تاترِ تبعيد، مهاجر يا …؟؟

تاترِ تبعيد، مهاجر يا …؟؟

اصغر نصرتی (چهره)

هنوز مدتي به ‌چاپ شماره دوم كتاب نمايش مانده بود كه فرمي و نامه‌اي(۱) به ضميمه‌ي آن به بسياري از تاترورزان ايراني در اروپا و آمريكا ارسال شد و از همه‌ي آنها خواهش شد كه براي  تكميل آرشيو نمايش و تهيه‌ي نام گروه‌هاي نمايش ما را ياري كنند.

اصغر نصرتی

از ميان پاسخ‌دهندگان يكي هم آقاي احمد نيك‌آذر بود. وي نخستين كسي بود كه به فراخون تهيه “‌‌گروه‌شناسي نمايش‌” پاسخ مثبت داد. اما در پي يك گفتگوي تلفني گله‌مند بود كه ما در نامه‌ي ارسالي خود به قدر كافي و صريح از حد‌و‌مرز و ‌چار‌چوب كار سخن نگفته‌ايم و خلاصه اينكه حوزه‌ي جغرافيايي گروه‌هاي نمايشي در نامه مذكور مشخص نگشته است. از سوي ديگر وي مايل بود كه در فراخون مربوطه جايگاه  تاتر تبعيد در مقابل تاتر مهاجر، تاتر خارج از كشور و تاتر غربت ‌مشخص شود.

مقوله‌ي نام‌گذاري و تعيين هويت براي فعاليت‌هاي تاتري ما ايرانيان در خارج از مرز ايران مدت‌هاست كه مورد بحث دست‌اندركاران تاتري است و هنوز هم به توافقي  همه‌گير منجر نشده است. و شايد هم كه هرگز به ‌چنين توافقي نرسيم. اما علت ‌چيست؟

بي‌شك بحث در باره‌ واژه‌هايي مانند تبعيدي، مهاجر و يا خارج از كشور  و غيره از روي شكم سيري و بازي روشنفكرانه نيست. هر واژه‌ بار و معناي خود را دارد و برخلاف دوستي كه در نخستين سمينار تاتر در كُلن مي‌گفت، “‌بازي با واژه‌ها‌” نيست. تمام كساني هم كه اين يا آن واژه را مناسب قد و قامت تاتر ما ايرانيان خارج از كشور مي‌دانند، براي خود دليلي دارند  و در طرح دليل خود نيز نياتي را دنبال مي‌كنند.

تبعيدي قبل از آنكه بخواهد ويژگي نوع خاصي از تاتر باشد، انعكاس يك اعتراض سياسي است. انسان تبعيدي، انساني معترض به ساختار و محتواي حكومتي است كه وي را وادار به ترك كشور ساخته است. هنرمند و تاتر تبعيدي بيانگر احساس و تفكر و تعهد ‌چنين انساني‌ است. وي سعي دارد كه در فعاليت هنري خود اين تعهد اجتماعي‌‌ـ‌‌سياسي را نسبت به موقعيت انسان تبعيدي بيان كند. به هر صورت امروزه مانند روز اين حقيقت روشن است كه در طي استقرار جمهوري اسلامي و پي‌ريزي خفقان و فشارهاي اجتماعي و اقتصادي در جامعه‌ي ايران نزديك به ‌چهار ميليون ايراني مجبور به ترك وطن خود شده‌اند. از اين ميان شماري نيز هنرمندان و علاقمندان تاتري هستند. ‌چه رژيم جمهوري اسلامي بخواهد و ‌چه نخواهد حضور اين خيل عظيم ايراني در خارج از كشور حتي اگر جنبه‌ي اعتراضي بر عليه رژيم نگيرد، باز هم بيانگر نوعي نارضايتي از حكومت‌مداري در ايران و از آن‌چه كه در كشور مي‌گذرد، است. اين انسان هاي ناراضي ديگر تاب تحمل نداشته و كشور را به نا‌چار ترك كرده‌اند. بي‌شك انسان تبعيدي تنها ناراضي نيست. انسان معترض است. اينگونه است كه اين انسان و فعاليت هنري او از ديگران متمايز گشته و هويت ديگري مي‌يابد. البته هر توليد هنري از سوي هنرمند تبعيدي الزاماً ماهيت تبعيدي ندارد.

