تعریفی از تاتر ایران در تبعید
پرویز صیاد
دوستان!
قبل از هر چیز، همتی را كه صرف این گردهمایی كردهاید ارج میگذارم و جای دریغ میبینم كه در جمعتان حضور ندارم. و بعد- بدون مقدمه چینی- با اشاره به “رشد روز افزون گروههای تیاتر ایرانی و اجرای نمایش هاشان در شهرها و كشورهای مختلف…” كه انگیزه برپایی سمینار قراردادهاید. مایلم خاطر نشان كنم كه این رونق با رواج نمایشهای ایرانی در خارج از كشور امری گذرا و اتفاقیست و نبایر گمراهمان كند. چون تیاتر ایرانی در تبعید با نسل اول تبعیدیها- كه ما باشیم- قهرا از میان خواهد رفت. و این موج بر آمده دیر یا زود فرو خواهد نشست. دیر و زودش بستگی دارد به سرعت حل شدن جامعه مهاجر در فرهنگ محل اقامت و از سویی به میزان سو استفاده از اشتیاق ایجاد شده در مردمی كه امروز تماشای یك نمایش ایرانی را در كنار رفتن به كنسرت و مجالس پایكوبی محلی از اعراب داده اند یا حتی آن را ترجیح میدهند. بنابراین نسل فعال فعلی در راستای تیاتر تبعید برای انجام مسئولیتی كه بعهده اوست- اگر مسئولیتی برایش متصوریم- فرصت چندانی پیش رو ندارد و سمینار تیاتر ایران در تبعید اگر بجای وقت كشی در زمینههای متعددی كه عنوان كرده است تنها به تعریف جامعی از تیاتر در تبعید دست یابد و وظیفهای برایش پیشنهاد كند. گام اساسی و تعیین كننده را برداشته است. طرفه اینجاست كه هم كلید گشایش یاب تعریف“ تیاتر در تبعید” و هم تشخیص “مسئولیت” آن در خود كلمه “تبعید” است. “ تبعیدی” به محض آنكه در زادگاه خود حضور یابد و امكان گذران پیدا كند دیگر در “ تبعید” نیست. پس ساده ترین تعریف از تیاتر در تبعید آنست كه آن را اثری بدانیم كه به زبان اصلی و در خاستگاه آن زبان قابل انتشار و اجرا نباشد. بدین ترتیب همه ـ آثار مكتوبی كه كه در ایران امروز بصورتی قابل عرضه یا دسترسیست در دایره شمول “تیاتر ایران در تبعید” قرار نمیگیرند. ولو آن كه در اجرا با مشكلاتی نظیر رعایت حجاب اسلامی یا لزوم تعییراتی در متن مواجه شوند. با این همه، تعریف ما با وجود صراحت و سادگی هنوز كافی و كامل نیست. آثار به وجود آمده گاه شخصیت و سرنوشتی جدا از خالق خود پیدا میكنند. نویسندهای میتواند خود در تبعید نباشد اما اثرش در محاق سانسور به نابودی و تبعید محكوم شود. چنین اثری هرگاه خارج از كشور دستمایه نمایشی قرار گرفت از آنجا كه امكان اجرایش در خاستگاه اصلی وجود ندارد، مقدمش در خانواده“ تیاتر در تبعید” گرامی خواهد بود. و به عگس این رابطه، هرگار نمایشی ایرانی در خارج از كشور لزوما به این دلیل كه اثر یك نویسنده یا نمایشگر تبعیدی ایرانیست نمیتواند نمونهای از “ تیاتر در تبعید” خوانده شود. در دهه گذشته ما شاهد نمایشهایی بودهایم كه با كمی چرخ و تعدیل- كه در چارچوب سلیقه هر كارگردانی مجاز است- یا با انداختن لچكی یا گذاشتن كلاهی بر سر شخصیتهای “زنانه” یا در مواردی صرفا با انتخاب یك نام مستعار برای نویسنده میشد موانع اجرا یا دست كم انتشارش را در دارالخلافه از میان برداشت. حتی میتوان از این هم فراتر رفت و آثاری را كه به هیچوجه شرایط اجرایش در جمهوری اسلامی فراهم نیست، هنوز تیاتر در “تبعید” ننامید. فرض كنیم یك متن نمایشی چنین آغاز شود:
صحنه اول! غرفه ای در بهشت:
گروهی حوری و غلمان، لخت و عور، وارد غرفه میشوند و به زبانی كه مفهوم نیست چه زبانیست، با هم به گفتگو و شوخی و مغازله میپردازند!
