سرنوشت یک واژه

از آنجا که هنر نمایش به معنای فرنگی آن از غرب به ایران آمده، سرنوشت آن به ترجمه گره خورده است. و باز از آنجا که فرنگ در گذشته به معنای عام آن کشورهایی چون فرانسه و انگلیس و کمی هم آلمان معنا میشده، پس هرکس نگارش این واژه را متاثر از زبان یکی از این کشورها نگاشته است.
بنا بر جلد اول کتاب «ادبیات نمایشی در ایران» اثر جمشید ملکپور، نخستین کسانی که در این راه گام برداشته اند، به دوران قاجار، دقیقتر گفته باشیم، عصر ناصری، برمیگردند.
جالبتر اینکه از جمله این نخستینها یکی هم خود ِناصرالدین شاه بوده است. وی در سفرهای فرنگی خود برای اولینبار با هنر اپرا، نمایش (“بازی در آوردن”) و باله آشنا میشود و آن را در سیاحتنامه فرنگستان خویش منعکس میکند.
هنر نمایش در سبک سیاق فرنگی از آغاز تا کنون به پنج و اگر شکل نگارش مرا هم بدان بیفرائیم! شش نوع نوشته شده است؛
نخستین بار میرزا مصطفی افشار در سفرنامه خویش آن را «طیاتر» مینویسد و باز در همان دوران برخی این واژه فرنگی را «طئاطر»نوشتهاند. جالب اینکه اولین بار همین ناصرالدین شاه “خودمان” بوده که اندکی این واژه را فارسیتر نوشت و آن را در سفرنامه اول یا دوم خویش (۱۸۷۳ یا ۱۸۷۸ میلادی) «تیاتر» درج کرده است. انگاری همین شکل نگارش ناصرالدین شاه سبب شده تا میرزا رضاخان طباطبایی نائینی نیز اسم نخستین “جریده” نمایشی در ایران را «روزنامه تیاتر» بنامد. این شکل نگارش تقریبا تا پایان حکومت رضا خان باقی میماند.
در دوران پهلوی دوم به ویژه در مطبوعات رسمی اندک تغییری بر نگارش آن وارد میشود و آن را با حمزه یعنی «تئاتر» نوشتند که تقریبا هنور هم رایجترین نوع نگارش محسوب میشود. گرچه در همین دوران پهلوی دوم شکل «تآتر» هم این جا و آنجا به چشم میخورد.
بیشک، همانطور که در بالا بدان اشاره شد، همه این اشکال نگارش متاثر از «زبان مبدا» بوده و چگونگی آن در «زبان مقصد» را هم عملن مترجمان تعیین کردهاند. یعنی مترجمان از منظر آوشناسی یا نحوه تلفظ/گویش این واژه در زبان مبدا شکل فارسی آن را چنین تلقی کرده و نحوه نگارش را بدین گونه تعیین کردهاند.

من چندین و چند سال است که این واژه بیگانه را «تاتر» مینویسم. بدون «حمزه» و «آی باکلاه». شماری این شکل نگارش مرا حمل بر بیسوادی نگارنده دانسته اند و از همین راه شماری هم زبان به انتقاد، شکایت و خرده سنجی گشودهاند. باید اعتراف کنم که تنبلی مهمترین نقش را در نگارش اینچنانی این واژه ایفا کرده است. زیرا دیگر نیازی به جستجوی حمزه و آی با کلاه در تختهکلید رایانه نبود و میتوانستم سریعتر بنویسم. آیا تنبلی برای این شیوه نگارش دلیلی کافی ست؟ اما بعدها با خود اندیشیدم؛ مگر نه اینکه این واژه فرنگی ست، پس چرا نتوان بدینشکل نوشت؟ چرا که حمزه و مانند آنها هم رنگ وبویی عربی با خود دارند(؟) البته با دیدن نمونههایی از نوع نگارش خودم در این جا و آنجا بیشتر دل به شیوهی نگارش خود بستم!
گرچه هماره این پرسش با من همراه بود و هست:
به راستی مرز برگردان واژههای فرنگی به زبان فارسی کجاست؟ نظر شما در این باره چیست؟
اصغر نصرتی (چهره)
۲۰ نوامیر ۲۰۲۵
سرنوشت یک واژه پی دی اف

