پیام یازدهمین سالروز جهانی تئاتر توسط

 موریس بژار 

هنرمند پیشتاز باله قرن بیستم

کلمه تئاتر برای من مترادف با وحدت و یگانگی است. از این وحدت و یگانگی میان بازیگر و تماشاگر سخن بسیار گفته شده و در طول دهه های اخیر یکی از مسائل مهم هواخواهان تئاتر این بوده است که این سد ، این حفره ، این حصار واقعی یا نفسانی که تماشاگر را از بازیگر جدا میکند از میان برداشته شود

کدام بازیگر است که از این جدائی میان خود و تماشاگر تماشاگری که بالباس معمولی خود در تاریکی سالن نشسته و بازیگر که تغییر لباس داده و غرق در نور است عمیقار نج نبرده باشد. چگونه میتوان این اختلاف را از بین برد و چگونه میتوان به وحدت ویگانگی رسید ، راه حل این مشکل را بنظر من باید در جای دیگر جست.

در یکی از روزهای تاریك و آشفته روزی که تمام افراد بشر دور از هم و دشمن یکدیگر بودند یکی از دوستان مورد اعتماد من گفت: چگونه میخواهید با دیگران در صلح و آرامش بسر برید حال آنکه با خود سر صلح و صفا ندارید؟ بنابر این بازیگر چگونه میتواند به وحدت و همبستگی با عامه نائل شود ، اگر پیش از آن به اتحاد و هماهنگ ساختن اعضای وجود خود توفیق نیافته باشد. این هماهنگی و اتحاد وقتی فراهم خواهد شد که در آمیختن و همکاری واقعی قلب و جسم، سر و عضلات که خود زبانی کلی و کامل است فراهم آمده باشد. این زبان کامل با علائم و اشارات دست، حرکات موزون بدن ، و کلام و گفتار که یکی از اجزاء تشکیل دهنده این ارکستر کامل یعنی وجود انسان است مبتنی بر احساسات و عواطف درونی بازیگر خواهد بود. افکار بازیگر با فشار او بر انگشتان پا، عبور نفس از ستون فقرات و استفاده از تارهای صوتی بصورت چنگی که در خدمت سراپای وجود اوست عرضه میشود و هرگز سستی و گسیختگی نمیشناسد. 

در اوایل این قرن سرژ دیا هلیو که هم اکنون جشن صدمین سال تولد او برگزار میشود دنیای تئاتر را با انتشار آثاری که بزرگترین صورتگران نویسندگان و کورئوگرافها، آهنگسازان و بازیگران با آن همکاری داشتند دگرگون ساخت و در پی این اقدام همه ما در جستجوی تئاتر کاملی بوده ایم که در آن آواز موجب ادامه رقص گردد. حجاری و پیکرسازی با هنرهای سينتيك به رقابت برخیزد و همه وسائل فنی امروز دريك نمايش بزرگ جلوه گر شود.

آیا ما در اشتباه نیستیم و براه خطا نمیرویم؟ جمع آوری و تالیف مسلماً غیر از وحدت و یگانگی است. اساس نمایش بازیگر است چون میتوان از همه چیز از صحنه ، از لباس و حتی از نمایشنامه چشم پوشید ولی از بازیگر نمیتوان صرفنظر کرد. بنابراین بازیگر دیگر نباید تنها ماشین تکلم و گفتار باشد و باید بخاطر بیاورد که در روستاهای قدیم ما سابقا در جشنها و شادیها آواز ورقص توأم باهم اجرا میشد وی باید پیکر ساز جسم خود نقاش احساسات خویش و کاهن قربانی خود باشد و فراموش کند که در حال اجرای نقشی است بلکه خود را قهرمان واقعی و حقیقی ماجرا معرفی نماید. هنگامیکه زرتشت جدید در حال رقص و پایکوبی و بکلی فارغ از خویش آماده پرواز به آسمانها شد خود را با تماشاگر یکی و متحد خواهد یافت و بعنوان ترجمان حال او تمایلات و احساسات درونی را عرضه خواهد کرد.

مرزی که ما را از عامه جدا میکند در عین اینکه همه چیز ما را به وحدت ویگانگی میخواند از بین نخواهد رفت مادام که خود و در خانه مخصوص خویش موانعی داریم و از انواع مختلف تئاتر سخن می گوئیم .

۱۹۷۲

پیام موریس بژار ۱۹۷۲ پی دی اف