از سوي ديگر شماري ديگر از فعالين تاتري هستند كه نه خود و نه ديگران باور دارند كه فعاليت و موقعيت آنها هويتي تبعيدي دارد. اما صرفاً به دليل عدم هويت تبعيدي آنها نمي‌توان و نبايد فعاليت تاتري آنها را انكار كرد و يا بي‌ارزش دانست. ‌چرا كه هنر تاتر ايرانيان الزاماً در مالكيت هنرمندان تبعيدي نيست. پس اصرار در تعميم يك واژه (تبعيد، مهاجر يا غربت و خارج از كشور) به فعاليت همه‌ي دست‌اندركاران تاتر ايراني در واقع تهي كردن واژه‌ها از هويت و معناي آنها است. بايد به خوبي روشن كنيم كه ما تاتر تبعيد و تاتر مهاجر و حتي تاتر خارج از كشور داريم. ما در ‌چار‌چوب صنف تاتري خود موظف به احترام افكار و سليقه‌ي هنري يكديگر هستيم. اما اين احترام نبايد به حذف حقوق و يا ملاحظه كاري و محافظه‌كاري منجر گردد. نبايد براي آنكه با هم باشيم، بدون هويت باشيم!

آن عده از ما كه به هر دليل به ايران سفر مي‌كنند و مايل و يا مجبور به برخي ملاحظه‌كاري‌ها هستند، تا مبادا “‌‌‌گربه‌”‌شاخشان بزند، نبايد از آن عده كه هنوز ‌چاره را در  مقاومت یعنی ماندن در تبعيد را نوعي مقاومت مي‌دانند و جان به رنج تبعيد سپردن را بر رفتن به ايران ترجيح مي‌دهند، بخواهند كه تبعيديان آنگونه سخن بگويند و عمل كنند كه آنها مي‌خواهند. در اين صورت حكومت جمهوري اسلامي مفت و مجاني توسط همكاران خود ما را سانسور کرده و استبداد داخلي را به خارج از كشور تحميل كرده است، آنهم بدون صرف هزينه‌ي سرسام‌آور دستگاه امنيتي خويش!

اما آن عده هم كه به هر دليلي تبعيد را “‌انتخاب‌” كرده‌اند، نبايستي از ديگر همكاران تاتري خود كه راه ديگري براي ادامه زندگي اجتماعي خود اتخاذ كرده‌اند، بخواهند كه فعاليت‌هاي تاتري خود را آنگونه شكل دهند كه در خور ويژگي‌هاي هنر تبعيدي باشد. ‌چرا كه شركت در نبرد اجتماعي امري‌ست داوطلبانه و نه اجباري!

بررسي كيفي و كمّي هنر تبعيدي و تمايز و تفاوت آن با ديگر نمودهاي تاتري در خارج از كشور بحثي است مبسوط و پيچيده كه فرصت و حوصله‌ي ديگر مي‌طلبد. اما در اين باره آقاي ابراهيم مكي در سخنراني خود كه در نخستين سمينار تاتر ايرانيان ايراد شد، به برخي نكته‌هاي بحث مذكور اشاره كرده‌اند كه علاقمندان مي‌توانند بدان مراجعه كنند(۳).

حالا كه سخن به اينجا كشيد بگذاريد  اين نكته را نيز گفته باشيم. معيار سنجش كيفي هنر تبعيدي و غير تبعيدي،  با همه‌ي تفاوت‌هاي جدي آنها در عملكردهاي اجتماعي، همانا ارزش‌هاي هنري و جنبه‌هاي زيباشناختي آنها است.

آري همانطور كه انسان تبعيدي و انسان مهاجر و غيره  وجود دارد،  تاتر تبعيدي و مهاجر و غيره هم وجود دارد. جدل بر سر واژه‌ها نيست. بحث روشنفكري صرف نيز نيست. بحث هويت و ماهيت است. نوعي از هنر و نوعي از انديشه و شكلي از انعكاس اين دو در فعاليت‌هاي هنري ماست! 

کلن، تابستان ۱۳۷۷

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.