خب، چنین صحنهای چون با تفكرات مذهبی مغایرتی ندارد ممكن است د ر ایران امروز به زیور طبع آراسته شود. اما نویسندهاش حتی اگر آقای رفسنجانی باشد مجوزی برای اجرا نمیتواند بگیرد. چنین كاری چون با تابوهای اجتماعی یا مدنی نمیخواند پیش از انقلاب هم اجرا شدنی نبود. در اگثر جوامع امروزی هم اجرا شدنی نیست، حال اگر چنین صحنهای را یك نمایشگر تبعیدی بنویسد یا اجرا كند، آیا آن را “ تیاتر در تبعید” خواهیم شناخت؟
ملاحظه میكنیم به همان سادگی كه تعریف “ انسان در تبعید” میسر بود. نمیتوان تعریفی از “ تیاتر در تبعید” به دست داد مگر آنكه چیزی از مسئولیت یا وظیفه نمایش و نمایشگر در تبعید را بر آن بیفزاییم. ابتدا باید دید نمایشگر در تبعید برای ادای این وظیفه یا مسئولیت- به فرض كه بپذیرد وظیفهای به عهده اوست- چه راههایی پیش رو دارد. آیا میتواند یك نمایش عروسكی اجرا كند و تنها به این دلخوش باشد كه عروسكهایش لچك به سر ندارند؟ آیا میتواند به یك اختلاف خانوادگی یا دعوای مالك و مستاجر بپردازد با اكتفا به اینكه “ واقعه” در خارج كشور و بعد از انقلاب رخ میدهد؟ آیا میتواند به یك مقوله فلسفی. تاریخی یا حتی اجتماعی رو بیآوردكه در هر جامعهای یا هر دورهای قابل رو آوردن است، یا در اصطلاح جهان شمول است و زمان و مكان نمیشناسد؟ آیا میتواند به ارضا وسوسه هنری یا شخصی در پرداختن به یك تجربه و مكاشفه تیاتری بسنده كند؟
البته كه میتواند. اما چرا همه اینهارا ما“ تیاتر در تبعید ” بنامیم ولو آن كه در نوشتن و اجرای همه آنها نهایت توفیق- خواه در جلب تماشاگر یا تایید صاحبنظران- حاصل آمده باشد؟ اینها همه مضامین دوران رفاهاند یا دورانی كه دست كم در آن جنگی خانمان برانداز یا انقلابی سرنوشت ساز- شبیه آنچه نسل ما شاهد بوده است- رخ نداده باشد. و تبعید یا مهاجرتی كه ماحصل است- به صورتی كه ما تجربه میكنیم- پیش نیامده باشد.
جایی كه حرف وظیفه و مسئولیت در “ تیاتر در تبعید” به میان آید من این مسئولیت را تنها در شناختن و شناساندن انگیزههای این محاجرت یا تبعید میبینم
و جز پرداختن به سرگذشت اجتماعی و تاریخی این دوره بخصوص كه ما در آن فرصت فعالیت و اندیشیدن داریم وظیفهای نمیشناسم. بر پایه چنین اعتقادی تعریف “ تیاتر ایران در تبعید” عبارت خواهد بود از: “ تیاتری كه به انگیزههای مهاجرت یا تبعید اضطراری ایرانیان بپردازد با شیوه و بیانی مخالف با اصول مورد تایید نظامی كه خود عامل این مهاجرت و تبعید بوده است.”
انجام این مسئولیت همانگونه كه گفته شد تنها برعهده نسل فعال تیاتریهای فعلیست. چون نسل رو به رشد در خارج از كشور به سوی آیندهای كاملامتفاوت از جوانان داخل كشور در حركت است. افرادی از این نسل اگر بنا به انگیزه شخصی یا وابستگی موروثی به كار تیاتر بهپردازد، درفرهنگی دیگر و بازبان دیگر خواهد پرداخت. بنابراین تنها نسل فعلیست كه میتواندآنچه را كه خود شاهد بوده است با دقت و امانت برای نسل بعد بازگو كند، و درقبال امپراطوری دروغ و دغلی كه مسلط بر سرزمین ماست و چون هر حاكمیت خود كامه دیگر قدرت خرید وسائل ارتباط جمعی خودی و بیگانه را داراست و میتواند در انتقال واقعیتهای تاریخی این دوره دخل و تصرف كند، شاهدی دقیق و صدیق باشد.“ تیاتر در تبعید” اگر تماما در خدمت مردمی باشد كه امروز بدان روی خوش نشان داده اند، حتی بعد از آن كه- چون خود ما- در تبعید از میان رفت آثار آن نخواهد توانست پایههای یك تیاتر مردمی را در آینده سرزمینمان پی ریزی كند. تیاتری بیشتر متكی به مردم تا به التقات و اعتبارات دولتی. تیاتری كه در دوره پیش از انقلاب هم مثل دورهای كه جایگزین آن شد، شوربختانه نه تنها از جانب حكومت كه از سوی طبقه به اصطلاح الیت و روشنفكر هم به بازی گرفته نشده بود.
***