دوزخ

نگاهی به نمایشنامه ای از سارتر

اصغر نصرتی (چهره)

در حال و هوای کرونایی این روزها شنیدن نمایشنامه‌ای همچون دوزخ اثر ژان پل‌سارتر خود نوعی تایید به روزگار دوزخی کنونی ماست. اما خالی از لطف هم نیست. هم یک اثر هنری را شنیده‌ای و هم با طنز از نوع سارتر آشنا شده‌ای.  

با سارتر در دوران نوجوانی با کتاب «جنگ شکر در کوبا» آشنا شدم. آنوقت‌ها علی‌رغم چاپ قانونی این کتاب، حضورش در کتابخانه‌های شخصی مقبول طبع مامورین امنیتی شاه نبود. دیرترک به گمانم سال ۱۳۵۶ بود که نمایشنامه‌ی پرطرفدارش، روسپی بزرگوار، ترجمه‌ی عبدالحسین نوشین، را خواندم. 

سارتر هم بسان بسیاری از مردان جسور اندیشه تکلیف روشنی با دانش بشری نداشت. سرک به هر خمره‌ ای که فهم هستی مربوط می‌شد، کشید. زندگی خصوصی و اجتماعی‌اش سرشار از همزیستی‌های ناهمگون بود. با سیمون دو بووار  ٍ دو جنس‌گرای فمینیست تا آخر عمر زندگی کرد، با چگورانه نشست، با «آندریاس بادر»، آن آنارشیست زندانی در اشتوگارت، به گفتگوی عمیق فکری پرداخت. سخت به درک «هایدگر» کوشید، مفسر «هوسرل» گشت، راهش را از البرت کامو جدا کرد. پس ماحصل عمل اجتماعی وی شرکت در جنجالهای سیاسی دهه ی ۶۰ و ۷۰ میلادی بود و ماحصل تلاش وی در اندیشه تولید آثار ادبی، فلسفی بسیار. 

گرچه افکار اگزیستانسیالیستی خود را مدیون مارتین هایدگر  بود اما برخلاف او از نازی‌ها فاصله‌ی بسیار گرفت و به جای آن از مخالفین پینوشه، محمدرضا پهلوی، انقلاب کوبا و ویتنام جانبداری کرد. 

بیشترین مشغله ی فکری او فلسفه بود و از همین رو اگر دست به نوشتن نمایشنامه، داستان و غیره می‌زد، هدفش پیگیری اندیشه‌های فلسفی خود بود. در عرصه‌ی داستان کتاب «تهوع» نقطه عطفی در زندگی ادبی وی محسوب گشت و بعدها «دیوار».

اما دو نمایشنامه از وی پرهیاهو گشتند، یکی «روسپی بزگوار» و دیگری «دست‌های آلوده». در اولی دنبال فضائل اخلاقی و ارزش ها در نزد افرادی چون فاحشه‌ها بود و در دومی مقابله با کامو در امر منزه‌نگری اخلاقی در نبرد اجتماعی. 

ایرانی‌ها آشنایی با سارتر را در زبان فارسی بیش از همه مدیون صادق هدایت و عبدالحسین نوشین و البته اندکی بعد مصطفی فرزانه هستند. اما بعد از کودتای ۳۲، به ویژه دهه چهل، سارتر دیگر متفکری شناخته شده در ایران بود و بسیاری همچو نجفی، سپانلو، صابری، آل‌احمد و مصطفی رحیمی آثار او را به زبان فارسی برگردانده بودند.

یکی از آثار پرطرفدار، حداقل در ترجمه‌، سارتر، نمایشنامه‌ی «دوزخ» است که در اصل نام آن خروج ممنوع (No Exit) است، اما عنوان «دوزخ» بیشتر شناخته‌تر است. علت شاید شهرت اجرای صحنه ای آن باشد یا نخستین ترجمه از مصطفی فرزانه با همین عنوان. دلیل دیگر شاید محتوا و اشاره های مستقیم و غیر مستقیم واژه‌ی «دوزخ» در طول نمایشنامه باشد. به غیر از مصطفی فرزانه هفت مترجم، از جمله حمید سمندریان کارگردان مشهور ایرانی، اقدام به برگرداندن این نمایشنامه به زبان فارسی کرده اند. 

نمایشنامه‌ی دوزخ بازگوکننده وضعیت سه انسان (گارسن، اینز و استل) در شرایط دوزخی ست. اینها در پی مرگشان باید به اجبار در کنار هم باشند و یکدیگر را تحمل کنند. اما رنج اصلی این انسانها اعتراف به زندگی روی زمین و وقت زنده بودنشان است. گرچه هر سه در بدو ورود نگران شکنجه به پاس گناهان خویش هستند، اما در طی نمایش این اعترافات و برخورد و قضاوت حاضرین است که بزگترین فضای شکنجه را مهیا می‌کند. در همان ابتدا ورود به صحنه، گارسن سراغ وسایل شکنجه را از مستخدم می‌گیرد. اما وقتی میفهمد که به قول مستخدم، اینها اقوال پوچی از دوزخ است و آن هم از قول کسانی که هرگز در آنجا نبودند، سریع از مستخدم سراغ مسواک برای دندانهایش را می‌گیرد. آنهم بعد از مرگ و آنهم در دوزخ. جای عجیبی ست این مکان. کسی راهی به خروج ندارند. حتی مستخدم. چراغ های محل هرگز خاموش نمی‌شود. اما حسادت و کشش دو زن نسبت به هم یکی از موضوعات حاشیه‌ای همین مکان بسته است. انگار سارتر این را از زندگی شخصی خود به عاریه گرفته است.

جستجو در درون خویش و اعتراف و بازنگری بر رفتار، آنهم در روی زمین، یکی از موضوعات اصلی سارتر بوده است که در هر نمایشنامه تنها مکان بروز آن را تغییر می‌دهد. بازنگری بر مفهوم اخلاق و معیارهای آن و شیوه ی رعایت آن از مشغله‌های همیشگی سارتر در آثار نمایشی اش بوده است.

————-

دوزخ را مهدی یگانه، توحید غنی‌زاده، شاهین علایی و کیانا اطهری نژاد و گلچهره زند جان نمایشی بخشیده اند. 

این نمایشنامه برای ماندن در خانه وسیله و مشغله‌ی مفیدی ست و ارزش حداقل یکبار شنیدن را دارد.

اصغر نصرتی (چهره)

کلن، چهارم اوریل ۲۰۲۰

منبع:

https://fa.wikipedia.org/wiki/ژان-پل_سارتر