نگاهی به یک کتاب
اصغر نصرتی (چهره)
از دوران اتمیستها تا همین امروز نام ارسطو را میتوان در هر کوچه و پس کوچهی فلسفه سراغ گرفت. شاید ارسطو به گردن فلسفه همانقدر حق داشته باشد که افلاطون یا کانت و هگل، اما در دو چیز بر همهی فلاسفه سرآمد است. نخست طرح اندیشیدن در باری اندیشیدن که منجر به منطق صوری شد و امر قیاس را وسیلهی کار خود کرد و دیگری تجربهگرایی و برجسته کردن علم به جای بحث و جدل (مباحثه).
ارسطو شاگرد افلاطون بود و استاد اسکندر مقدونی. در ده سالگی پدرش را از دست داد اما انگار «ژن» پدر سبب شد که او تجربه و مشاهده را برای همیشه بر هر چیز دیگری ترجیح دهد.
ارسطو از نخستین پزشکانی بود که مشاهده را راه درمان و فهم انسان و موجود زنده قرار داد. کالبدشکافی و توجه به نحوهی زیست موجودات زنده را رایج کرد. او نخست یک پزشک، زیستشناس و حتی ریاضیدان بود و بعد یک فیلسوف. با آنکه استادش افلاطون بود و سخت اهل مباحثه و جدل کلامی، اما ارسطو اعتبار تجربه را بر بسیاری دیگر ارجح دانست. او نخستین فیلسوفی بود که نه تنها به ریاضیات اهمیت داد بلکه آن را وارد منطق فکر کردن کرد. ارسطو بیشتر یک پژوهشگر بود تا یک متفکر. بیشترین کتابهای او بر امور علمی متوجه بودند تا صرف اندیشیدن. به همین خاطر نویسندهی کتاب «ارسطو»، شارون کاتز کویر معتقد است که ارسطو “بزگترین گردآورندهی واقعیت ها بود”. کسی که توانست میان اندیشیدن و مشاهده پلی بزند و اعتبار اندیشه را هم در درجه نخست به مشاهده بسپارد. خود او میگوید نظریات تنها وقتی ارزش مییابند که مشاهدات آن را اثبات کنند.
ما نمونه ی ارسطو را در تمدن منطقهی خودمان میتوانیم ابنسینا بدانیم چرا که او هم سخت در عمل راه مشاهده را در پیش گرفت تا صرف اندیشیدن را.
اما اشکال یا مشکل هر دوی اینها غلطیدن به موج حاکم در جامعه بوده است. چرا که ارسطو با توجه به سخنان استادش افلاطون و جو حاک نزد متفکران باز در بحثهای متافیزیک دچار همان اشتباهات میشود که استادش. اگرچه که خود به همگان توصیه میکرد که اندیشیدن را با منطق اندیشیدن همراه کنند. همانطور که ابنسینا نیز سعی داشت به نحوی با جو حاکم دینی خود را درگیر نکند و میان راه مطلق افلاطون یا ارسطو میان راهی بیابد.
اما علت اصلی من برای نوشتن در باره ی کتاب آقای کاتز کویر دو نکتهی دیگر بود. یکی اینکه در قضاوت خودمان نسبت به دیگران و به ویژه بزرگان اندیشه باید سخت محتاط باشیم و دیگر اینکه با یک امر جزیی یک کلیت را محکوم نکنیم.
مثلن همین ارسطو استاد اسکندر بود. و خود معتقد بود که تنها یونانیان شایستهی حکومتمداری بر جهانیان هستند و باقی فقط «بربر»، پس اسکندر را تشویق به جهانگشایی کرد. همین لشگر کشی بود که ایران آن دوران زیر سم اسبان و ارابههای اسکندر حکومت خود را از دست داد و باز سالها طول کشید که حکومت «ملی» پای گیرد. یا برخی اندیشه های نادرست ارسطو سبب شد که جهان اندیشه تقریبا تا قرن ۱۸ همان اشتباه را پیروی کند و کسی جسارت رد نظریات ارسطو را نداشت. چون جو حاکم مانع نواندیشی فلسفی و علمی میشد.
با این همه اهل اندیشه هر دو این اشتباهات را بر ارسطو که در زمان خود نواندیش بزرگی بود، بخشیدهاند و از همه مهمتر امر سیاست (حمله اسکندر به ایران) را با مقولهی منطق صوری ارسطو در هم نمیآمیزند. اگر کسی سعی دارد از هر واقعهی تاریخی نمدی برای کلاه سیاسی خود بسازد، باید سخت بر شعارهای ملیگرایانه یا انقلابی او شک کرد. تجربه نشان داده که جهان در حال شدن است و افراط و مطل کردن اندیشه کجفهمی از تاریخ و عمل انسانی است.
اهل علاقه میتواننداز محتوای این کتاب به شکل صوتی یا به شکل پی دی اف مطلع شوند. تا در خانه ماندنشان را با لذت فهمیدن و اندیشیدن همراه کرده باشند.
اصغر نصرتی (چهره)
۵ آوریل ۲۰۲۰
مشخصات کتاب:
ارسطو
نویسنده : شارون کاتز کویر
مترجم : منوچهر پزشک
گوینده : مرتضی قربانی