بیژن مفيد و شهر قصه اش

اصغر نصرتی

پیش سخن

بیژن مفید در کنار شاهین سرکیسیان، سعید سلطانپور و عباس نعلبندیان از پدیده‌های شگفت تاریخ تاتر ایران است. 

بیژن مفید کیست و نقش او در تاتر معاصر چگونه بوده است؟ علت شهرت نمایشنامه‌ی «شهر قصه» از چه روست؟ چرا بسیاری  بیژن مفید را با شهر قصه‌اش می‌شناسند؟ این پرسش‌ها و بسیاری دیگر انگیزه‌ی نگارش این نوشتار است.

اندکی زندگی‌نامه

بیژن مفید ۹ خرداد۱۳۱۴ در تهران دنیا آمد. فرزند ارشد غلامحسین‌خان مفید و قدسیه فریور و برادر بهمن، اردوان، هومن و هنگامه بود. (۱) و در مدرسه ناصر خسرو تهران درس خواند. علاقه‌ی پدر به ادبیات کلاسیک فارسی همچو شاهنامه سبب شد که نام او نیز ملهم از این کتاب باشد.(۲)

بیژن بر خلاف بسیاری از اهل تاتر، زندگی روزمره‌اش از همان دوران کودکی و نوجوانی هم از راه پدر و هم از راه کنجکاوی شخصی، با موسیقی، ترانه، ادبیات و تاتر همراه بود. آموخته‌های خود را در موسیقی ابتدا از پدر و بعد نزد ظهرالدینی عمیق‌تر می‌کند. همانطور که بازیگری را در آغاز از پدر بعد در «هنرستان هنرپیشگی»  نزد اساتیدی چون گرمسیری و زاهد گسترش می‌دهد. 

بیژن مفید در دوران تحصیل در دانشکده ادبیات ِدانشگاه تهران چنان دچار عشق و عاشقی می‌شود که تقریبا همه از حال او با خبر می‌شوند و کمک می‌کنند که به مراد دل خود برسد و آنچه در آغاز ناممکن می‌نمود، عاقبت با پا درمیانی شماری و سماجت بیژن و فریده این دو دل به هم می‌رسند و دو فرزند حاصل نخستین زندگی مشترک آنها می‌شود.

شور و عشق به فریده فرجامی تنها چند سالی می‌پاید و پس از جدایی از او در سالن پیشاهنگی از راه برادرش بهمن با جمیله ندایی آشنا می‌شود. این زندگی مشترک هم فقط تا پیش از انقلاب ۱۳۵۷ دوام می‌آورد. ثمره‌ی‌ زندگی با جمیله ندایی نیر دو پسر می‌شود. تا اینکه عاقبت با همسر سومش اعظم گرگین (مفید) دوران پایانی زندگی خود را سپری می‌کند و در کنار او در امریکا زندگی را برای همیشه ترک می‌کند.

مکثی بر خُلق و خوی بیژن مفید 

ما خیلی کم در باره‌ی سرشت و خُلق و خوی بیژن مفید می‌دانیم. به ویژه اگر نخواهیم به سخنان و تعارفات افراد در مناسبت‌ها، بزرگداشت‌ها، نکو‌داشت‌ها و یادبود‌ها بسنده کنیم. با اینهمه می‌توان اندکی از راه برادرانش بهمن و اردوان مفید، یا ایرج گرگین و عباس جوانمرد به درون بیژن راه یافت.

بیژن را انسانی واقع‌گرا در اندیشه و زندگی می دانند. عاشق پیشه‌ای با روحی شاعرانه. سخت شیفته‌ی ادبیات و مطالعه. با دقت در نکاه و بی‌تعصب در قضاوت. جانبدار و متعهد، اما به دور از تشکیلات‌های سیاسی! انسانی فروتن و خجول در عرصه‌ی تاتر؟ اینها را مشخصه‌های بیرونی بیژن مفید دانسته‌اند.

