حکمت سد ساله شد!

اصغر نصرتي

ناظم حکمت

سال 2002 مصادف با سدمين سالگشت تولد ناظم حکمت، شاعر، نمايشنامه‌نويس، داستان‌پرداز و روزنامه‌نگار ترکيه است. به همين مناسبت امسال پيش از همه در کشور ترکيه از او ياد کردند و برخي هم او را از افتخارات سرزمين کشورشان ترکيه دانستند. گرچه سال‌ها او را در همين جمهوري نوپاي ترکيه به زندان افکندند و حتي از او سلب مليت کردند، کتاب‌هايش را ممنوع کردند. اما امروز که آب‌ها از آسياب افتاده، هم ترکيه صاحب شاعري به نام ناظم حکمت شده و هم حکمت بينوا که نزديک به چهل سال پيش در کشوري بيگانه به خاک سپرده شد، صاحب وطن گشته است. انگار اوست که از عمق سرد زمين که اکنون بستر مرگ او گشته از زبان شاعري ديگر، معترض و محزون مي‌سرايد:

“اين وطن هرگز براي من وطن نبود. … 

آه بگذاريد اين وطن بار ديگر وطن شود

سرزميني که هنوز آنچه مي بايست بشود، نشده است

و بايد بشود

سرزميني که در آن هر انساني  آزادباشد …”

اما حکمت را از اين همه بي‌مهري باکي نبود. در قلب بزرگ و مهربانش تعبير ديگري از سرزمين جوانه زد و چنين سرود:

 “مثل بذر، من واژه‌هايم را روي زمين افشانده‌ام

يکي در خاک اوديسا، يکي در استانبول و آن ديگري

درپراگ

ميهن محبوب من تمام زمين است

و به هنگاميکه نوبت من در رسد،

به گور من تمام زمين را بگذاريد.”

اکنون که سد سال از تولد او گذشته، شگفت‌آور است که دولتمداران ترکيه يادشان افتاده که نويسنده‌اي به نام ناظم حکمت دارند. به راستي که شگفت‌انگيز دنيايي است اين دنيا:

“چنان جاي حيرت‌آوري‌ست اين دنيا، که

ماهي‌هايش قهوه مي‌خورند،

بچه‌ها بي‌شيرند.

مردم را با حرف مي‌پرورانند،

خوک‌ها را با سيب‌زميني!”

زندگینامه ناظم حکمت

ناظم حکمت در سرزمين ما سال‌هاست که نام و يادش زنده است. بسياري سرنوشت او را با بخت تيره‌ي برخي از هنرمندان و نويسندگان هموطنمان همچون نوشين، افراشته و لاهوتي مقايسه نموده و اظهار همدری کرده‌اند.

 شمار زياد‌ي از کتاب‌هاي او به فارسي برگردانده شده‌ است. او نيز بسان عز‌يز نسين در کشور ما در تمام دوران پهلو‌ي نشانه‌‌ي اعتراض و مقاومت محسوب مي‌شد و از همين رو عز‌يز و محترم بود. از به يادماندني‌ترين کتاب‌هايش مي‌توان از «آري برادر زندگي زيباست» نام برد که نوعي زندگي‌نامه شخصی است. لحظه‌هاي به يادماندني و پر احساس شاعرانه و در عين حال غني و عميق اين کتاب، از آخرين زندگي مخفي که در پي آخرين حبس‌اش آغاز مي‌شود و زندگي تحصيلي و عاشقانه در مسکو، همگي فراموش نشدني است. 

بيشتر نمايشنامه‌هاي حکمت به فارسي برگردانده شده است، اما از اجراي آنها چندان خبر‌ي نيست.

در مدت تحصيلش در مسکو با جريان‌هاي هنري مهمي چون دادئيست‌ها، فوتوريست‌ها و هنرمندان مشهوري چون «ماياکوفسکي» و «مايرهولد» آشنا شد و با آنها تماس گرفت.

1923 عضويت حزب کمونيست ممنوع ترکيه را پذ‌يرفت و يکسال بعد پنهاني به کشورش برگشت. با ورودش نخستين تآتر کارگري ترکيه را در استانبول پايه‌ريزي کرد. از ترس دستگيري مجدد دوباره مجبور به  ترک کشور شد و ا‌ينبار هم سر از مسکو در آورد. اينبار با ماياکوفسکي همکاري نزديکي را آغاز مي‌کند.

آثار نمایشی ناظم حکمت

از سال 1935 تا آخرين روزي که در ترکيه بود، بارها دستگير شد و در آخرين دستگيريش که بيش از ده سال از زندگي‌اش را ربود، حکمت مهمترين کتاب‌هايش را نوشت.

عاقبت در سال 1950 در پي اعتصاب غذای خود و مبارزه‌ي جهاني براي آزادي او، حکومت ترکيه او را از بند رها کرد. به علت تهديد به دستگيري مجدد خود را پنهاني باز به مسکو رساند. حکومت اين خود سري سياسي و بي اعتنايي حکمت نسبت به “قانونِ زندان و شکنجه” را بر او نبخشيد و حق مليت را هم از او سلب کرد.

با اينهمه او سال‌هاي تبعيد را با عشق و ياد ترکيه به تلخي ولی پر اميد بسر کرد. شعر سرود و نمايشنامه نوشت. جايزه صلح لنيي و جهاني را از آن خود کرد و در دل جهان ادب و هنر خانه‌اي براي خود ‌يافت و آن دم که او نيز در آنجا جايي داشت به ابديتي پيوست که از دست تهديد حکومت‌ها و سياستمداران برا‌ي هميشه در امان ماند.

گرچه از ناظم حکمت آثار مختلفی در عرصه‌ها‌ي متفاوت ادبي (شعر، رمان، داستان و نما‌يشنامه‌نو‌يسي) به جا‌ي مانده است، اما تاثير و مقام ادبي و‌ي در زبان ترکيه و در ادبيات آن کشور بيش از همه مد‌يون اشعار اوست. و توانست شعر ترکيه را از آن تصنع و دور‌ي‌گزينی از زبان مردم برهاند. در اين راه زبان مردم کوچه‌وبازار را با سرمنشاء‌ها‌ي غني ادبيات فلکلور به شعر معاصر ترکيه پيوند زد. حکمت زباني ا‌يجاد کرد که ضمن غنای ادبي با کلام مردم آشنا و از بازگويی درد آنها سرشار بود. از همين رو اشعار او مانند نغمه‌ها و لالا‌يي‌ها‌ي مادران در مدتي کوتاه همواره، در دورافتاده‌تر‌ين مناطق ترکيه، نفوذ داشت. 

وقتي مرگ در سال 1963 به سراغش آمد او 61 سال را در روي اين کره‌ي خاکي زيسته بود و از خود براي مردمان جهان 24 نمايشنامه، چند رمان و  مجموعه شعر به يادگار گذارده بود. يادش گرامي باد!