اصغر نصرتی (چهره)
گرچه عباس مغفوریان سالهای سال بود که تن به تبعید سپرده بود، اما از آنجا که عزلت گزینی و کم کاری در عرصهی تاتر را پیشه کرده بود، چندان از احوالاتش خبر نداشتیم. از دوستانش خبر میرسید که حوصله کسی را هم ندارد.
با این همه مغفوریان نام آشنایی در تاتر و سینمای ایران است. اگرچه کمیت کارهای او آنچنان چشمگیر نیست. شاید برای این شهرت دلیلی نتوان آورد و بهتر است بررسی آن را هم به دست کسانی سپرد که وقت و دقت بیشتری در این زمینه دارند. اما اسناد به ما میگویند که مغفوریان نیز بیشترین شهرت خود را مدیون کارهایی است که در داخل کشور به روی صحنه برده یا در انها نقشی به عهده داشته است. چرا که بخت با او یار بود که در دوران طلایی دهه چهل و پنجاه شمسی وارد تاتر ایران شد.
عباس مغفوریان متولد ۲۳ دسامبر ۱۹۲۹ میلادی برایر با دوم دی ۱۳۰۸ بود. دوبار کشور آلمان و شهر مونیخ را زیستگاه خویش ساخت و عاقبت روز دوشنبه ۲۳ ژانوبه ۲۰۲۳ زندگی را در ۹۴ سالگی، در همان شهر، وداع گفت! در بارهی کودکی و تحصیلات او اطلاعات چندانی در دسترس نیست و از آنجا که اهل هیاهو و معاشرت فراوان هم نبود پس نامش در دنیای مجازی و حقیقی هم فقط پراکنده و گاهی با اختلاف منعکس شده است.
اما همین اسناد پراکنده، از جمله سازمان امنیت زمان شاه (ساواک)، است که برخی از لایههای زندگی مغفوریان را برایمان روشن می کنند. یک گزارش پنهانی ساواک تاریخ تولد او و زمان آمدنش به کشور آلمان غربی و فعالیت های سیاسی او را به دقت ثبت کرده است تا مبادا موی لای درز گزارش رسوخ کند. البته مغفوریان در این گزارش موضوع محوری نیست و اصل موضوع در بارهی دیگر فعالین کمونیست ایرانی در آلمان است. از گزارش مذکور چنین بر میآید که او نیز در فعالیت های حزب توده ایران در آلمان به نحوی شرکت داشته است.(۱) باز براساس همین گزارش معلوم میشود که وی در ماه مه ۱۹۵۹ وارد آلمان شده و در آغاز در شهر کلن در خانهی یک کمونیست مشهور آلمانی برای مدتی می زیسته تا محل زندگی و چه بسا تحصیل او در مونیخ روشن گردد.
البته شهرت عباس مغفوریان نه توسط این گزارش بلکه به دلیل فعالیت هنری او در تاتر و سینمای ایران بدست آمده است. و اینها همگی پس از آن گزارش کذایی رخ داده است. ولی ما خبر نداریم که چنین گزارشهایی تا کجا بر زندگی مغفوریان سایه افکند و تاثیر گذاشت، ولی میدانیم پس از بازگشت از آلمان و تحصیل در مونیخ در رشته تاتر، فعالیت جدی نمایشی خود را در تهران آغاز میکند. میتوان گفت که وی در هر دو عرصهی سینما و تاتر فعال بود گرچه تاتر خانهی آشنای او بود.
