آخرین دیدار با ساموئل بكت (۱)
درمیان نویسندگان مشهور جهان بكت از جمله كسانی بود كه بسیار اندك مایل به مصاحبه بود و اگر چنانچه تن به چنین كاری میداد، باز آنطور كه باید در بارهی كارهای خویش سخن نمیگفت. حتا كمتر در بارهی اجراهای نمایشی خود اظهار نظر میكرد. شاید او گمان میكرد، آنچه میبایستی گفته باشد در آثارش منعكس شده است. به همین خاطر بسیار اندك از بكت مصاحبه در دست است.
از سوی دیگر به علت همین عدم تمایل در گفتگوهاست كه حتا پرسشهای مطرح شده را نیز پاسخی كوتاه و نیمبند میدهد. با اینهمه مناسب دانستیم یكی از آخرین گفتگوهای وی را در اینجا به چاپ رسانیم. این گفتگو را آقای احمد كامیابی مسك انجام داده است و میتوان تقریبا آخرین گفتگو با بكت دانست. آنچه كه در اینجا میآید بخش كوچكی از مجموع گفتگو بوده و ما تنها به برخی از پرسش و پاسخها قناعت كردهایم. کتاب نمایش
آیا میتوان گفت انسان حیوانیاست كه انتظار میكشد؟
بكت مدتی طولانی در اندیشه فرو رفت و زمان لازم برای اندیشیدن را با پك طولانی به سیگارش به دست آورد و پاسخ داد:
{در واقع انسان انتظار چیزی را كه میخواهد میكشد. وقتی من این نمایشنامه (چشم به راه گودو) را مینوشتم، از خودم نپرسیدم انتظار چه چیز را میكشم.} سپس افزود: {انسان همیشه چشم به راه است. این یكی از چهرههای او، یكی از خصلتهای اوست.}
شما گفته اید كه {گودو} خدا نیست. اما در هرحال {گودو} ناجی {استراگون} و {ولادیمیر} است كه خود نمایندگان نوع بشر هستند. آیا مثلا به مسیح فكر نكردهاید؟
.بكت جواب داد: {نه. وقتی كه من چشم براه گودو را نوشتم، نه به مسیح فكر كردم و نه به خدا و نه به هیچكس دیگر}.
به عنوان كارگردان، خودتان چگونه فضای انتظار را در اجرای {چشم براه گودو} به وجود آورده اید؟
در حالیكه جابجاییهای دو شخصیت نمایش را كه به طور مورب از هم دور و به هم نزدیك میشوند، روی میز مرمرین ترسیم میكرد، توضیح داد كه این شخصیتها حقیقتا نمیتوانند از هم جدا شوند. سپس توجه مرا به این كه در اجرایش جابجاییها بسیار زیاد بوده، زیرا كسانی كه منتظرند، مضطربند و همواره حركت میكنند، جلب كرد.
شما قدغن كرده اید كه در آلمان زنان نمایشنامهی {چشم براه گودو} را بازی كنند. چرا؟
{چه اهمیتی دارد؟} و سپس كمی فكر كرد و به شوخی گفت: {برای این كه زنها پروستات ندارند.} و سه بار این جمله را تكرار كرد و قاه قاه خندید و اضافه كرد: {بنا بر این زنها نمیتوانند نقش یك مرد را بازی كنند و این نمایشنامه برای مردان نوشته شده است.}
شخصیتهای نمایشنامههای شما همیشه كهنسال هستند.این را چگونه تفسیر میكنید ؟ بخصوص كه به هنگام نوشتن نمایشنامههایتان خودتان جوان بوده اید.
بكت فوری جواب داد: {خیر. شخصیتهای جوان هم وجود دارند… در واقع هیچكدام پیر نیستند. اصلا سن آنها معلوم نیست.} و وقتی كه گفتم در نمایشنامههای چشم به راه گودو، آخرین نوار و آه ای روزهای خوش فقط شخصیتهای پیر وجود دارند، حرفم را قبول كرد اما دلیل این حرف را باز نگفت.
موفقیت نمایشنامههایتان را كه تقریبا در همهی كشورهای جهان روی صحنه رفته اند، چگونه تفسیر میكنید؟
فوری جواب داد: {هنوز در مسكو اجرا نشده، ولی زمان آن فرا خواهد رسید. من نمیتوانم برای شما توضیح دهم، برای چه. زیرا دلیل آن را درك نمیكنم.} لحظهیی فكر كرد و خندهكنان اضافه نمود. {میدانید، من در ایرلند خیلی شهرت دارم.} و بعد از سكوتی كوتاه ادامه داد: {برایتان یك واقعه را تعریف میكنم. در نخستین سالهایی كه نمایشنامهی چشم به راه گودو مطرح شده بود، آن را در زندانی در آمریكا بازی كردند و زندانیها خیلی از آن خوششان آمد. در واقع آنها به خوبی نمایشنامه را درك كرده بودند. زیرا واقعا میدانستند انتظار چیست. حتا یك زندانی كه در نمایشنامه بازی میكرد، بخشیده شد و بعد، در خارج از زندان، به بازی ادامه داد و هنوز هم بازی میكند.}
منتقدین شما و اوژن یونسكو را جزو نویسندگان تاتر پوچی میدانند…
بكت حرف مرا قطع كرد و گفت: {اینها فقط حرف است. برچسبهایی است كه هیچ معنایی ندارند.} و سپس ادامه داد: {من هرگز نقدها را نمیخوانم.}
نظرتان در بارهی تاتر اوژن یونسكو چیست؟
بكت پاسخ داد كه او را، بخصوص به خاطر نخستین نمایشنامههایش، تحسین میكند. اوژن یونسكو یكی از دوستان بزرگ اوست كه برایش احترام، ارزش و ستایش بسیار قایل است.
(۱) آخرین دیدار با ساموئل بكت؛ دكتر احمد كامیابی مسك، ترجمه كیكاوس كامیابی مسك، چاپ پاریس. سال 1993.