اما بیژن مفید از دورن کیست؟ مرد شوخ و شنگی که خوش‌آوترین ترانه‌های «شهر قصه» را برایمان سرود و خواند؟ یا انسانی با نگاه عارفانه و از خودگذشته که در «ماه و پلنگ» و «شاپرک خانم » نشان می‌دهد؟ یا به قول عباس جوانمرد فیل خوش باور «شهر قصه»  همان بیژن ماست؟ که به همه‌ی مردم شهر اعتماد می‌کند و سرانجامی دردناک می‌یابد. آیا عادت به رنج در تنهایی کشیدن و گریختن به تنهایی مهمترین مشخصه‌ی‌ اوست؟ همان روحیه‌ای که او را همواره دچار افسردگی‌های فصلی می‌کرد؟ (۳) یا به قول ایرج گرگین بیژن انسان حساسی بود که رنج درون خویش را چندان عیان نمی‌کرد. حتی وقتی مرگ سراغش آمده بود؟ پاسخ به این پرسش‌ها آسان نیست. اما شاید بتوان گفت که بیژن ترکیبی از همه اینها بود.

بیژن مفید و تاتر ایرانی

پس از حضور در کلاس‌های هنرستان هنرپیشگی بیژن مفید به جمع‌آوری تجربه‌های پراکنده می‌پردازد. همکاری با سرکیسیان، جوانمرد، دیوید سن و جرج کويین‌پی در دهه ۳۰ خورشیدی از آن جمله اند. علاوه بر اینها باید مشاهده عمیق به اشکال نمایشی ایرانی و مطالعه در ادبیات فارسی، را از عوامل مهم در به ثمر رسیدن بهترین ‌کارهای مفید در دهه چهل و پنجاه دانست.

در مجموع می‌توان فعالیت‌های تاتری بیژن مفید را در چهار عرصه‌ مشاهده کرد؛ نمایشنامه‌نویسی، بازیگری، کارگردانی و ترجمه. البته بدین‌ها می‌توان اندکی نقدنویسی هم افزود. محل عملی کردن این چهار عرصه هم صحنه‌ی تاتر، رادیو، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، انتشارات فرانکلین و مطبوعات کشور بودند. 

بیشترین تولیدات هنری و ترجمه‌های مفید در رادیو رخ داده است. گفته می‌شود که وی تا اواسط دهه‌‌ی چهل خورشیدی بیش از ۱۵۰ نمایش رادیویی را تهیه، بازی، کارگردانی و یا ترجمه کرده است. این حجم از فعالیت را بیژن بیش از همه مدیون آشنایی با زبان انگلیسی بود. او از همان دوران تحصیل در دانشکده ادبیات تهران به زبان انکلیسی مسلط می‌شود و خیلی زود با ادبیات نمایشی غرب نیز آشنا. عباس جوانمرد آشنایی گروه خود با نمایشنامه‌ی خوب «همه پسران من» ِآرتور میلر را ثمره‌ی ترجمه بیژن مفید می‌داند.(۴)

گرچه مهمترین نمایشنامه‌های بیژن مفید از اواسط دهه چهل نوشته می‌شوند، اما نخستین آن را فرخ غفاری، به سال ۱۳۳۷ به نام «عروسک‌ها» می‌داند که در مسابقات نمایشنامه‌نویسی آن سال هم شرکت می‌کند. (۵) البته در این نمایشنامه بیژن مفید هنوز به زبان و فضای نمایشنامه‌ی  شهرقصه دست نیافته است.

مهمترین گام جدی بیژن مفید در عرصه‌ی نمایش صحنه‌ای همانا «شهر قصه است که هم نگارش و هم اجرای آن رخداد مهمی در تاریخ تاتر ایران و زندگی هنری او محسوب می‌شود. بدین نمایشنامه و اجرای آن جداگانه خواهیم پرداخت.

در کنار شهر قصه بیژن مفید حداقل ۹ نمایشنامه‌ دیگر را برای صحنه نوشت و بیشتر آنها را هم به کارگردانی خود اجرا کرد. پیش از آنکه به «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» بپیوندد، دو نمایشنامه مهم دیگر او یعنی «ماه و پلنگ» (چاپ ۱۳۴۸) و «جان نثار» (چاپ ۱۳۵۳) شکل می‌گیرند.

