جبر تاریخ و اختیار ما!
گفتگوی اصغر نصرتی با رامین یزدانی
مدیر جشنوارهی هامبورگ
به مناسبت برگزاری چهارمین سال برگزاری
– آقای یزدانی چهارسال از برگزاری جشنوارهی تاتر ایرانی در هامبورگ میگذرد. پیش از طرح پرسشی در این باره، بگویید كجا بهدنیاآمده اید و محیط اجتماعی-فرهنگی شما چگونه بوده است؟
– در شهر هنرپرور اصفهان متولد شدم. روز تولد من مصادف است با روز قیام تاریخی مردم ایران در حمایت از نخست وزیر ملی و مردمی دكتر مصدق و فرار شاه به ایتالیا. فضای اجتماعی و فرهنگی شهر اصفهان درشكلگیری شخصیت، هویت و فردیت من در دوران كودكی و نوجوانی بسیار موثر بوده است. دهها انسان فرهنگی و هنرمند از جمله نقاشان، خطاطان، منبتكاران، قلمزنان، مینیاتوركاران، نویسندگان، معماران، گچكاران، شاعران، بازیگران، كارگردانها، صحنهپردازان، مجسمهسازان، روزنامه، نگارانو موسیقیدانان و نیز چند محفل و مجلس ادبی، اجتماعی، فرهنگی و هنرس در اقصا نقاط شهر پراكنده و یا مجتمع بودند. من در مرز دوازدهسالگی، از یكسو، سخت مایل بودم شهر و هنرمندان و فرهنگیانی را كه در آن زندگی میكردند، از نزدیك بشناسم و با اندیشه، احساسو هنر آنها آشنا شوم و از دیگر سوی، شیفتهی شناخت جهان و مردمان و فرهنگهای متنوع آن بودم. در دوران كودكیم مسلمانان، ارمنیها، یهودیان، زرتشتیان و دگراندیشان صلحآمیز در كنار یكدیگر و با همدیگر به زندگی و تلاش مشغول بودند.
– آشنایی شما با تاتر چگونه بوده است و نخستین معلمان تاتری شما چه كسانی بوده اند. چه كارهای نمایشی را تا كنون بازیكرده اید؟
– خانهی ما در یك محلهی قدیمی شهر تاریخی اصفهان واقع بود. در سالن پذیرایی خانه عكسی از پدربزرگم، در لباس یك مشروطهخواه، با قطار فشنگی پیچیده برنیمتنهاش و تفنگی در دستش و اسبی در كنارش، بر دیوار سفید اتاق آویزان بود.این تصویر ساعتها مرا در عوالم كودكی مجذوب خود میكرد. با خیره شدن به آن و كنكاش در زبان بدون میمیكِ چهرهاش میكوشیدم، به روح و روان او پی ببرم. همین عكس و فانتزیهای كودكانه مرا به بازی نقشها كشانید كه در برابر بچههای كوچه و محل اجرا میشد. در ایام جوانی و نخستین سال دبیرستان توانستم مدیران، دبیران و مربیان را نسبت به توان خود قانع كنم تا مسوولیت ادارهی كتابخانه و سالن آمفیتاتر نوساز دبیرستان را به من واسپارند. دیگر بهتر از این نمیشد. هم به كتاب دسترسی داشتم و هم به محلی كه بتوانم در آن، از طریق نمایش، اندیشه و احساس و نظر خود را با دیگران درمیانبگذارم و از اندیشه، احساس و دیدگاه آنها متقابلا باخبر شوم. قطعههایی را كه یا خود مینوشتم و یا از ادبیات نمایشی غنی و پربار ایران و جهان اقتباس میكردم، گاه به صورت فردی، گاه همراه جمعی از دانشپژوهان درون و بیرون دبیرستان در صحنه اجرا میكردیم. در كنار سالهای تحصیل در دانشگاه، هنگامیكه هجدهساله بودم، اینبار در تهران، به گروه آزاد هنری {هرمز هدایت} پیوستم و نمایشنامههایی از برشت، سارتر، بیضایی، ساعدی و دیگران را تمرین و اجرامیكردیم. در همان سالها در شركتها و دفاتر تولید و پخش فیلمهای سینمایی واقع در خیابان {اربابجمشید، كوشك} نیز به كار مشغول بودم. بعد راهی آمریكا شدم و در خلال ششسال اقامت در آن دیار موفق شدم فوق لیسانس اقتصاد را از دانشگاه غرب میشیگان و واحدهایی از رشتهی فوق لیسانس علوم تاتر و بازیگری را از دانشگاه ایالتی ایلینوی در شهر شیكاگو و نیز واحدهایی از رشتهی كارگردانی سینما را از كالج سینمایی كلمبیای شیكاگو به پایان ببرم. در طول اقامتم در آمریكا تعدادی نمایشنامه نیز با شركت جوانان ایرانی و علاقمند به هنر تاتر در شهرهای آمریكا به روی صحنه بردم كه بیشتر موضوعات روشنگرانه و اندیشهبرانگیز در ارتباط با مسایل و معضلات آندورهی تاریخی و اجتماعی جامعهی ایران در دوران رژیم شاه را طرح و بررسی میكرد. پس از بازگشتم در دوران انقلاب بلافاصله در راه هنر و فرهنگ كه كار منست و آرمانهایم را در آن میبینم، قدم برداشتم. فیلمی كه قرار بود بر اساس داستان {گاوارهبان}، نوشتهی محمود دولتآبادی، پس از ماهها تمرین با بازیگران و انتخاب لوكیشن و تدارك صحنه، جلو دوربین برود، بر اثر حوادث سیاسیـاجتماعیـفرنگی آنزمان و نبود فیلم خام كه ورود آن در انحصار دولت جدید قرارگرفت، ناكام ماند. بعد به آلمان آمدم و در خلال پانزده سال گذشته، در بیش از چهل كار تلویزیونی و سینمایی با كانالهای یك و دو، فرستندههای خصوصیو شركتهای تولید فیلم و سریال در آلمان و دیگركشورها و نیز چندین كار تاتری در هامبورگ و دیگرشهرها با آلمانیها در مقام بازیگر و نیز {كاستر} (كسیكه بازیگران را برای فیلم و سریال انتخاب میكند.) همكاری داشته ام. با تعدادی از كارگردانهای ایرانی مقیم خارج از كشور نیز افتخار همكاری داشته ام.
– انگیزهی شما برای برگزاری جشنوارهی تاتر ایرانی در هامبورگ چیست و چطور به این فكر افتادید؟
– انگیزهی من در برگزاری جشنوارهی تاتر ایرانی سه وجه دارد: همانند مكعبیست كه عرض و طول و ارتفاع دارد. در عرض آن وجهی شخصی یا خصوصی است. با برگزاری جشنواره ی تاتر و ارتباطگیری با سایر همكاران و همقطاران ارزشمند ایرانی و غیرایرانی خود در وافع همان سیر خلاق و رشدیابندهی شخصیت هنری و فرهنگی خود را كه از دوران نوجوانی دنبالكرده ام، پیمیگیرم. كنش من و واكنش همكاران و جامعهی هنریـفرهنگی و نیز مردم كه ناظر نهایی براندیشهها و عواطف و كردارهای ما هستند، مرا در این سفر پرفرازونشیب اما در عین حال شیرین زندگی هنری و فرهنگی رشد میدهد و قدرتمندتر و پربارتر میكند. من در این وجه از خود و با خود حركت میكنم و به دیگری میرسم و ازآنجاكه در مسیر راه به خود و باورهای خود و فردیت خود احترام میگذارم، متقابلا به حیثیت جمعی و اصل انسانی احترامِ متقابل نیز باوردارم و تمامی گوشش خود را به كار میگیرم كه این اصل رعایت شود. و اطمیناندارم كه میتوانم خود را در دیدن دیگری و احترام به دیگری تصحیح كنم. در وجه دیگر این مطلب یك وجه طولی است. اسطوره و تاریخ و فرهنگ و هنر ایرانزمین، سرنوشت سیاسی و اجتماعی مردمی كه در آن زیسته و هنوز زندگی میكنند، مهاجرتها و غربتها، دردها و رنجها، شادیها و سرورها و بالطبع هنر سههزارسالهی تاتر این مردم و این سرزمین برایم مطرح است. در