نگاهی به تئاتر ایرانیان در لس آنجلس
فرهاد مجدآبادی
اوت امسال در سفر کوتاهی که به آمریکا داشتم فرصتی پیش آمد که با شهر لس آنجلس و دوستانی که در آنجا زندگی میکنند دیداری داشته باشم. در کنار همه ی دیدنیهای شهر لس آنجلس حضور تعداد زیادی ایرانی و جنب و جوش آنها در زمینه های اقتصادی فرهنگی و هنری برایم بسیار جالب و تا حدی خارج از انتظار بود تا آنجا که من متوجه شدم بیش از ۱۰ روزنامه هفته نامه و ماهنامه رایگان و غیر رایگان در لس آنجلس منتشر میشود که مخارج اغلب آنها نه از تک فروشی که بیشتر از راه چاپ آگهی تامین می شود. مخصوصاً مطبوعاتی که سر و کاری با سیاست هنر وفرهنگ ندارند و بیشتر برای خبر رسانی اقتصادی یا بازاریابی چاپ میشوند در لس انجلس بیش از ۲۱ برنامه تلویزیونی و چند برنامه رادیویی وجود دارد که در همه زمینه های هنری فرهنگی و سیاسی – چپ راست میانه و غیره – مشغول فعالیتند و صد البته مخارج اکثر آنها نیز از طریق پخش آگهیهای فراوان تامین میشود. اما آنچه بیش از همه چیز چشمگیر بود و هست فعالیت گسترده و مداوم گروه های تئاتری در لس انجلس است. پیش از دیدن لس انجلس تصور می کردم که تقریباً هر شب آنجا کنسرتی از خوانندگان مشهور یا در جستجوی شهرت اجرا میشود. اما بر خلاف تصورم در تمام ۱۵ روزی که آنجا بودم غیر از برنامه ثابت یک کاباره ایرانی فقط یک کنسرت از یکی از خوانندگان مشهور اجرا شد. در همان زمان اما ۶ نمایشنامه مختلف روی صحنه بود : دو نمایش از پرویز کاردان به نامهای «هفت رنگ» و «سلام، خداحافظ» که در نمایش اول خود کاردان همراه با شهره آغداشلو و در نمایش دوم همراه با هوشنگ توزیع و چند هنرپیشه دیگر بازی میکرد نمایشی از پرویز صیاد به نام «محاکمه سينما رکس با بازی صیاد هوشنگ توزیع کامران نوزاد، ماشا منش علی فخر الدین، علی پورتاش و چند هنرپیشه دیگر نمایشی از مرتضی عقیلی به نام «هم اتاقی با بازی خودش و چند هنرپیشه دیگر نمایشی به نام امان از دست مادر زن که سایر مشخصاتش یادم نیست و بالاخره نمایشی از هوشنگ توزیع به نام بری خوش عشق با بازی شهره آغداشلو، داریوش ایران نژاد و هوشنگ توزیع علاوه بر این ۶ نمایش نمایشی هم به زبان ارمنی به نام «مایکل جکسون و ماركوس فریدنی نوشته و کارگردانی آندرانیک باباخانیان با موفقیت فراوان برای بخش ارمنی نشین لس انجلس گلندل) اجرا میشد. مسعود اسدالهی نمایشی به نام شب عاشقی که امیدوارم اسمش را درست نوشته باشم با بازی خودش ، ویدا قهرمانی.
عبدالعلی همایون و زهره رمزی را در شهر بوستون روی صحنه برده بود و رضا زبان نمایشنامه ای از زویا زاکاریان با بازی خودش کامران نوزاد محسن مرزبان پروانه پریزاد پیک نوشین و صمد جاوید را در دست تمرین داشت که بایستی روز ۲۴ اکتبر روی صحنه آمده باشد و اجراهایش هر یکشنبه ادامه پیدا کند.
