نفس، بیان رویاهای کودکانه

نگاهی به یک فیلم

هر نفسی که می آید ممد حیات است. اما حیات به معنای دقیق آن زندگی نیست. زنده بودن برای انسان کافی نیست. کرامت انسانی ست که ارزش زیست انسانی را معنا می‌بخشد. حالا در فیلم «نفس» تماشاگر یکبار دیگر با معضل عظیم بودن و نه زیستن، دست به گرریبان است.

در سینمای ایرانی از سری فیلمهایی که زندکی و رویاهای کودکانه را به تصویر کشیده اند، نمونه های بسیار داریم. «نان و کوچه»ی کیارستمی و عمو سبیلو»ی بیضایی نخستین تجربه های من از این نوع فیلم است که هنوز در یادم مانده. شاید نقطه عطف این نوع فیلم‌ها «دونده» امیر نادری باشد. بعد از انقلاب نخستین توجه جدی به کودکان را در فیلم «باشو غریبه‌ی کوچک» می‌توان دید و بعدها مجید مجیدی و چند کارگردان دیگر با ساختن فیلم‌هایی چون «کلید» و «کفش کتانی» راه رفته‌ی دیگران هموارتر کردند.

در سینمای کودکان محور اصلی به لحاظ شخصیت، داستان و سیر تحولات بر محور کودک استوار است. اما میتوان سینمای کودکان را از منظر ناظر به موضوع هم مورد دقت قرار داد. گرچه در هر صورت کودک مورد بررسی ست، اما مهم در این بررسی این نکته ظریف و حساس موقعیت „نگاه دوربین“ است. نگاه دوربین یعنی زاویه دید به موضوع. یعنی این بزرگ‌سال است که زندگی کودک را می‌کاود و از نگاه بزرگسال برای کودک نسخه و لقمه‌ی آرزوها گرفته می‌شود یا بزرگسال به نوعی در روح و روان کودک رسوخ کرده و زبان و ذهنیت او را به تصویر کشیده است. در نمونه‌ی اول خوب و بد را از نگاه بزرگسالان، از امروز دیروز را دیدن، صورت می‌گیرد. نوعی از ادبیات و هنر که بیشتر در خدمت تربیت کودکان و علوم تربیتی و یا القای اندیشه‌های جانبدارانه باشد تا بازگوی روح و روان کودک. 

در نمونه‌ی دوم معیار وفاداری به ذهنیت کودک است. حتی اگر از منظر تربیتی و باورها چندان مورد قبول هنجارهای اجتماعی نباشد. از همه مهمتر در نمونه‌ی دوم تصویر و کلام به عقل کل، بزرگترها، سپرده نمی‌شود. بلکه مثلثی از کودک، بزرگسالان و جامعه شکل می‌گیرد که نبرد هر سه اینها در فیلم بی‌طرفانه تصویر می‌شود.

فلیم سینمایی «نفس» از فیلمهای خوب نمونه‌ی دوم است. این فیلم که در سال ۲۰۱۷/۱۳۹۴ ساخته شده و کارگردانی خوب نرگس آبیار و با بازی‌های زیبا و درخشنده‌ی مهران احمدی، پانته‌آ پناهی‌ها و کودک خرد سال ساره نورموسوی در پرونده ی خود دارد، یکی از فلیمهای خوش ساختی ست که دچار شعار و عقل کل نشده است. 

„فیلم سینمایی «نفس» روایت زندگی چهارکودک به نام‌های بهار، نادر، کمال و مریم است که به همراه پدرشان غفور و مادربزرگ خود در دهه ۵۰ خورشیدی نفس می‌کشند! دنیای این کودکان، دنیایی پر از رویاهای زیبای کودکانه است و قرار است رنگ حقیقت به خود بگیرد“.(۱)

سالهای پیش از انقلاب، تظاهرات های سال ۵۷ و آغاز جنگ ایران و عراق بازه‌ی زمانی این فیلم است و در چنین بستر تحولات اجتماعی فیلم شرایط زندگی دختر (بهار) شش ساله‌ای را بررسی میکند. کودکی که میخواهد بی‌آنکه آرزوها و رویاهای زیبای کودکانه‌ی خود را فراموش کند، خود را با زندگی بزرگترها هماهنگ سازد. دشواری بزرگی که تا آخر فیلم ادامه دارد. او می‌خواهد به رویاهایش وفادار بماند. اما زندگی روی زمین و قوانین سخت بزرگترها مدام دامنه ی رویاهای او تنگ‌تر می‌کنند. پس از همین رو در پایان فیلم بر روی تاب به آسمان‌ها پناه می‌برد. آنجا دست هیچکس به او را نمی‌رسد. او سرخوش است در آن بالا با رویاهای خویش. افسوس که روی زمین روز فقط آرزو میگند که پسر بشود تا خانه‌ی شوهر نرود.  

بستر خانوادگی «بهار» با فقر، خرافات و باورهای دینی درهم آمیخته است و همین ها به عنوان موانع رشد او و در عین حال شکل دهنده‌ی ذهنیت های فکری جدید او هستند که از راه بزرگتر آرام آرام در او رسوخ می‌کنند. اینها در عین حال جنبه‌های تربیتی فیلم را هم شکل می‌بخشند.

حضور دایی و عمو و زن عموی بهار، دعوای خواهر و برادرها، خشونت‌های سیستم آموزشی، مادر بزرگی که نه تنها به گذشته‌ی دور تعلق دارد، بلکه رویاهایش هم در „اون زمانها“ مانده است. برای همین تربیت بهار هم توسط مادربزرگ به سبک گذشته ها صورت می‌گیرد. تربیتی سخت و طاقت‌فرسا و از همه مهمتر رویا کُش. مادربزرگ خیلی عجله دارد که بهار هرچه زودتر بزرگ شود. پس کلاس قران را واجب میداند و وقتی ۹ ساله می‌شود، حکم ممنوعیت حرف زدن با طاهر، پسر عموی، را صادر میکند. بهار اما  شیفته‌ی خواندن است. با خود حرف می‌زند، مدرسه را دوست دارد. به طبیعیت عشق می‌ورزد. حتی با گچ کاری نازیبای دیوارهای توالت و حمام توسط پدر که از روی فقر انجام گرفته، قصه‌های خود را می‌سازد. از کلاس قران می‌گریزد تا از مارهای خانم معلم قران در امان بماند. با طاهر تعزیه می‌خواند و از دریچه‌ی نخ تسبیه دنبال دیدن مکه و برآوردن آرزوهایش است. اما با قایقی که هیچ‌کس از او به عنوان هدیه نپذیرفته، نمی‌تواند کاری کند. قایقی که احتمالن قرا بوده به برادرش هدیه شود اما او در  درس و مشق به پای بهار نمی‌رسد!

رویاها و قصه‌های بهار با تکنیک انیمیشن به فلیم دوخته شده است و واقعیت‌های زندگی او را آدمهایی با گوشت و پوست و استخوان تصویر میکنند. کارگردان اینجا فرق رویا و واقعیت را توسط دو تکنیک کاملن متفاوت به رخ تماشاگر می‌کشد. 

در آغاز بهار آرزو دارد دکتر شود و نقاشی هایش در تلویزیون معرفی شود. دکتر شود تا پدرش را که مشکل نفس کشیدن دارد، درمان کند. نقاشی‌هایش را در تلویزون نمایش دهد تا بزرگترها رویاهایش ر ببینند و به رسمیت بشناسند. در پایان اما افتخار دیدن نقاشی‌های بهار در تلویزیون نصیب پدر می‌شود و وحشت دختر ماندن نصیب بهار.

فیلم نفس را باید به پاس بازی های خوب بازیگرانش، به دلیل احترام و توجه به روح کودکان، تقدیر کرامت انسان تحسین کرد.

۱۵ آپریل ۲۰۲۰

(۱) https://fa.wikipedia.org/wiki/نفس_(فیلم_۱۳۹۵)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.