ماه پلنگ سخت شاعرانه و لطیف از کار در می‌آید. برداشتی فوق‌العاده زیبا از عشق نافرجام است. در اینجا سخن از خود‌گذشتگی برای آنچه زیبا و عاشقانه و دست‌نایافتنی است؛ پلنگ که محو تماشا و عاشق حضور ماه است و در تب رسیدن بدو می‌سوزد، به هنگام اقدام برای رسیدن به آن به کام مرگ می‌افتد و نتیجه ‌ی دلباختگی او سرنوشتی نافرجام دارد. روایتی که بهمن مفید از گفتگوی برادرش با او بر بلندی‌های روستای «گرکان» ارائه می‌کند، نشان از همین نگاه لطیف و شاعرانه دارد. در عین حال انگیزه، سرمنشا و چگونگی شکل‌گیری این نمایشنامه را هم آشکار می‌کند.(۶)

در جایی آمده که نمایشنامه‌ی «ماه و پلنگ» حاصل دوران سرخوردگی سیاسی و وفاداری عاطفی بیژن مفید به دکتر مصدق بوده است. (۷) این ادعا به چند دلیل نمی‌تواند دقیق باشد. مهم‌ترین دلیل همانا فاصله زمانی میان کودتای ۱۳۳۲و زمان نگارش نمایشنامه‌ی مذکور در سال ۱۳۴۳ است. مضاف بر اینکه در نیمه‌ی دوم دهه‌ی چهل تاتر ایران دوباره جان تازه ‌یافته و جامعه از بگیر و ببند و سرخوردگی دوران چند ساله‌ی پس از کودتا فاصله جدی گرفته است. در ضمن استعاره‌ها و نشانه های این نمایشنامه با سیاست همزیستی درونی ندارد. از همه مهمتر در هیچ کدام از روایت‌ها و یادداشت‌های تاتری به چنین چیزی اشاره نشده است. به  همین دلیل هم جمیله ندایی این ادعا را تنها حاصل اجرای این نمایشنامه در امریکا می‌داند. در ضمن بیژن مفید را تنها در یک جا آنهم به «نیروی سوم» منتسب کرده اند(؟) (۷) که الزامن نباید هواداری از مصدق باشد. حتی در این باره هم چندان سند معتبری در دست نیست.

«ماه پلنگ» در پی پیوستن بیژن به کارگاه نمایش به روی صحنه می‌رود. همانجا هم او در نمایش معروف «ناگهان …» اثر نعلبندیان ایفای نقش می‌کند و نمایش‌نامه‌ی «ترس و نکبت رایش سوم» را کارگردانی.

برخلاف شهر قصه و ماه و پلنگ نمایشنامه‌ی «جان‌ نثار» خیلی صریح و مستقیم سراغ سیاست می رود. نمایشی که در آن نحوه‌ی حکومت‌مداری سلطان و وزیر را به سُخره گرفته است.  از همین رو گقته شده که اجرای عمومی نداشته است. اما جمیله ندایی این ادعا را رد می‌کند. (۸) این نمایشنامه به لحاظ موضوعی اندکی به «چشم در برابر چشم» ساعدی نزدیکی دارد. 

بیژن مفید در سال ۱۳۵۰ به کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان می‌پیوندد. در آنجا تا سال ۱۳۵۷ پنج نمایشنامه را می‌نویسد و در بسیاری از مراکز کانون در تهران و دیگر شهرهای کشور اجرا می‌کند. مهمترین نمایشنامه‌ی این دوره «شاپرک خانم» است. شخصیت شاپرک خانم هم سرنوشتی بهتر از پلنگ و فیلِ شهر قصه ندارد؛ آنقدر از خودگذشتگی به خرج می‌دهد که دیگر از (هویت) خودش چیزی باقی نمی‌ماند.

در کنار این نمایشنامه باید از «روباه و عقاب»، «کوتی و موتی»، «بُزک نمیر بهار میاد» و «تُرب» نام برد که این آخری از زبان و موضوع ساده‌تری نسبت به شاپرک خانم برخوردار است و برای تماشاگران آن روز کانون، بیشتر قابل فهم بود.  

به آثار نامبرده باید نمایشنامه‌ی «سهراب و اسب و سنجاقک» را افزود که در سال ۱۳۵۶ در کارگاه نمایش به روی صحنه رفت و به موضوع فرزندکُشی پرداخته و متاثر از رستم و سهراب شاهنامه است. 

بیژن مفید علاوه بر هنر نمایش در نقد، ترانه‌سُرایی، آواز، نوازندگی و دکلمه اشعار نیر آثاری از خود به جای گذاشته است. برای نمونه می‌توان از نقد او به نمایش اتللو به کارگردانی مصطفی اسکویی (۹)، ترانه‌ها و آوازهای او در شهر قصه یا دکلمه‌ی اشعار ابوسعید ابوالخیر نام برد. 

در سال ۱۳۵۷ بیژن مفید به همراه ایرج گرگین تا سال ۱۳۶۱ در «مؤسسه چهل طوطی» فعال بود و عملن از صحنه‌ی نمایش دور می‌ماند، اگرچه او هنر نمایش را رها نمی‌کند. در همین دوران است که برخی از کارهای خودش و دیگران را به شکل نوار ‌کاست‌ به بازار عرضه می‌کند؛ «آخرین پرواز»، «شازده کوچولو» و «خاموشی دریا» ]از جمله آنها هستند. (۱۰)

بیژن مفید و شهر قصه

بی‌شک مهمترین نمایشنامه‌ی بیژن مفید همانا شهر قصه است. اما این نمایشنامه چگونه و در کدام بستر فکری و اجتماعی شکل گرفته است؟

به یقین و قبل از همه چیز این اثر حاصل طی کردن مسیر طولانی دیدن، شنیدن، خواندن، توانایی در فهم موسیقی و استعداد در سرودن اشعار، داشتن ذهن جستجو‌گر و خلاق بیژن است. وی از اوایل دهه ۳۰ تا ۱۳۴۵ راه طولانی در کسب تجربه‌های مختلف تاتری را طی می‌کند. نگارش شهر قصه در بخشی مدیون این پروسه است.

اما نگارش این نمایشنامه‌‌ تنها حاصل خلاقیت و سیر و سلوک و جستجوی شخصی بیژن نبود. زیرا آنچه امثال بیژن را به سوی نگارش نمایشنامه‌های اینچنانی سوق می‌داد، همانا تب یافتن “هویت ملی” در قالب نمایش ایرانی بود. این روش و منش و اندیشه حاصل سال‌ها تجربه‌ی نمایشگران ایرانی بود که هر یک سنگی بر این بنا نهادند. البته بحث هویت ملی تنها شامل تاتر نمی‌شد، بلکه جنبشی کشوری و عمومی بود که تاتر نیز در آن دوران از آن متاثر گشت. در آن سال‌ها هویت ملی  و تلاش برای ایجاد و کسب آن در همه سو مورد توجه قرار گرفته بود. از حکومت با طرح مقوله‌ی دوران شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله تا جلال آل احمد و شریعتی و امثالهم که در مقابله با غرب! سعی داشتند به دور از “غرب زدگی” مستقل باشند. خلاصه اینکه بحث هویت ملی در آن دوران معنای دوری از غرب (بیگانه) و تکیه بر داشته‌های خود از ادبیات و دین و فلسفه‌ و نمایش دانست.

این بحث از دهه‌ی چهل خورشیدی آغاز و تا اواخر دهه ۵۰ طول کشید و همین بحث و جدل بود که به هنر نمایش و اهل آن هم راه یافت؛ بسیاری از اهل نمایش افسوس فراموش شدن اشکال نمایش ایرانی، همچو تعزیه، سیاه‌بازی و معرکه‌گیری، را می‌خوردند و ورود تاتر غربی را عامل مهم این امر می‌دانستند. از سوی دیگر شعار بهره‌گیری از ادبیات کلاسیک ایرانی همچو شاهنامه، ویس و رامین … سخن بسیاری از نشست‌های تاتری بود. نمایش‌هایی چون «بنگاه تئاترال» و شهر قصه حاصل این اندیشه بود و تلاش امثال نصیریان، مفید، بیضایی، نعلبندیان و خلج در این راستا بود. 