این راستا وظیفهی خود و هر ایرانی دیگر میدانم كه به تعالی و پیشرفت ایران عشق بورزد و به هنرهای والای ایرانی وفرهنگ غنی آن كه در طول زمان همواره دستخوش ناملایمات و بحرانها و شكستها شده اند، یاری رساند كه نابود نشود و خشت بر خشت بگذارد و از نو بسازد و اعتقادم بر این است كه تا آنجا كه توان و پتانسیل جشنواره اجازه میدهد، باید از هنرمندان ایرانی كه به حكم اجبار در، طول یك قرن و پیش از آن و به ویژه در خلال ربع قرن جاری، از میهنشان جلای وطن كرده اند، قدردانی و پشتیبانی كرد. این حمایت نه تنها هنرمندان ما را كه در اقصا نقاط گیتی پراكنده اند، به كار بیشتر و مداومتر تشویق میكند بلكه راه آنها را نیز برای تجربههای تازهتر در آینده هموار مینماید. و اما ارتفاع این انگیزه، همان فرهنگ و هنر جهانیست. فرهنگ ملی ما تنها لایهیی از مجموعهی لایههای فرهنگ جهانیست و تاتر ما تنها بخش كوچكی از مجموعهی تاتر جهانیست؛ ما میتوانیم از تاتر سایر قومها، ملیتها و تمدنها بیاموزیم. زندگی هنرمندان و فرهنگسازان ایرانی خارج از كشور، با همهی دشواریها، از جنبههای مثبت خالی نیست كه در راستای بلندای هستی ما در غربت، مهمترینِ آن آشنایی با فرهنگ و هنر بیگانه است. این برخورد و آشنایی نه تنها برای هنرمند ایرانی سازنده است بلكه راه حركت مهمیست كه پلِ میان دو فرهنگ شرق و غرب ویا شمال و جنوب را استحكام میبخشد و ارتفاع تمدن انسانی و فرهنگ و هنر جهانی را هرچه باشكوهتر بالا میبرد.
– دشواریهای برگزاری جشنواره كجاست؟ توقعها و انتظارهای شما و گروههای مهمان تا چه حد به یكدیگر نزدیك و از همدیگر متفاوت بوده اند. نكات اختلاف و توافق چه بوده اند؟
– دشواریهای برگزاری جشنوارهها عمدتا از دو بخش تشكیل میشود: یكی با ارادهی دستاندركاران یعنی برگزاركنندگان و هنرمندان میهمان، از یكسو و تماشاگران، از دیگرسو، قابل حل و حتا قابل پیشگیریست. و دومی ویژهی شرایط و موقعیت ما در غربتست و یا به سیستم فكری و اندیشگی ما و مختصات تربیتی، فرهنگی و اجتماعی ما برمیگردد كه نمیشود با تصمیمگیری و ارادهگرایی، یكشبه، برطرفشان كرد. بخشی را با برنامهریزی و ارادهی فردی و گروهی میشود حلكرد كه همخوان كردن حرف و عمل یكی از آنهاست. قول، گفتار و توافقهای متقابل اگر در عمل تطابقهای خود را نشان ندهند، باعث رنجش و جریحهدارشدن احساس و عاطفهی هنرمندانهی همگی ما میشود. چندگانگی حرف و عمل، از یكسو و انتظارهای غیرعقلانی، از سوی دیگر، یاس و سرخوردگی به بار میآورند. تهدید، تحریم، بایكوت، بدخویی، خودمحوربینی، پرخاشجویی، نگاهنداشتن حرمت هنر و هنرمند و هنردوست، وقتناشناسی، ناسپاسی، عدم دیسیپلینِ فردی و گروهی و جشنوارهیی و پشتكردن به ارزشهای والای انسانی و هنری ما را در حل معضلهای برگزاری جشنوارهها كمك نخواهند كرد و هرچه بیشتر سدراهمان و اهدافمان خواهند شد. تماشاگران نیز در رفع برخی دشواریها میتوانند دستاندركاران تاتر خارج از كشور را یاری دهند. دیرآمدن یا انتظارِ رایگانراهیافتن به سالن نمایش به زیان مادی و معنوی مجموعهی تاتر اعم از بیننده، برگزاركننده و گروه نمایشیست.
