌‌‌گیرد. باید چنین نویسند‌‌‌گانی را در مطبوعات طرح و آنها را از انزوایی كه رژیم بر ایشان تحمیل كرده است، بیرون آوریم. این‌‌‌گونه است كه می‌‌‌توانیم تا حدی به محدویت‌‌‌های فرهنگی رژیم صدمه بزنیم و آن ‌‌‌گونه كه شماری آرزو می‌‌‌كنند به تبعید خود نیز پایان دهیم.

آخرین كلام اینكه همه‌‌‌ی آن هنرمندانی كه در شرایط سخت امروز ایران فرهنگ آزاداندیشی را پاس می‌‌‌دارند در نزد ما عزیزند و دیدار چنین انسان‌‌‌هایی از آرزوهای هر هنرمند سال‌‌‌ها بدور مانده از ایران است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.