اجرای ۶ – ۷ نمایش همزمان در لس انجلس برای خود لس انجلس نشینان هم پدیده ی تازه ای است . در مورد کم و کیف نمایشها البته مسائل زیادی برای گفتن وجود دارد که در این نوشته به یکی از آن نمایشها خواهم پرداخت. مهم اما اینست که بالاخره برای یکبار هم که شده باشد تئاتر جایگاه ویژه ای بین تفریحات و علاقمندیهای ایرانیان لس انجلس یافته است جایگاهی که به حق مدیون زحمات مداوم کسانی ست که در زمینه تئاتر در آن دیار فعالیت می کنند. هنرمندانی که در بالا نامشان آمده همراه با هنرمندانی دیگر مثل اردوان مفيد، بهمن مفید، بهرام وطن پرست و مرحوم پرویز خطیبی و بسیاری دیگر که نوشتن نام آنها از حوصله این مطلب خارج است در طول ۱۵ سال گذشته با مایه گذاشتن از استعداد، شهرت، توانائی هنری و گاه جان و مال خویش نهال شکننده ی تئاتر در غربت را در شوره زار سختیها و بی پناهیها به ثمر رسانده اند و اينك أن نهال کوچک در لس انجلس می رود که درخت تنومندی شود و ثمرش را نه فقط به آن دیار که به سایر شهرها و کشورها – حتی ایران – برساند .
و اما «بوی خوش عشق !
در کنار نمایش «شبی با پرویز صیاد، یا صیاد و صمدش که به گفته خود آقای پرویز صیاد بیش از دویست اجرا در آمریکا و اروپا داشته است. نمایش بری خوش عشق به نویسندگی و کارگردانی هوشنگ توزیع بیش از هر نمایش دیگری در لس آنجلس به روی صحنه آمده است حدوداً از فروردین ۷۱ تا امروز و هر یکشنبه ۲ اجرا این نمایش در کنار اجراهای لس انجلس در بعضی از شهرهای دیگر آمریکا هم اجرا داشته است و همچنان ادامه خواهد یافت و شاید در سال ۷۳ شاهد اجرای آن در اروپا هم باشیم. نمایشی که حالا دیگر در شمار دیدنیهای حتمی لس انجلس قرار گرفته است و هر ایرانی که مهمان این شهرست به احتمال قریب به یقین به دیدن آن می رود. در بین تماشاگران نمایش کسانی وجود دارند که دیدن این نمایش را به عنوان سرگرمی آخر هفته خود انتخاب کرده اند و بارها و بارها به دیدن آن رفته و می روند. چرا ؟ دلیل این موفقیت چیست؟
***
بوی خوش عشق داستان بسیار ساده ای دارد : زن و شوهر جوانی میخواهند از هم جدا شوند که دائی زن از ایران می آید آتش عشق و محبت را دوباره روشن می کند و زن و مرد را بار دیگر به هم پیوند می دهد .
این داستان ساده و صمیمی – که نباید با «داستانی پیش پا افتاده اشتباه شود – در دستهای هنرمند هوشنگ توزیع یاران هنرپیشه اش شهره آغداشلو و داریوش ایران نژاد و همکاران فنی شان به نمایشی بسیار جذاب، سرگرم کننده و تاثیر گذار تبدیل شده است
وقایع نمايش دريك صحنه کوچک که اطاق تقسیم شده ی زن و شوهر با وسائلی بسیار اندک و ضروری را نشان می دهد، اتفاق می افتد. از نور و موزیک در حداقل ممکن استفاده شده و بر روی صحنه فقط سه هنرپیشه حضور دارند. همه اینها بدین معنی است که امکانات اجرائی نمایش بسیار محدود و جمع و جور است و اگر قوتی در کار این نمایش هست در نویسندگی کارگردانی و بازیگری آن خلاصه شده متن نمایش بسیار سنجیده با صحنه بندی مناسب و بدون لحظه های اضافی نوشته شده گفتگوها ترکیبی از جملاتی کوتاه و اغلب طنز آمیز همراه با ریزه کاریهای فراوان استماری است. آدمهای نمایش با زبانی مناسب خودشان حرف میزنند توزیع از زبان