در بخش دیگر كه با ارادهگرایی نمیتوان به حل عاجل آن دستیازید و نیاز به زمان و بازنگری در اندیشه، سیستم تربیتی، فرهنگی و نیز ارزشهای ما دارد، روحیهی تسلیمپذیری گروهی از هنرمندان، در مقابلِ خشونتگرایی گروهی دیگر، مطرح است. البته لزوم مبارزه و طرد این خشونتطلبی، آنهم در جهان مهربان و لطیف هنر و فرهنگ بیش از هرزمان محسوس است. ما باید از خود شروع كنیم. سوآل اینست كه آیا نمایشنامهنویسان، كارگردانان، بازیگران و كادرهای دستاندركار تاتر خارج از كشور نباید در كارهای خود به بررسی نقش واقعی زمینههای اجتماعی، فرهنگی، تربیتی و نیز بستر سیاسی رشد و گسترش روحیهی تسلیمپذیری از یكسو و سلطهجویی و زورگویی قلندرمنشی در دیگرسو دست یازند.
موضوعاتی كه در دو دههی تبعید و مهاجرت در قالب نمایش عرضه شده اند، به استثنای تعدادی كارهای خوب و یا حتا درخشان، كمتر به ریشهها پرداخته اند. در جشنوارها نیز مسالهی كمیت مطرح بوده است و نه كیفیت. این نیز بر دشواری برگزاری جشنوارهها افزوده است. پردهپوشی و به اصطلاح آبروداری در اینكه ما از نقطه نظر كیفی كمتر موفق بوده ایم، جایز نیست. چرا كه مشكلات و معضلات واقعی تماشاگرانمان هنوز به قوت خود باقیند. عدم رشد كیفی ما هنرمندان، عدم رشد كیفی آثار نمایشی ما را به همراه میآورد؛ كه این بالطریق اولی عدم رشد كیفی تماشاگر را حاصل میكند. و این دایرهی خبیثه همچنان دَوَران خواهد كرد. باید بر این واقعیت تلخ كه فرهنگ و باورهای زادبومی ما در پاگیری و رشد ناخودآگاه روحیهی تسلیم پذیری و روزمَرِگی و كَمیتگرایی و نیز روحیهی سلطهجویی و زورگویی ما، نقش حیاتی و پراهمیتی را در حلناشدن برخی دشواریها تاكنون بازیكرده اند، از نظر و آثار نمایشی دور نداریم. بنابراین جا دارد، به خاطر سرنوشت و سلامت نسل آینده، هنرمندان ما از یكطرف با خشونتگرایان و تسلیمطلبان از راه اندیشه مبارزهكنند و ازطرفدیگر با ارایهی آثار نمایشی دراینزمینه، به گونهیی كیفی و ریشهیی، نقش خود را درقبال جامعهی ایرانیان خارج ازكشور آگاهانه و اندیشهبرانگیزانه برعهدهگیرند.
در چهار دورهی جشنوارهی هامبورگ ما كوشیده ایم، اشتراك مساعی و توافقهای اصولی با هنرمندان و گروههای نمایشی بر اختلافهای غیراصولی بچربد و یادگرفته ایم كه با انتقادهای سازنده، مهربانانه و آیندهساز به یكدیگر، خواهیم توانست در رفع كاستیها جدیت ورزیم تا آنچه سزاوار آن هستیم، بسازیم. البته راه سخت و دشوار بوده است، اما گذر از پیچوخمها و گردنههای آن، برای رسیدن به جادهیی هموار، ناشدنی و دیر و دور نیست.