اما چرا شهر قصه این گونه مشهور عام و خاص شد؟ به طوری که اگر کسی بیژن مفید را هم نمی شناخت، شهر قصه‌ی او را می‌شناخت؟ شهر قصه شهرتش تمام کشور را گرفته بود و به قول بهمن مفید “ایران شهر قصه شده بود”!(۱۱) علت این شهرت را باید در چند عام مهم دانست؛

نخستین اجراهای شهر قصه برخلاف تصور بسیاری ابدا با استقبال روبرو نمی‌شود. در سالن کوچک و با امکانات اندک به روی “صحنه” می‌رود. پس از شرکت در دومین جشن و هنر شیراز تازه این نمایش شناخته و حمایت جدی می‌شود و شانس اجراهای مکرر در تاتر سنگلج و دیگر شهرها را می‌یابد. 

مهمترین علت شهرت شهرقصه همانا زبان شعر و بکار گرفتن موسیقی و پرداخت موزیکال آن بود. گوش ایرانی به شعر آشناتر از هر نوع پرداخت هنری است. ایران سرزمین شعر است. نمایشی که به دقت شعر و موسیقی را همراه کند، هم برای دیدن زیبا می‌شود و هم برای ماندگاری در ذهن گامی مهمی محسوب می‌شود.

اما شعر و موسیقی یک سوی ماجرای شهرت این نمایش است، سوی دیگر آن زبان ساده و دیالوگ‌های کوتاه است. در نمایش خیلی کم مونولوگ دیده می‌شود. همانطور که همه آدم‌های نمایش مختصر خود را معرفی می‌کنند به همان اختصار هم در دیالوگ‌های نمایشی شرکت می‌کنند. 

بیشتر آدم‌های(حیوان‌های) نمایش با ابتدایی‌ترین و ساده‌ترین خصلت‌های انسانی معروفی می‌شوند. آدمها در نمایش چند بعدی و پیچیده نیستند؛ روباه مکار، خر جاهل (نفهم)، خاله سوسکه‌ی طناز، موش خُرد و عاشق و فیل ساده با همه هیبت بزرگش. فهم اینها برای بیننده کاملن ساده و سهل است و تماشاگر حداقل در نگاه نخست چندان نیاز به تعمق ندارد. فراموش نکنیم فکر کردن همواره مانع لذت بردن است. 

گامی دیگری که بیژن مفید در این راستا برداشت، یافتن زبان مشترک با مردم بود. پیش از این اما تنها لایه کوچکی ازجامعه با نمایش و هنر نمایش تماس داشتند. گام مهم مفید در اینجا تنها در ساده کردن زبان نمایش نبود، بلکه کاهش دادن فاصله‌ی میان روشنفکران و مردم عادی جامعه هم بود. 

محتوای نمایش شهر قصه را برخی نوعی از «خود بیگانگی» تعبیر می‌کنند، اما به نظر نگارنده اصل روایت عامیانه و شکل پرداخت تمثیلی مفید چندان جایی برای این برداشت نمی‌گذارد. به گفته‌ی بیژن مفید خرافات و نادانی و سنت‌های دست‌وپا‌گیر نقش برجسته‌تری در نمایش دارند. از اینها گذشته سودپرستی به قیمت مثله کردن فیل هم از نکات مهم نمایش است. فیل این حیوان بزرگ اما ضعیف تن به حرف‌ها و تصمیمات دیگران می‌دهد و از این راه تهی از هویت خویش می‌شود. آیا فیل غافل و نادان به هویت خویش است؟ یا فشار جمعی او را وادار به این غفلت می‌کند؟ بد نیست در اینجا حرف‌های خود بیژن مفید را در ارتباط با محتوای نمایش بیاوریم تا اندکی موضوع روشن تر شود:

“س- پرسوناژهای شما در طول نمایش به بهره‌کشی و سودجویی از هم می‌پردازند. چه نیرویی این روابط را بر پا نگه داشته است؟
ج- بحث تلخی ست. در حقیقت شهر قصه، قصه گرگهاست. روایت است در شبهای سرد زمستان دو گرگ گرسنه به هم می‌رسند. از ترس روبروی هم می‌نشینند و مواظب یکدیگرند که یکی آن دیگری را از شدت گرسنگی پاره نکند. کم کم گرگان دیگر می‌رسند و همه دور هم می‌نشینند و مواظب یکدیگر پلک نمی‌زنند. هر بار یکی خسته می‌شود و پلک می‌زند، بقیه بر سرش می‌ریزند و پاره پاره‌اش می‌کنند. و متوجه نیستند که زمان پاییدن یکدیگر شاید شکارهایی رد شده‌اند و آنها ندیده‌اند. شهر قصه، حکایت حلقه گرگهاست و تراژدی نکبت بار آدمیزاد. شاید اگر هر کدام از آنها حرکتی می‌کردند وضعشان اینهمه دردناک نبود.
و چند خط بعد می‌گوید “نکته اینکه این کار کمک زیادی به پر شدن فاصله فکری بین روشنفکر و مردم عادی می‌کند. این دو دسته در عصر ما روز به روز از هم فاصله می‌گیرند. این فاصله باید روزی از بین برود. کار من کوششی است برای پر کردن این خندق ذهنی بین روشنفکر و مردم.” (۱۲)

فراموش نکنیم که نمایش حاصل تمرین‌های بسیار گروه «آتلیه تئاتر» و دخل و تصرفات بسیار نویسنده در طول این روند بوده است. نمایش به گقته‌ی محمود استاد محمد از چند برگه متن تایپ شده شروع می شود و عاقبت به یک نمایشنامه‌ی کامل تبدیل می‌گردد. نقش فیل به آن افزوده می‌شود که گره‌ای ترین شحصیت نمایش است. (۱۳) اگرچه این حرف‌ها با آنچه عباس جوانمرد در باره‌ی روند شکل‌گیری نمایش شهر قصه می‌گوید تناقض دارد.(۱۴) اما تغییرات بسیار در متن آنهم در روند طولانی تولید نمایش امری طبیعی به نظر می‌آید.

شهرت واقعی شهر قصه را اما باید بیش از همه مدیون کاستی شدن و راه یافتن آن به خانه‌های ایرانی دانست. این مهمترین عاملی در معرفی و شهرت این نمایش در نزد ایرانیان است. چرا که فرهنگ تاتری جامعه ما در آن دوران بسیار محدودتر از حالا بود و در توانایی مالی یا در عادت خانواده‌ها نبود که به تاتر بروند. ولی خریدن یک کاست آسانتر و ارزان‌تر بود. تازه در زمان هم صرفه‌جویی می‌شد. از آنجا که شهر قصه تا حد زیادی یک نمایش شنیداری است تا دیداری، پس شنیدن آن صدمه چندانی هم به فهم نمایش نمی‌زند.

نمایش شهر قصه در اشکال مختلف تهیه و عرضه شد؛ از فیلم و صحنه تا کاست و کتاب. اما هیچ‌کدام نتوانستند بسان کاست سبب شهرت این نمایش شوند.

فعالیت تاتری بیژن مفید در امریکا

بیژن مفید  در سال ۱۳۶۱ کشور را ترک می‌کند. ابتدا قصد سفر به فرانسه را دارد که ویزا به او داده نمی‌شود. پس راهی امریکا می‌شود. در همین کشور تا سال ۱۳۶۳ که مرگ به سراغش می‌آید، ماندگار می‌شود. در مدت اقامت چندین نمایش از قبل نوشته‌ و اجرا شده در ایران را دوباره به روی صحنه می‌برد. اگرچه با استقبال اهل لس آنجلس روبرو نمی‌شود.

 مهاجرت بیژن مفید در سال ۱۹۸۱/۱۳۶۱ به امریکا را باید از منظر تاتر برونمرزی به فال نیک گرفت. زیرا مفید از همان سال ۱۹۸۲ به ویژه ۱۹۸۳ تا زمان مرگش در اکتبر سال ۱۹۸۴، بسیار مفید به حال نمایش ایرانی در تبعید بود و مهمترین نمایش‌های خود نوشته را در لس‌انجلس به روی صحنه برد. نخستین اقدام وی  نمایش «جان نثار» در سال ۱۹۸۲ بود. اما بعد «شهر قصه»، «اژدها» (؟)، حاجی ریائی، چند نمایش کوتاه از برشت و سر آخر «ماه و پلنگ» در سال ۱۹۸۴ را هم به روی صحنه برد. (۱۵)