در هم آمیخته و اشفته ای که ترکیبی از زبان فارسی با یک زبان خارجی مثلاً انگلیسی – است و اغلب خارج نشینها با آن زبان صحبت میکنند به درستی استفاده کرده و موفق به خلق لحظه های طنز آمیز و جذابی از این طریق شده است. طنزی که نیشهای پنهان در آن کهگاه مستقیماً خود را نشان می دهند. توانائی و هنرمندی بازیگران این امکان را به وجود آورده است که علاوه بر خلق شخصیتهای مورد نظر نویسنده و کارگردان، رنگ و جای خودشان را نیز به نمایش اضافه کنند و در جریان اجراهای مختلف نمایش با بداهه سازیهای مناسب به نقش خودشان و لحظات نمایش جان تازه ای ببخشند. این موضوع به آنها کمک کرده است که پس از اجراهای فراوان همچنان زنده و فعال با نقش خود برخورد داشته باشند و طراوت و سرزندگی اجراهای اولیه را حفظ کنند. در واقع آنها امروز دیگر فقط نقشهایی را که در متن اولیه برایشان ترسیم شده بوده بازی نمی کنند، بلکه آدمهای نمایش را با پوست و خون و جان خویش به روی صحنه میبرند. به همین دلیل تماشاگرانی که برای چندمین بار به دیدن نمایش میروند با همان بافت همیشگی نمایش اما رنگ آمیزیهای تازه ای در نقشها و لحظه ها روبرو میشوند که لطف دیدن نمایش را دو چندان می کند.
اما شاید آنچه واقعاً باعث جذب تماشاگران به … نمایش بوی خوش عشق میشود فقط لحظه های مفرح و سرگرم کننده آن نباشد. شاید آنچه که نمایش پشت این لفاف چشمگیر و جذاب به تماشاگرش عرضه می کند.
اهمیت بیشتری دارد بوی خوش عشق در مجموع از زندگی حرف میزند از زندگی آدمهایی که می شناسیم از آدمهایی که شاید خود ما باشیم از عشق تنهائی بیگانگی و بی تفاهمی حرف میزند: از غربت کمگشتگی و بی هویتی از تلاش برای چیزی شدن و به جایی نرسیدن از مرگ هر روزه ی ما و از برخاستن درباره ی ما از شور و شوق آدمی برای زنده ماندن و خوب زندگی کردن و از مبارزه ای که انسان با ضعف و پیری و مرگ میکند .
این حرفها و مسئله ها همانهائیست که اکثریت قریب به اتفاق تماشاگران درگیرشان هستند. در واقع هنگام دیدن نمایش گفتگویی پنهان – و گاه آشکار -میان بازیگران و تماشاگران برقرار میشود. در دو اجرائی که من دیدم تماشاگرانی بودند که با کلمات و جملات و ابراز احساس خود در چند و چون رفتار آدم های نمایش – نه بازیگران – دخالت و یا در مورد أنها اظهار نظر میکردند. بخشی از مسائلی که در نمایش مطرح میشود مسائلی است قدیمی اما همیشگی مثل عشق تنهائی زندگی و مرگ و بعضی دیگر مسائلی است تازه – حداقل برای ما – مثل غربت کمکشتگی و هویتی دو یا چندگانه پیدا کردن حرفهای نمایش مهم است اما مهمتر از آن زمینه ای است که برای بهره گیری از آنها برای تماشاگر فراهم میشود. با اشاره به پیروزی عشق بر جدائی و زندگی بر مرگ -حتا اگر موقتی باشد – نمایش «بوی خوش عشق» به پایان میرسد. پایان خوشی که دیگر تنهائی سوء تفاهم خودآزاری و دیگرآزاری در آن معنایی ندارد. و این پایان برانگیزنده و یاد آورنده ی آرزویی است برای تماشاگران نمایش که در این سالهای سیاه جز بیگانگی و رنج و مرگ چیزی ندیده اند. (۱)

تاتر لس آنجلس:مجدآبادی پی دی اف
(۱) این گزارش ـ نقد از فرهاد مجدآبادی نخستين بار نوامبر ۱۹۹۳ در شماره ۳۲ مجلهی آرش در صفحات ۴۴ و ۴۵ منتشر شد.