حاصل فعالیت وی در عرصهی سینما ۶ فیلم (فرار ۱۳۴۳/ وسوسه شیطان ۱۳۴۶/جاده تبهکاران ۱۳۴۷/پسر زاینده رود ۱۳۴۹/خشم عقابها۱۳۴۹/صمد و قالیچه حضرت سلیمان ۱۳۵۰) است. (۲) البته بدین شش فیلم باید یک مجموعه با عنوان «داستانهای مولوی» از علی حاتمی را هم افزود. (۳)
اگر در سینما تنها به بازیگری قناعت میکند در عرصهی تاتر همزمان هم به بازی و هم به کارگردانی روی میآورد. بر اساس مدارک موجود مغفوریان نخستین کسی است که اولین نمایشنامهی محسن یلفانی یعنی «آقای آریانفر» را به سال ۱۳۴۵ به روی صحنه میبرد. آن روزها یلفانی هنوز جوانی تقریبا ۱۸ ساله بود و هنرآموز بازیگری در کلاسهای اسکویی. (۴)
نمایشنامهی «سیاه زنگی، دایره زنگی و مرد فرنگی» اثر پرویز کاردان را با بازیگران مشهور آن زمان همچون کشاورز، خوروش، داورفر، مطیع و بسیاری دیگر به سال ۱۳۴۷/۱۳۴۸ در تماشاخانهی سنگلج/۲۵ شهریور به روی صحنه میبرد. (۵) در همین دهه مغفوریان نمایش «پایان آهنگ» را با بازی شنگله، کشاورز، نصیریان، مشایخی و کاردان به روی صحنه میآورد. با گروه «پازارگارد» در شاهکار تنسی ویلیامز، »باغ وحش»، به کارگردانی حمید سمندریان ایفای نقش میکند . همچنین با منوچهر فرید، داود رشیدی، کشاورز و فرزانه تاییدی در نمایش زنده تلویزیونی «در جزیرهای غریب» بازی میکند.
بر اساس کتاب دو جلدی و با ارزش «کتاب نمایش» اثر خسرو شهریاری، در ایران مغفوریان نزدیک به ۲۲ نمایش را بازی و یا کارگردانی کرده است. در برخی از نمایشهایش علاوه بر کارگردانی نقشی هم به عهده میگرفته است. از لیست شهریاری چنین برمیآید که بیشتر کارهای نمایشی مغفوریان در «ادارهی برنامه های تاتر» وابسته به وزارت فرهنگ و هنر انجام گرفته و نکته دوم اینکه وی بیشتر بازیگر بوده تا کارگردان. همچنین ز این لیست میتوان نتیجه گرفت که گرایش عمومی و سلیقهی مغفوریان بیشتر بر نمایشهای خارجی بوده تا نوشتههای ایرانی. البته در فیلمهایی که وی نقشی داشته چنین امکان انتخابی نبوده و در پرداخت و معنا هم از ارزش بالایی برخوردار نبوده اند.
در همان دوران که با نخستین نمایشنامههای ایرانی از محسن یلفانی یا پرویز کاردان تجربهی کارگردانی میکند، نمایشنامهی «پایان آهنگ» را از «ویلی هال» ترجمه کرده و با گروه بزرگی از بازیگران اداره برنامه تاتر به روی صحنه می برد. (۷)
مغفوریان پس از ۱۳۵۷ (؟) دوباره راهی آلمان می شود. میداند که عرصه برایش بسیار تنگ است و امکان فعالیت بسان گذشته نخواهد داشت. پس میرود به شهر مونیخ که در گذشته در آنجا تحصیل کرده بود.
آشنایی خوب به زبان آلمانی، دانش و تجربهی هنری او هیچکدام نتوانستند انگیزه خوبی در او ایجاد کنند که در تبعید به کار نمایش فعالتر باشد. از همین رو شناسنامهی کاری او در تاتر برونمرزی چندان قابل توجه نیست. بیحوصلهگی، کهولت سن، دشواریهای کار در خارج از کشور، امکانات اندک و نیروهای تولیدی پراکنده مانع از تداوم کار او شدند. از سوی دیگر مغفوریان انسانی سختگیر در انتخاب نمایشنامه و بازیگر و از همه مهمتر در معاشرت با دیگران بود و این در کار گروهی تاتر، آنهم در خارج از کشور، مانع بزرگ بر سر راهش محسوب میشد. با اینهمه در اسناد نگارنده (اصغر نصرتی-چهره) پنج نمایش از عباس مغفوریان ثبت شده است. (۸)
