در سوگ ساعدی

در سوگ ساعدی

اصغر نصرتی

دوم نوامبر (‌1985) سالروز مرگ غلامحسین ساعدی‌ست. این تاریخ  را یكی از علاقمندان ساعدی تلفنی به من گوشزد كرد. شرمنده شدم كه سال گذشته نیز این موضوع از ذهن من و كتاب نمایش دورمانده است. به راستی كه خاك “‌سردی” و فرامدشی میآورد! اما ساعدی را هركس نشناسد، تاتریها خوب میشناسند. گرچه وی در سالهای آخر عمر خویش به علت مشغله‌های سیاسی‌ـ‌اجتماعی دیگر دل و دماغ تاتر را نداشت و نه این اوآخر دیگر دل و دماغ هیچ‌كاری نداشت. اما میدانم كه در گذشته‌یی نه چندان دور، كارهای ساعدی در مركز فعالیتِ بسیاری از گروههای تاتری در قرارداشت و نام او در ذهن و خاطر بسیاری حك شده بود.

ساعدی در صراحت كلام و بیان عقاید خود، چه در زمان شاه و چه در زمان خمینی زبانزد بسیاری بود. دفاع وی از آزادی و مخالفتش با سانسور در اوایل انقلاب خیلی زود وی را در مقابل “‌سیاستِ‌” حكومتِ نوبنیان آن روزِ قرار داد.

ساعدی، در دوران تبعید، هرگز خود را به قمار “‌غربت و وطن‌” نیالود و تا به آخر رنج تبعید را تحمل كرد و و همین رنج، و شاید بسیاری رنجهای دیگر نیز، او را از پا درآورد.

  • تیر در تاریكی!

در چندماه گذشته برخی افراد ناشناس (‌!؟‌) فاكس یا نامه‌هایی برای ما ـ كتاب نمایش ـ ارسال كرده اند كه در آنها این یا آن فرد، یا عمل او، را مورد سرزنش و انتقاد قرارداده و به زبان دیگر وی را افشاكرده اند و از ما هم میخواهند كه ضمن موافقت با مضمون نوشته‌ها، آنها را در كتاب نمایش نیز چاپ كنیم.

مضمون این نوشته‌ها، هرچه باشند، نیاز به سندیت دارند. اما پیش از سندیت نیاز است كه نویسندگان آنها دستكم برای كتاب نمایش، به لحاظ حقوقی و حقیقی، شناخته شده باشند. وگرنه ما نمیتوانیم این نوع نوشته‌ها را در كتاب نمایش درج كنیم. بنا به وظیفه‌یی كه كتاب نمایش برای خود میشناسد، نمیتواند در تاریكی محض تیرهایی را كه دیگران به هم شلیك میكنند به هدفهای موردنظر شلیك‌كنندگانشان هدایت كند! چنانچه كسی انتقادی به فعالیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دیگری دارد، میبایستی آن را در علنیت و صراحت بیان كند و فقط در این صورت است كه ما حاضر خواهیم بود آنرا چاپ كنیم. وگرنه در ترور شخصیت افراد و یا غرض‌ورزی دیگران شركت كرده ایم، بدون آنكه این كار با عرف معمولِ فعالیت مطبوعاتی و اهداف ما توافق داشته باشد. برای گفتن حقیقت، آنهم در خارج كشور، نیازی به پنهان شدن در پشت نامه‌ها و فاكسهای ناشناس یا امضای جعلی  نیست. موقعیت ما ایجاب میكند، حقیقت كلام را با صراحت و بدون كاربرد شیوه‌های غیرانسانی بیان كنیم. این را حقیقت كلام میطلبد. اگر كسانی نمی‌خواهند چنین رفتار كنند، نباید از كتاب نمایش انتظار همكاری داشته باشند!

اصغر نصرتی (‌چهره‌)

كلن، نوامبر 1999

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *