برای جشن هفتادمین سالگرد تأسیس مؤسسه بینالمللی تئاتر و تأکید بر جنبههای بین فرهنگی و بینالمللی تئاتر و ITI، شورای اجرایی پنج نویسنده را برای نوشتن پیام انتخاب کرده است – یکی از هر پنج منطقه یونسکو: آفریقا، آمریکا، کشورهای عربی، آسیا و اقیانوسیه و اروپا:
۱- پیام روز جهانی تئاتر ۲۰۱۸ – آسیا و اقیانوسیه
رام گوپال باجاج، هند
کارگردان تئاتر، بازیگر تئاتر و سینما، عضو آکادمیسین، مدیر سابق مدرسه ملی درام، دهلی.
پس از تمام داستانهای تکامل، ما فقط یک چیز را به طور خلاصه میدانیم؛ اینکه همه اشکال حیات تمایل دارند تا ابد زنده بمانند. در صورت امکان، حیات تمایل دارد فراتر از زمان و مکان نفوذ کند تا جاودانه شود. در این فرآیند، شکل حیات نیز خود را به طور جهانی مثله و نابود میکند. با این حال، ما باید تأمل را به بقای بشریت و رهایی آن از انسان غارنشین شکارچی عصر حجر به عصر فضا محدود کنیم. آیا اکنون ما نسبت به طبیعتی که محصول آن هستیم، با ملاحظهتر، حساستر، شادتر و مهربانتر شدهایم؟
از آغاز، هنرهای نمایشی زنده (رقص، موسیقی، بازیگری/نمایش) اکنون ابزار توسعهیافتهی زبان را نیز دارند که شامل مصوتها و صامتها میشود. مصوت اساساً احساسات یا عواطف را بیان میکند و صامت، ارتباط شکل و اندیشه/دانش را انجام میدهد. ریاضیات، هندسه، تسلیحات و اکنون کامپیوتر نتیجهی آن بودهاند. بنابراین اکنون نمیتوانیم از این تکامل زبان به عقب برگردیم. اگر شادی جمعی هنرهای نمایشی زنده و دانش (از جمله فناوری) از روزمرگی، خشم، حرص و طمع و شر رهایی نیابد، خود زمین نیز دوام نخواهد آورد.رسانههای جمعی و علم و فناوری ما را مانند شیاطین قدرتمند کردهاند. بنابراین، بحران امروز، شکل تئاتر نیست، بلکه بحران محتوا، بیان و دغدغه است. ما باید از انسان امروز زمین درخواست کنیم تا سیاره زمین و بنابراین «تئاتر» را نجات دهد. در سطح عملی، هنرهای بازیگری و هنرهای اجرای زنده باید در آموزش ابتدایی در دسترس کودکان قرار گیرد. به اعتقاد من، چنین نسلی نسبت به درستی زندگی و طبیعت حساستر خواهد بود. بنابراین، مزیت زبان ممکن است برای زمین و سایر سیارات بسیار کمتر مضر باشد. علاوه بر این، «تئاتر» برای حفظ و تداوم خود زندگی اهمیت بیشتری پیدا خواهد کرد. بنابراین، باید در این عصر کیهانیِ با هم بودن، بازیگر زنده و تماشاگر را بدون تهدید یکدیگر، توانمند سازد.من به تئاتر درود میفرستم و از جهانیان میخواهم که این امر را در سطح توده مردم، چه روستایی و چه شهری، اجرا و تسهیل کنند. «اندامها، زبان و شفقت با هم در آموزش برای نسلها».
۲- پیام مایا زبیب ۲۰۱۸ از لبنان
کارگردان تئاتر، بازیگر، نویسنده، یکی از بنیانگذاران گروه تئاتر زوکاک
این لحظهای از ارتباط است، یک رویارویی تکرارنشدنی که در هیچ فعالیت سکولار دیگری یافت نمیشود. این عمل سادهی گروهی از مردم است که تصمیم میگیرند در یک مکان و در یک زمان گرد هم آیند تا در یک تجربهی مشترک شرکت کنند. این دعوتی است از افراد تا به یک جمع تبدیل شوند، ایدهها را به اشتراک بگذارند و راههایی را برای تقسیم بار اقدامات لازم تصور کنند… تا به آرامی ارتباط انسانی خود را بازیابند و به جای تفاوتها، شباهتها را بیابند. این جایی است که یک داستان خاص میتواند خطوط جهانشمولی را ردیابی کند… جادوی تئاتر در اینجا نهفته است؛ جایی که بازنمایی، ویژگیهای باستانی خود را بازیابی میکند.
