پیام دوازدهمین سالروز جهانی تئاتر توسط

 «لوکینو۔ ویسکونتی 

کارگردان معروف تئاتر و سینما

بنظر من در اثر يك رشته تحولات عمیق ، نوعی نیاز به حقیقت خواهی و مطلق جویی در تئاتر بوجود آمده که میتواند آنرا به پایه دوره های گذشته تاریخ تئاتر برساند. اگر تاریخ تئاتر را در این قرن و در سراسر جهان، و با توجه به فرضیه های جدید ، و آثار منظوم ، و پیشرفتهای فنی بررسی کنیم میبینیم که این تحولات در تئاتر پدید آمده است: نخست اینکه در مقابل حمله شدید وسایل ارتباط جمعی عقب نشینی کرده و بظاهر راه زوال پیموده است.

ولی پس از تحقیق درباره گوهر و حقیقت وجود آن ، راه خود را دگربار بازیافته و از کسوف بدر آمده و اعتبار اصلی خود را که عبارت است از برخورد ارزشها و روابط انسانی بدست آورده است. کمبودهای تئاتر از جمله نازکی و شکنندگی آن، برگشت ناپذیری آن، یکسان نبودن نمايش يك شب با شبهای دیگر آن -6 و مخاطراتی که بعد از نمایش «شب اول آنرا تهدید میکند همین موجب خشم و رنج من میشود و در عین حال مرا بفکر آرامش بخش نسخه نهائی و تغییر ناپذیر فیلم میاندازد – همه اینها باعث شده که تئاتر جان تازه بگیرد و جایگاه خود را بار دیگر بیابد. من گفته کامو را درباره انسانی بودن تئاتر تصدیق میکنم.

زیرا اگر تئاتر بی ثباتی و ناپایداری انسان را در زندگی و رفتار روزانه اش ضبط و توصیف میکند ، نیروی فائق شدن به آن را نیز در او بر می انگیزد. از يك سو عمیق ترين ، خطرناك ترين تراژيك ترين و پراسرارترین جنبه های زندگی ما را نمایان میسازد و از سوی دیگر جوهر زندگی را تقطیر میکند و هر بار از اسطوره و افسانه بشر نمایشی نوین ، برای دریافتن مفهوم هستی ارائه میدهد.

اکنون که وسایل دیگر ارتباطی که روزی تئاتر به اشتباه آنها را رقیب خود میساخت، وظیفه سرگرم داشتن و تفریح و گریز از زندگی را بعهده گرفته است ، تئاتر از این وظایف بر کنار مانده و بظاهر فقیر بنظر میرسد در حالیکه برغنای آن افزوده شده و نیروهای تازه ای را بکار گرفته است. اکنون تئاتر خود را از انگل های زائد رها ساخته و به رسالت خود که به اعتقاد من مطرحساختن موضوعهای مهم و حیاتی است پرداخته است.

اگر کشف و توصیف موضوعهای عجیب و غریب ، و چند جانبی و اجتماعی، از این پس به سایر هنرها و فنون تعلق می یابد و ظیفه تئاتر امروز اینست که متفق و زنده در انتظار يك رويداد اساسی یک امید شفا بخش شايد يك رستگاری و بهر حال اطمینان به يك رابطه اصولی و زوال ناپذیر بین انسانها و نيل به يك اعتلاء نهانی متحد گردد .

از این رو در تئاتر که بنا بگفته کسی به دخمه مردگان تبدیل شده انسان با آزمودن اعتقادات و احساساتش در يك بازی که دارای دو نیروی حقیقت و تخیل است به سراغ خود و سرنوشت خود میرود. تئاتر که به ظاهر به خطوط مرزی رانده شده بود به مركز تجربیات جمعی باز میگردد

بدین سبب ، امروز داخل شدن به کار تئاتر با گذشته متفاوت است . در حقیقت انتخابی است توأم با انتظاری منطقی و روشن و مطلق و این بازگشت جمعی به سرچشمه حقیقت و عواطف عملی است حاکی از عشق و انسانیت .

۱۹۷۳

پیام ویسکونتی ۱۹۷۳