مغفوریان در سال ۱۹۹۰ «گروه تئاتر ایرانیان» را شکل میدهد و تا آخرین روزهای فعاليت همهی تولیدات تاتری و فعالیتهای هنري خود نحت این عنوان اجرا میکند. علاوه بر عبداله بوتیمار از سال ۲۰۰۰ داریوش شیروانی هنرمندان ساکن مونیح نیز در کارهای مغفوریان را در عرصهی موسیقی و طراح پوستر و بروشور پاری میکند.(۹)
نخستین کار نمایشی مغفوریان در خارج از کشور «غروب در دیاری غریب» اثر بهرام بیضایی است. از این نمایش اطلاعات زیادی در دست نیست. یعنی از تعداد اجراها و باقی مطالب مربوطه چیزی در دست نداریم. به غیر آنکه میدانیم خود ِعباس مغفوریان به همراه پروانه فرمانیپور، عبدالله بوتیمار، منوچهر اسماعیلزاده و فرهاد خواجهنوری در آن بازی میکردند. (۱۰)
در بروشور همین نمایش «غروب در دیاری غریب» از قول کارگردان از قصد اجرای هفت نمایش دیگر در آینده آگاه میشویم. اما دقیقا نمیدانیم که آیا همهی این نمایشها به روی صحنه رفته اند یا باید تنها به همان نمایشهای «افسانهی محبت» اثر صمد بهرنگی، «دیکته» اثر غلامحسین ساعدی، «قصهی ماه پنهان» و کلاژ موسیقی-نمایش و شعر با عنوان «برداشتهای ایرانی» بسنده کرد (۱۱). مغفوریان «افسانهی محبت» را ماه جولای ۱۹۹۲ اجرا میکند اگرچه در بروشور نمایش «غروب در …» به عنوان برنامه آینده ذکر کرده است.(؟) در این نمایش هم عبدالله بوتیمار، عباس مغقوریان، بیتا خاشابی، پیمان خادم صبا، رضا مساحی، بابک تابسیان و کیومرث قنبری باز کردهاند. عبدالله بوتیمار هنرپیشه زیبا چشم سینمای ایران تقریبا در همه نمایشها مغفوریان را همراهی میکند.
یک سال بعد یعنی اکتبر ۱۹۹۳، عباس مغفوریان نمایش «دیکته» را همراه نمایش «قصهی ماه پنهان»، باز تقریبا با همان تیم نمایش پیشین، یعنی عبدالله بوتیمار، عباس مغقوریان، بیتا خاشابی، پیمان خادم صبا، رضا مساحی، بابک تابسیان و کیومرث قنبری به روی صحنه میبرد.
آخرین تلاش تاتری که نگارنده از عباس مغفوریان ( به کمک داریوش شیروانی) در آرشیو تاتری خویش ثبت کرده ام همان تلاش کلاژ «برداشت ایرانی» است که در ۹ و ۱۵ سپتامیر ۲۰۰۱ در شهر مونیخ اجرا شد و من پیش از این هم به آن اشاره کردم. مغفوریان در سال ۲۰۰۵ نمایشنامهی دیگری از محسن یلفانی یعنی «در انتظار سحر» به روی صحنه میبرد و وی همچنین نوشتهای از خود با عنوان «پل امید» و دو قصهخوانی، «گلهای جاودان» (۲۰۰۰) و «لباس جاودان/افسانه محبت» (۲۰۱۰)، با برخی ابتكارات نمایشی را به زمان آلمانی اجرا می کند.
متاسفانه این نوشته در برگیرنده دقیق همه ی فعالیتهای هنری عباس مغفوریان نیست و امیدوارم در آینده به کمک ارسال مدارک تاتری دیگر دوستان آن را کاملتر کنم.
در کنار هنر بازیگری و کارگردانی مغفوریان چندین نمایشنامه هم ترجمه کرده تا به روی صحنه ببرد؛ «خواننده ی اپرا» از ود کیند، «طرف دیگر» اثر جک استوارت ناپ، «آخرین نیرنگ یا قتل در ساعت ۹» نوشتهی ژاک پابلوف و «پروفسور خیاط» اثر کلاوس هوبالکه و نمایشنامهی معروف و پرطرفدار ادوارد آلبی یعنی «ماجرای باغ وحش» از جمله آنها هستند. همهی این نمایشنامه ها را مغفوریان به قصد اجرا ترجمه کرد و به روی صحنه هم برده است(۱۲) به نظر میرسد نمایشنامههای ترجمه شدهی مغفوریان به چاپ نرسیده اند و هرگز شکل کتاب به خود نگرفتند. چرا که در کتابشناسی خانم لاله تقیان نامی از وی به میان نیامده است.
مغفوریان در مدت اقامت در مونیخ چند صباحی هم با مجلهی کاوه ( به سردبیری محمد عاصمی ) همکاری کرده که از نمونه کارهایش میتوان به گزارش وی از «نمایشگاه آثار محمد تقی حوریان» در شماره ۶۴، «گفت و شنودی با آگوست اوردینگ» در شماره ۱۰ و ۱۱ و «من و تو» در شماره ۲ آن مجله اشاره کرد. (۱۳)
با دقت به کارنامه ی تاتری عباس مغفوریان میتوان گفت که وی اهل تمیز و انتخاب بوده است و به سراغ هر نمایش برای ترجمه یا یازی و کارگردانی نمی رفته است. اما این سبب نشده است که از شکسپیر و برشت مشاهیر فرنگی تا یلفانی و کاردان ایرانی غافل بماند. در ضمن آشنایی بر برخی چهرههای نمایشنامهنویسی را هم مدیون مغفوریان هستیم. که در معرفی آثار ترجمه ها از آنها نام بردم.
مغفوریان آرام و بیهیاهو، خسته و بی حوصله در سن ۹۴ سالگی زندگی را وداع گفت و از او همان بر روی صحنه زندگی ماند که بر روی صحنه ی نمایش آفریده بود: بیان زیبایی به زبان نمایش و دیگر هیچ.
در همین فرصت و از همین راه درگذشت او را به همسر و دیگر عزیزانش و دوستانش و همچنین به همهی تاترورزان و علاقمندان هنر نمایش تسلیت میگویم. یادش گرامی باد. (۱۴)
اصغر نصرتی (چهره)
کلن ۲۵ ژانویه ۲۰۲۳
***
زیرنویسها:
(۱) https://historydocuments.org/sanad/?page=show_document&id=he5rgxlaso0kg
(۲) http://www.sourehcinema.com/People/People.aspx?Id=138205200105
(۳) https://www.cinemajournal.ir/خاطرات-سعید-امیرسلیمانی-از-سال%E2%80%8Cهای-هم/?print=print
(۴) https://www.naakojaaketab.com/authors/محسن-یلفانی، همچنین نگاه کنید به کتاب نمایش اثر خسرو شهریاری (زیرنویس شماره ۷ همین مقاله) ص. ۸۷۶.
(۵) https://theater.ir/fa/movie/849
(۶) https://www.vaghtesobh.com/عکس-یادگاری-زیرخاکی-از-هنرمند-تازه-درگ/
(۷) کتاب نمایش؛ خسرو شهریاری، جلد دوم، چاپ دوم، انتشارات ارزان، سوئد ۲۰۰۸، ص. ص.۸۲۹ -۸۸۵
(۸) نگارنده چندین سال است که به جمع آوری اسناد تاتر به منظور شکل دادن «آرشیو تاتر برونمرزی ایرانیان» هستم. علاقمندان برای آگاهی بیشتر در این باره میتوانند به سایت چهره www.chehreh.org یا /آرشیو-تاتر-برونمرزی/ مراجعه کنند.
(۹) تکمیل برخی اسناد تاتری مغفوریان و تدقيق این نوشته را مديون ارسال و لطف داریوش شیروانی هستم.
(۱۰)اگر کسی در این باره یا دیگر نمایشهای عباس مغفوریان اطلاعات بیشتری دارد، مرا از این راه ( asgharnosrati@gmail.com ) با خبر کند.
(۱۱) در این نمایش داریوش شیروانی -موسیقی، عباس مغفوریان، بهمن ستاری، فرهاد خواجه نوری، ستاره سهیلی و پیمان صبا نقش داشتند.
(۱۲) کتاب نمایش؛ خسرو شهریاری.
(۱۳) https://www.noormags.ir/view/fa/creator/103836/عباس_مغفوریان
(۱۴) عکس نمایش «در جزیرهای غریب» از https://iranianuk.com/20090721081200011/تصاویری-قدیمی-از-هنرمندان-تئاتر-و-سینما