در فرهنگ جهانیِ ترسِ بیامان از دیگری، انزوا و تنهایی، حضورِ در کنار هم، به طور غریزی، در اینجا و اکنون، عملی عاشقانه است. تصمیم به گذراندن وقت، دور شدن از ارضای فوری و خودخواهی فردی در جوامعِ به شدت مصرفگرا و پرشتابِ ما؛ کم کردن سرعت، تأمل و تفکرِ جمعی، عملی سیاسی، عملی سخاوتمندانه است.
پس از سقوط ایدئولوژیهای بزرگ، و در حالی که نظم جهانی فعلی دهه به دهه شکست خود را ثابت میکند، چگونه میتوانیم آینده خود را از نو تصور کنیم؟ از آنجایی که ایمنی و آسایش دغدغه و اولویت اصلی گفتمانهای غالب است، آیا هنوز میتوانیم در گفتگوهای ناراحتکننده شرکت کنیم؟ آیا میتوانیم بدون ترس از دست دادن امتیازات خود به سمت سرزمینهای خطرناک حرکت کنیم؟
امروزه سرعت اطلاعات از دانش مهمتر است، شعارها از کلمات ارزشمندترند و تصاویر اجساد از بدنهای واقعی انسان محترمترند. تئاتر اینجاست تا به ما یادآوری کند که ما از گوشت و خون ساخته شدهایم و بدنهایمان وزن دارند. اینجاست تا تمام حواس ما را بیدار کند و به ما بگوید که نیازی نیست فقط با بینایی خود تصرف و مصرف کنیم. تئاتر اینجاست تا قدرت و معنا را به کلمات بازگرداند، گفتمان را از سیاستمداران پس بگیرد و آن را به جایگاه شایستهاش بازگرداند… به عرصه ایدهها و بحثها، به فضای بینش جمعی.
تئاتر از طریق قدرت داستانسرایی و تخیل، راههای جدیدی برای دیدن جهان و یکدیگر به ما میدهد؛ فضایی برای تأمل مشترک در میان جهل طاقتفرسای عدم تحمل میگشاید. وقتی بیگانههراسی، نفرتپراکنی و برتری سفیدپوستان، پس از سالها تلاش و فداکاری میلیونها نفر در سراسر جهان برای شرمآور و غیرقابل قبول جلوه دادن آنها، به راحتی دوباره روی میز آمدهاند… وقتی پسران و دختران نوجوان به دلیل امتناع از رعایت بیعدالتی و آپارتاید به سرشان شلیک میشود و زندانی میشوند… وقتی چهرههای جنون و استبداد راستگرایانه بر برخی از کشورهای بزرگ جهان اول حکومت میکنند… وقتی جنگ هستهای به عنوان یک بازی مجازی بین مردان-کودکان در قدرت در شرف وقوع است… وقتی تحرک روز به روز محدودتر به تعداد کمی از افراد منتخب میشود، در حالی که پناهندگان در دریا میمیرند و سعی میکنند وارد قلعههای بلند رویاهای واهی شوند، در حالی که دیوارهای گرانتر و گرانتری ساخته میشوند… وقتی بیشتر رسانهها فروخته شدهاند، کجا باید دنیای خود را زیر سوال ببریم؟ در کجا جز در صمیمیت تئاتر، میتوانیم وضعیت انسانی خود را از نو بیاندیشیم، نظم نوین جهانی را تصور کنیم… به صورت جمعی، با عشق و شفقت، اما همچنین با رویارویی سازنده از طریق هوش، انعطافپذیری و قدرت.
من که اهل منطقه عرب هستم، میتوانم از دشواریهایی که هنرمندان در خلق آثارشان با آن مواجه هستند، صحبت کنم. اما من بخشی از نسلی از سازندگان تئاتر هستم که احساس افتخار میکنند دیوارهایی که باید از بین ببریم، همیشه دیوارهای قابل مشاهده بودهاند. این امر ما را به یادگیری تغییر آنچه در دسترس است و به حداکثر رساندن همکاری و نوآوری سوق داده است؛ ساخت تئاتر در زیرزمینها، پشت بامها، اتاقهای نشیمن، کوچهها و خیابانها، و افزایش مخاطبان در طول مسیر، در شهرها، روستاها و اردوگاههای پناهندگان. ما این مزیت را داشتهایم که مجبور باشیم همه چیز را از ابتدا در بستر خود بسازیم و راههایی برای جلوگیری از سانسور بیابیم، در حالی که همچنان از خطوط قرمز عبور میکنیم و تابوها را به چالش میکشیم. امروز این دیوارها با همه سازندگان تئاتر جهان روبرو هستند، زیرا بودجه هرگز تا این حد کمیاب نبوده است و درستی سیاسی، سانسور جدید است.
بنابراین، جامعه بینالمللی تئاتر امروز بیش از هر زمان دیگری نقشی جمعی برای ایفا دارد.
با این دیوارهای ملموس و ناملموسِ فزاینده روبرو شویم. امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به بازآفرینی خلاقانه ساختارهای اجتماعی و سیاسی خود، با صداقت و شجاعت، برای مقابله با کاستیهایمان و پذیرش مسئولیت جهانی که در ساختن آن مشارکت داریم، وجود دارد.
ما به عنوان سازندگان تئاتر جهان، از یک ایدئولوژی یا یک سیستم اعتقادی پیروی نمیکنیم، اما وجه مشترک ما جستجوی ابدی حقیقت در تمام اشکال آن، زیر سوال بردن مداوم وضع موجود، به چالش کشیدن سیستمهای قدرت سرکوبگر و در نهایت، شرافت انسانی ماست.
ما بسیاریم، ما نترس هستیم و اینجا هستیم تا بمانیم!
۳- پیام روز جهانی تئاتر ۲۰۱۸
توسط
سیمون مکبرنی از بریتانیا/ اروپا
بازیگر، نویسنده، کارگردان صحنه و یکی از بنیانگذاران Theatre de Complicité
در نیم مایلی ساحل سیرنایکا در شمال لیبی، یک پناهگاه سنگی وسیع وجود دارد. ۸۰ متر عرض و ۲۰ متر ارتفاع. در گویش محلی به آن «حوح فتیه» میگویند. در سال ۱۹۵۱، تجزیه و تحلیل قدمت کربنی، سکونت بیوقفه انسان را حداقل ۱۰۰۰۰۰ سال نشان داد. در میان مصنوعات کشف شده، یک فلوت استخوانی وجود داشت که قدمت آن به ۴۰ تا ۷۰۰۰۰ سال پیش برمیگردد. در کودکی
وقتی این را شنیدم از پدرم پرسیدم
“آنها موسیقی داشتند؟”
او به من لبخند زد.
“مثل همه جوامع انسانی.”
او یک متخصص ماقبل تاریخ متولد آمریکا بود، اولین کسی که غار هاوه فتیه را در سیرنایکا حفر کرد.
من بسیار مفتخر و خوشحالم که نماینده اروپا در روز جهانی تئاتر امسال هستم.
در سال ۱۹۶۳، سلف من، آرتور میلر بزرگ، در حالی که تهدید جنگ هستهای بر جهان سنگینی میکرد، گفت: «وقتی از ما خواسته میشود در زمانی که دیپلماسی و سیاست بازوهای بسیار کوتاه و ضعیفی دارند، بنویسیم، برد ظریف اما گاهی اوقات گسترده هنر باید بار حفظ اتحاد جامعه بشری را به دوش بکشد.»
و معنای کلمه درام از کلمه یونانی “dran” به معنای “انجام دادن” گرفته شده است. کلمه تئاتر از کلمه یونانی “Theatron” گرفته شده است که به معنای واقعی کلمه به معنای “مکان دیدن” است. مکانی که نه تنها در آن نگاه میکنیم، بلکه در آن میبینیم، دریافت میکنیم و میفهمیم. ۲۴۰۰ سال پیش، پولیکلیتوس جوان، تئاتر بزرگ اپیداروس را طراحی کرد. آکوستیک شگفتانگیز این فضای روباز که گنجایش ۱۴۰۰۰ نفر را دارد، معجزهآسا است. صدای یک کبریت روشن در مرکز صحنه، در تمام ۱۴۰۰۰ صندلی شنیده میشود. همانطور که برای تئاترهای یونانی معمول بود، وقتی به بازیگران خیره میشدید، گذشته را نیز به چشمانداز فراتر از آن میدیدید. این نه تنها چندین مکان، جامعه، تئاتر و دنیای طبیعی را به طور همزمان گرد هم میآورد، بلکه همه زمانها را نیز گرد هم میآورد. همانطور که نمایش اسطورههای گذشته را در زمان حال تداعی میکند، میتوانید از روی صحنه به آنچه آینده نهایی شما خواهد بود نگاه کنید. طبیعت.