– سازماندهی و تقسیم كار جشنواره چگونه است و در این راه چه كسانی شما را یاریكرده اند و میكنند؟
– سازماندهی جشنوارهی هامبورگ را خود بهعهدهدارم و از چندماه پیش از برگزاری آغاز شده. در هفتههای نزدیك به جشنواره كارها فشردهتر میشوند. از برخی همكاران ثابت و برخی كاركنان متغیر چون خانمها: احمدی، روستایی، مشكبیز، قدیری، رنجبرایرانی، بخشی، مشیری، هاشمی، گاستنر، اوتمن، لسپروگلو، هویر و آقایان: نوری، محمدی، آریج، گیلانی، پورخباز، بینالودی، پاكی، رامتین، رضازاده، وكیلی، سیمون، متینی، مسرور، مرید (امیدوارم كسی را از قلم نینداخته باشم.) و نیز چندین همكار آلمانی دیگر، در ادوار مختلف، درخلال سالهای گذشته، در برگزاری چهار دورهی جشنواره بهره جسته ام. جشنواره به ویژه از مشاورت نویسنده، مترجم، بازیگر و كارگردان آقای زهری كه در زمینهی تاتر صاحبنظر هستند، و همراهی نویسنده، مترجم و كارگردان آقای فلاحزاده و بازیگر و كارگردان خانم حسینبابایی كه خود بار مسوولیت ادارهی فستیوال تاتر شهر كلن را به دوش میكشند و همیاری هنرمندانی كه جلای ایران كرده، در تبعید و یا مهاجرت به سر برده اند، ننمایشنامهنویسان و كارگردانهایی چون خانم بیضایی و آقایان: رادین، جنتیعطایی، بهنژاد، سیف، نیكآذر، نصرتی، كوشكجلالی، بهبودی، شروین، عطاگیلانی، پایار، شباهنگ، سلطانی، دادستان، خادمصبا، چیكیمی، حیدری و خوانندگانی چون خانمها: كمالی، آخوندی، خسروی و آقایان: هدایتی و پورحسینی و دهها هنرمند دیگر در مقام بازیگر، طراح و مجری صحنه، لباس و گریم، نورپرداز، آهنگساز و… (از اینكه نام تكتك آنها را نمیبرم، پوزش میخواهم.) و بهویژه محبتهای روزنامهنگارانی چون آقایان: دكترخوشنام(كیهان لندن)، قلیچخانی(آرش)، اصفهانی (نیمروز)، نصرتی (كتاب نمایش)، نصیبی (سینمای آزاد)، یادگاری (فصل تاتر)، معروفی (گردون)، مسرور (سام)، شهروند كانادا، رشیدی (شبكه)، دكتر عاصمی (كاوه)، نوشآذر (سنگ) و بسیاری عزیزان روزنامهنگار و مسوولان نشریههای دیگر و نیز مسوولین ویا گزارشگران شبكهی تلویزیونی {اِنـدِـاِر} برنامهی {هامبورگر ژورنال}، تلویزیون {هامبورگ آینس}، تلویزیون {كانال آزاد} و روزنامهنگاران {تاس}، {آبِند بلات}، {مورگـِن پست}، {هامبورگر روندشاو} و رادیوهای هامبورگ كه در انعكاس خبرهای چهاردوره برگزاری جشنوارهی تاتر در هامبورگ محبت مبذول داشته اند، برخوردار بوده است.
– در فستیوال سوم اختلافها و مشكلهایی میان برگزاركنندگان و مهمانان فستیوال پیش آمد، علت را چگونه توضیحمیدهید و برای رفع آن در جشنوارهی چهارم چه اقداماتی اتخاذكردید؟
– قدر مسلم هیچ جشنوارهیی بدون علاقه و بدون شركت فعال گروههای نمایشی پانمیگیرد. آن اساس و ستون اصلی كه جشنواره را زنده و سرپا نگاهمیدارد، حضور هنرمندان تاتر در آنست و اگرچه جشنوارهها اجتماع ژانرهای مختلف و یا حتا متضاد و اجتماع طبایع و شخصیتهای متنوع تاتری هستند كه در طول جشنواره حضوربههممیرسانند تا آثار نمایشی خود را در معرض دید همگان قراردهند و نیز به دیدن كارهای یكدیگر بنشینند، اما گهگاه اتفاق افتاده است كه هنرمندی جشنواره را درحكم پلاتفرمی مناسب ببیند تا گلایهها و احیانا خشم جمعشدهی خود را نسبت به دیگری كه نشان از گذشتههای دور و نزدیك داشته، ابرازكند. به علاوه باید خاطر نشان كنم كه زمان اجرای نمایش هر گروه نمایشی در چارچوب زمانبندیشدهی مجموعهی برنامههای هرجشنوارهیی تنظیم میشود. لذا نخست آنكه هرفرد و هرگروه باید رعایت زمانبندی را بكند و اجرا را به دلیل عدم آمادگی به تعویق نیندازد؛ دوم آنكه همانگونه كه از برگزاركنندگان انتظارمیرود، بازیگرانِ یك گروه نمایشی یا كارگردان و سرپرست گروه هم، ملزم به رعایت نظم و انضباط حرفهیی و هنری هستند. در هرحال برگزاركننده همكاری لازم را با گروه میهمان انجام میدهد. اما در شرح وظایفِ – نوشته یا نانوشتهی – او در هیچكجا منظور نیست كه در آخرین لحظهها از سوی بازیگران یا كارگردانِ گروهی كه عدم آمادگیهایی دارد، به منظور تامین وسایل و اكسسوار صحنه یا لباس و وسایل گریم، تحت فشار قرارگیرد. در جشنوارهی چهارم، به منظور پیشگیری از این معضلها، فرمی تهیه شد كه هرگروه نمایشی ملزم به اطلاعدادنِ نیازهای تكنیكی، فنی و صحنهیی خود میبود تا هم برگزاركنندگان جشنواره، بنا به امكانات خود، نیاز گروههای میهمان را تامینكنند و هم خود گروهها به نظم و پیشگیری از هرنوع سوءتفاهم عادتكنند كه اینها همه بلاشك تدبیرهاییست در خدمتِ سازماندهی یك جشنوارهی كمنقصتر.
– امسال از سوی شما برای شركت در جشنواره فرم مخصوصی به گروههای نمایشی (متقاضی) ارسال شد كه اینجا و آنجا برخی را نیز رنجاند، به راستی علت ارسال چنین فرمی چه بود و چرا عدهیی با آن مخالفت كردند؟
– نخست آنكه در همهی جشنوارههای دنیا مرسوم است كه پیش از برگزاری جشنواره فرم {پرسشنامه} برای گروهها ارسال میشود تا اولا مشخص شود، گروههای دستاندركار در تدارك تهیهی چه كار نمایشی تازه هستند و اینكه آیا علاقمند به شركت در جشنواره هستند یا نه، كه این امر بیشتر جنبهی آگاهی و آماری دارد و ثانیا، چنانچه در پاسخ پرسش پیشین شما گفته شد، نیازهای تكنیكی، فنی، صحنهیی ومالی گروه نمایشی و امكانات جشنواره در برآوردن این نیازها بررسی شود تا جشنواره بتواند، پس از كوشش در راه فراهمآوردن تمهیدات لازم، برای گروهها {دعوتنامه} بفرستد. دوم آنكه میتوانیم، ازطریق این {پرسشنامه}، در ارایهی برنامههای نمایشی هنرمندانه و اندیشه برانگیزانه و برگزاری هرچه بهتر جشنواره، به اعتبار هنر و هنرمندان تاتر بیفزاییم. بنابراین فرم ارسالی در حكم یك {پرسشنامه} و نه {دعوتنامه} بوده است، تا ازاینطریق بتوانیم با ملاك و معیار انتخاب برنامههایی با كیفیت هنری ارزشمند و بازكردن راه برای جوانان با ذوق و مستعد كه تازه به این هنر روآورده اند، در كنار آثار همكاران دیربازِ هنرمندِ خود، جشنواره را سازمان دهیم. دلیل رنجش عدهیی را، پس از دریافت این پرسشنامه، تنها این میدانم كه از گروهها خواسته شده بود، متن نمایشنامهی خود را برای ما بفرستند و دوست عزیزی این امر را نوعی سانسور ارزیابیكرده بود كه به آن دوست هنرمند توضیح داده شد كه ارسال متن شامل گروههای تاتری جوانی میشود كه علاوه بر بازیگری و كارگردانی، نمایشنامه را نیز خود نوشته اند كه حتی آنها هم مجاز بودند در مقابل این پرسش نسبت به فرستادن یا نفرستادن متن و نیز سوآلهای دیگر پاسخِ {آری} یا {نه} مرقوم دارند. اینها همه به این خاطر بود تا در مرحلهی انتخاب گروههای نمایشی در جشنوارهی چهارم، حتیالمقدور معیار كیفی و هنری و اندیشهبرانگیز مد نظر قرار گیرد.
– در جذب گروههای تاتری و تماشاگران ایرانی تا چه حد موفق بودید و دشواریهای بهجامانده كدامها هستند؟
– گروههای نمایشی، جشنواره را پس از چهار دوره شناخته اند. آنگاه كه ملاك و معیارهای دو طرف با هم انطباق و اتفاق داشته باشند، گروهها تمایل به شركت در جشنواره نشانمیدهند و جشنواره نیز مقدم آنها را گرامی میدارد. پس مسالهی جلب و جذب، قبولِ معیارهای یكدیگر و احترام متقابل به یكدیگر است. در مورد تماشاگران اما باید بگویم كه اصولا، به استثنای هنر {پاپ}، تماشاگر ایرانی به هنر و رویدادهای فرهنگی اندیشهبرانگیز همانند یك {كالای لوكس} مینگرد. برای دریافت غذای معنوی، روحافزا و دلگرمكنندهی هنر و فرهنگ اندیشهبرانگیز در مقابل مصارف دیگر كه جنبهی مادی و بلاواسطه دارند، معمولا انسان ایرانی دو یا سه بار فكرمیكند تا تصمیم خود را بگیرد. به این نمایش بروم یا نروم؟ این ده مارك یا بیست مارك را بپردازم یا نپردازم؟ بااینوجود جشنواره هرسال تعدادی تماشاگر ثابت دارد كه بدون مبالغه تمام سال را انتظار میكشند تا جشنوارهی بعدی از راه برسد. به اضافهی آنكه هرساله، تماشاگران تازهیی نیز به دیدار نمایشها میشتابند. همچنین نمایشنامهنویسان، كارگردانها و بازیگران شناخته شده نیز تماشاگران خاص و مورد علاقهی خود را دارند.
– مقولهی تبعیدوجهتگیریفكریآن چهنقشوتاثیری در جشنوارهیشما دارد واگر نقشیدارد، تبلورعینی آن در كجاست؟
– به مقولهی تبعید با تعریف و محتوای {برشت} باوردارم. و معتقدم كه این تبعید در شكلگیری و اجرای برنامههای جشنوارهها باید كه نقش و تاثیر داشته باشد. اما با واژهها بازی نمیكنم. نباید همهی پلها را از هرسو دیوانهوار ویران كنیم، همه را دشمن خود بدانیم و باب گفتگو و تبادل اندیشه را با همهی كسان ببندیم. من باوردارم كه باید با یكسویهنگری و فاناتیزم در همهی ابعاد زیانبارش به مبارزه برخواست و نباید با سری پر از شكست و بیزاری و انتقام و قلبی مملو از كینه و نفرت و ناامیدی و بدخواهی با جهان روبهرو شد. تبعیدیانِ هنرمندِ ایرانی به ایران و به هنر تاتر ایران و جهان عشقمیورزند و به خود باوردارند و به پیشرفت و تعالی فرهنگ ایران امیدوارند.
– در مقایسه با سه جشنوارهی گذشته حاصل كار جشنوارهی چهارم را چگونه بررسی میكنید؟
– حاصل كار جشنوارهی چهارم رضایتبخشتر از گذشته است. این جبر تاریخ و اختیار ماست كه خود را هر چه بهتر در راستای اندیشه و ارزشهای هنریـفرهنگی سازماندهی كنیم و با روشنگری، با نگاهی به گذشته و حركت به سوی آینده، با باور، با عشق و با امید، قرن بیستم را به پایان ببریم و خود را با سلاح آگاهی و دانایی برای هزارهی سوم و قرن بیستویكم میلادی آمادهسازیم.
– دستاوردهای تاتری و فرهنگی صحنهی آزاد كه از جشنوارهی سوم آغاز شده، برای جشنواره و شركتكنندهی آن چه بوده است؟
– {صحنهیآزاد - برنامهیی از ایرانیان و برای ایرانیان} یك اقدام ابتكاریست كه از جشنوارهی سوم آغازشده است و امسال دومین دورهی خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. من در سال گذشته از آقای فریدون گیلانی و امسال از آقای هوشنگ فرید تقاضا كردم كه مسوولیت ادارهی این بخش را به عهده بگیرند و خانم مرجان احمدی، جمیلهی روستایی و فریبا قدیری در سازماندهی با آنها همكاری كنند.
در صحنهی آزاد، به تماشاگرانِ هنرمند امكانداده میشود، خود را و هنر و اندیشهی خود را در صحنه عرضه كنند. از این راه ما به كشف استعدادهای تازهنفس نایل میآییم و آنها را به كار حرفهیی در زمینهی هنر سوقمیدهیم. هر سال به بهترین هنرمندانِ صحنهی آزاد كه از طریق خود تماشاگران انتخاب میشوند، جایزه تعلق میگیرد. تعدادی از هنرمندان صحنهی آزادِ جشنوارهی سوم بازیگران نمایشِ {فقیرعلیشاه}، نمایش افتتاحیهی جشنوارهی چهارم، شدند كه تحت نظر و كارگردانی آقای ایرج زُهَری برای كار حرفهیی آموزش دیدند. از سوی دیگر {صحنهی آزاد} یكی از پربینندهترین بخشهای جشنواره محسوب میشود.
– بهبود و گسترش فرهنگی هر چه بیشتر جشنوارهی هامبورگ را منوط به چه عواملی میدانید و برای تحقق آن چه تدابیری را برای سال بعد در نظر گرفته اید.
– [این] در كل منوط به همكاری و احترام متقابل هنرمندان و برگزاركنندگان و ارایهی ایدههای نو و بدیع است. منقدین و گزارشگران نشریات و روزنامهها و بخشهای هنری و فرهنگی سایر دستگاههای سمعیـبصری نیز در انعكاس این برنامهها و بررسی هنر و اندیشهی دستاندركاران تاتر خارج از كشور سهم بسزایی در این بهبود و گسترش فرهنگی به عهده میگیرند. همین كاری كه خود شما از چند سال پیش با انتشار مرتب {كتابنمایش} انجام میدهید، توانسته است سهمی در این زمینه داشته باشد. بلاشك اَجر معنوی این فعالیتهای فرهنگی در تاریخ و زندگی تاتر خارج از كشور باقی خواهد ماند.
… با سپاس از همهی هنرمندان، تماشاگران و شما عزیزان كه در انعكاس این رویدادهای فرهنگی كوشا هستید. مهر و دوستی نثارتان باد!