عباس معروفی و تاتر برونمرزی ایرانیان

اصغر نصرتی (چهره)

تازه آمده بود آلمان. یعنی همین شهر کلن خودمان که در کتابفروشی مهرگانی دیدمش. به گمانم ناصر حسینی ما را با هم آشنا کرد. همین طور که کتاب‌ها را یکایک می دیدیم، مدام از من می‌پرسید این کتاب را خواندی یا نه و چون پاسخ منفی می‌شنید با صد زبان مجاب می‌کرد که حتمن باید بخوانم!
عباس معروفی
گفته می‌شد که خانه هاینریش بُل برایش دعوتنامه صادر کرده بود و عاقبت یکی دیگر از آنها که کمی سر و دمُش می‌جنبید، آمده بود خارج و کار نیروهای امنیتی را کم‌تر کرده بود. به هر حل تعقیب و گریز و کشتن نویسنده‌ها آن زمان نه تنها کسب و کار که بلکه تکلیف شرعی برادران محسوب می‌شد. آن وقت‌ها معروفی مجله «گردون» را در ایران می‌چرخاند و من هم یکی از مشترکین‌ش بودم.
وقتی هم در مرکز شهر کلن با خانواده‌اش مستقر شد، باز با هم دیدار هرازگاهی داشتیم. آمدنش با نشست‌های کانون نویسندگان در تبعید و سخنرانی گلشیری و مرافعه‌های درون کانونی همراه شد. به گفته‌ی یکی از فعالین کانون نگاه متفاوت او سبب شد که راه خود را جدا کند و کانون را به کار خود رها. سه شماره گردون هم در تبعید منتشر کرد، اما وقتی به برلین رفت دیگر از هیاهوی خبرنگاری اولیه در کلن کناره گرفت و کار مداوم نویسندگی را پیشه کرد.
گردون
در نخستین شماره گردون در تبعید یک مقاله از ناصر حسینی (مهر) در باب تاتر با عنوان «تئاتر مهجور ما» منعکس کرد که هیاهوی بسیار به پا کرد. شاید هم معروفی و هم ناصر حسینی می‌دانستند چه می‌کنند. به همین خاطر بود که پاسخ های فراوانی به نوشته‌ی ناصر حسینی تهیه و به دفتر مجله‌ی گردون سرازیر شد. باز عباس معروفی دانست از میان این چند پاسخ (از جمله نوشته‌ی بهروز به‌نژاد، محمدعلی مهمید، اکبر یادگاری، مجید فلاح‌زاده و نگارنده) کدامین را در گردون منعکس کند. پس پاسخ فلاح زاده را برگزید که برای مجله هیاهوی بیشتری همراه داشت.
معرفی در کنار رمان و داستان‌های‌ش، چندین نمایشنامه هم نوشته است. چرا که بخشی از تحصیلات او زیر نظر جابر عناصری چنین می‌طلبیده. کتاب «آونگ خاطره‌های ما» که در ایران به سال ۱۳۸۶ به چاپ رسید و حاوی سه نمایشنامه است، حاصل این نوع از تلاش‌های اوست. به غیر از نمایشنامه‌ی نخست که نام کتاب هم از آن برگفته شده است، دو نمایشنامه‌ی «دلی‌بای و آهو» و «وَرگ» در بستری روستایی- عشایری شکل‌ گرفته‌اند که نویسنده در مقدمه‌ی نمایش‌نامه‌ی سوم توضیح مبسوطی بدین منظور داده است. شاید بر اساس همین تجارب بود که وقتی ناصر حسینی در کلن کلاس‌های بازیگری و نمایشنامه‌نویسی راه انداخت، تدریس نوشتن نمایشنامه را بدو سپرد. البته این کلاس‌ها در حد همان طرح و تبلیغ ماند و کاری از پیش نرفت.

 

از نمایش‌نامه‌ی «دلی‌بای و آهو»‌ی عباس معروفی یک اجرای نسبتا شلوغ و اندکی آشفته به کارگردانی مهدی توکلی در سیزدهمین فستیوال تاتر هایدلبرگ دیدم. البته مهدی توکلی در نمایش سال بعد خود این آشفتگی را اندکی جبران کرد. اما خرسندی من از کار توکلی در آن زمان همانا معرفی عباس معروفی به تماشاگران تاتر به عنوان نمایشنامه‌نویس بود.
همچنین از عباس معروفی یک سخنرانی با عنوان «وضعیت تاتر ایران و داستانهای شبانه»، در نخستین فستیوال تاتر هامبورگ و اندک نوشته‌ها‌ی کوتاه نقد و بررسی در بولتن سومین فستیوال تاتر کلن برای اهل تاتر به یادگار مانده است.
حال عباس معروفی خانواده، دوستان و اهل قلم را تنها گذاشته و زندگی را بدرود گفته است. از او اما چندین رمان همچو «سنفونی مردگان»، «فریدون سه پسر داشت» … و چندین نمایشنامه برای فرهنگ ایرانی باقی مانده است. از این راه تسلیت به خانواده، دوستان و اهل قلم که رفتن او بسیار زود بود.
اصغر نصرتی (چهره)
کلن، یکم سپتامبر ۲۰۲۲
توضیح معروفی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.