۴- پیام روز جهانی تئاتر ۲۰۱۸ – قاره آمریکا
سابینا برمن، مکزیک
نویسنده، نمایشنامهنویس، روزنامهنگار
می توانیم تصور کنیم.
قبیله سنگهای کوچکی را برای پایین آوردن پرندگان از هوا پرتاب میکند، که ناگهان یک ماموت غولپیکر وارد صحنه میشود و غرش میکند – و همزمان، یک انسان کوچک نیز مانند ماموت غرش میکند. سپس، همه فرار میکنند…
آن غرش ماموتی که از دهان یک زن انسان – دوست دارم او را به عنوان یک زن تصور کنم – بیرون میآید، منشأ چیزی است که ما را به گونهای که هستیم تبدیل میکند. گونهای که قادر به تقلید از آنچه نیستیم. گونهای که قادر به بازنمایی دیگری است.
بیایید ده سال، یا صد سال، یا هزار سال به جلو جهش کنیم. قبیله یاد گرفته است که چگونه از موجودات دیگر تقلید کند: در اعماق غار، در نور سوسوی آتش، چهار مرد ماموت هستند، سه زن رودخانه، مردان و زنان پرندگان، بونوبوها، درختان، ابرها هستند: قبیله نمایانگر شکار صبحگاهی است و بدین ترتیب گذشته را با استعداد نمایشی خود به تصویر میکشد. حتی شگفتانگیزتر: سپس قبیله آیندههای ممکن را ابداع میکند و راههای ممکن برای غلبه بر ماموت، دشمن قبیله، را بررسی میکند.
غرشها، سوتها، زمزمهها – آواهای نخستین تئاتر ما – به زبان شفاهی تبدیل خواهند شد. زبان گفتاری به زبان نوشتاری تبدیل خواهد شد. در مسیری دیگر، تئاتر به آیین و سپس به سینما تبدیل خواهد شد.
اما در امتداد این اشکال اخیر، و در بذر هر یک از این اشکال اخیر، تئاتر همیشه وجود خواهد داشت. سادهترین شکل بازنمایی. تنها شکل زنده بازنمایی.
تئاتر: هر چه سادهتر باشد، ما را به طرز صمیمانهتری به شگفتانگیزترین مهارت انسانی، یعنی بازنمایی دیگری، متصل میکند.
۵- پیام روز جهانی تئاتر ۲۰۱۸ – آفریقا
وِر وِر لیکینگ، ساحل عاج
هنرمند چند رشته ای
یک روز
انسانی تصمیم میگیرد جلوی آینه (مخاطب) از خودش سوال بپرسد، برای خودش جوابهایی اختراع کند و جلوی همین آینه (مخاطبش) از خودش انتقاد کند، سوالات و جوابهای خودش را مسخره کند، بخندد یا گریه کند، در هر صورت، اما در نهایت به آینهاش (مخاطبش) سلام کند و برایش دعا کند، به خاطر اینکه این لحظهی کینه و مهلت را به او داده است. او به او تعظیم میکند و سلام میدهد تا قدردانی و احترامش را نشان دهد… در اعماق وجودش، به دنبال آرامش بود، آرامش با خودش و با آینهاش: او تئاتر بازی میکرد…
اون روز داشت حرف میزد…
با تحقیر نقصهایش، تناقضات و تحریفهایش، و شوکه کردن خود از طریق تقلید و کجخلقیها؛ حقههایش که اومانیسمش را لکهدار کرده است، ترفندهایش که منجر به فجایع شده است. او با خودش حرف میزد… خودش را در طغیانهای خروشانش تحسین میکرد، در آرزوهایش برای عظمت، برای زیبایی، موجودی بهتر، جهانی بهتر که میتوانست از افکار خودش بسازد، جهانی که میتوانست با دستان خودش بسازد، اگر از او به خودش در آینه، آن را میخواست، با خودش میگوید، اگر او و آینهاش این آرزو را مشترک دارند، اما او این را میداند: او بازنماییهایی از تمسخر، بدون شک، از توهم انجام میداد، اما البته، همچنین، ساخت کنش ذهنی، بازآفرینی جهان، او تئاتر انجام میداد…