بیژن مفید در امریکا اندکی بیشتر سیاسی شد و حتی در یادداشت‌های تقی مختار سخن از همکاری او با «شورای ملی مقاومت» می‌شود. احتمالن نمایش «حاجی ریائی» یا برداشت جدید از «ماه پلنگ» حاصل همین نزدیکی‌های سیاسی باشد.(؟)

بیژن مفید خیلی زود زندگی و اهل هنر را ترک گفت و در روز ۲۱ آبان ۱۳۶۳ در سن ۴۹سالگی در بیمارستان دیده از جهان فرو بست. او مدتها بود که از بیماری رنج می‌برد و به گفته‌ی ایرج گرگین مدام در راه بیمارستان و خانه در تردد بود، بی‌آنکه سخنی با کسی گفته یا شکایتی از روزگار کرده باشد. 

اما بیژن مفید ثابت کرد که به قول دوستش، سهراب سپهری، نباید از مرگ ترسید. زیرا “مرگ پایان کبوتر نیست”! و اگر بیژن در ذهن اقاقی‌ها جاری نمانده باشد، به یقبن در ذهن بسیاری از اهل نمایش جاری است و جاری خواهد ماند! (۱۶)

اصغر نصرتی

کلن، ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴

پانویس ها:

(۱) https://fa.wikipedia.org/wiki/بیژن_مفید

(۲) در ویکی‌پدیا غلامحسین مفید، را هم بازی عبدالحسین نوشین در هزاره‌ی فردوسی دانسته‌اند که نمی‌تواند درست باشد. زیرا همکاران نوشین در آن سه تابلو گرمسیری، لرتا، مینوی و خیرخواه ذکر شده اند و در هیچ یک از منابع یا روایت‌ها هم حضور غلامحسین مفید در کنار نوشین ذکر نشده است. احتمال راه یافتن این روایت نادرست بازی پدر بیژن در چندین نمایش ملهم از شاهنامه و پادشاهی باشد که در دوره رضاشاه سخت متداول بود. 

(۳) برای شناخت روحیات بیژن مفید نگارنده به منابع بسیاری مراجعه کرده‌ام، اما بیش از همه متکی به برنامه‌ی ایرج گرگین، «یادمان بیژن مفید» (https://parand.se/?p=5734) و کتاب «دیدار با خویشتن»، اثر عباس جوانمرد بوده‌ام. (ص.ص. ۳۴۵-۳۵۴.)

(۴) «دیدار با خویشتن»، اثر عباس جوانمرد.

(۵) گفتگوی جمیله ندایی با فرخ غفاری در سال ۲۰۰۰.

https://www.ilna.ir/بخش-فرهنگ-هنر-6/772298-عمر-کوتاهی-که-خالق-شهرقصه-را-خاموش-کرد-فیلم-عکس

(۶) حرف‌های بهمن مفید در یادمان بیژن مفید

https://parand.se/?p=5734

(۷) https://parand.se/?p=5734یادمان

(۸) https://www.bbc.com/persian/arts/2012/11/121116_l06_jamileh_nedaei_bijan_mofid_shahreghesse

(۹) نگاه کنید به کتاب «پژوهشی در تاریخ تئاتر ایران»، اثر مصطفی اسکویی،ص ص. ۲۴۰-۲۴۹

(۱۰) https://fa.wikipedia.org/wiki/بیژن_مفید

(۱۱) https://parand.se/?p=5734

(۱۲) https://www.balatarin.com/permlink/2013/9/1/3389241

(۱۳) https://www.khabaronline.ir/news/305278/شهر-قصه-خر-خراط-آسید-کاظم-و-در-گفت-و-گو-با-محمود-استاد

(۱۴) عباس جوانمرد عامل نوشتن نمایشنامه را سفارش تلویزیون به همسرش می‌داند که بیژن از این راه وارد ماجرا می‌شود و حتی چندین قسمت آن را هم تحویل تلویزیون می‌دهد.

نگاه کنید به کتاب «دیدار با خویشتن».

(۱۵) بخشی از کتاب منتشر نشده‌ی «تاریخ تاتر برونمرزی ایرانیان» اثر اصغر نصرتی.

(۱۶) این نوشتار نخستین بار در ۴۱مین شماره آوای تبعید، در تابستان سال ۲۰۲۴، جلد سوم نشر یافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *