پیام جهانی انستیتوی بین المللی تئاتر که توسط

 سرلورنس اولیویه» و «ژان لوئی بارو 

بمناسبت سومین سالروز جهانی تئاتر ایراد شده

سرلورنس اولیویه چون این افتخار بمن داده شده که باتفاق دوستم ژان لوئی بارو بمناسبت روز جهانی تئاتر سخنی بگویم.

میخواهم صحبت خود را با چند کلمه درباره تئاتر ملی خودمان که بتازگی ایجاد شده شروع کنم. سال گذشته، پس از يك قرن مبارزه در انگلستان بما يك تئاتر ملی دادند و مدیریت آن بمن واگذار شد . یکی از اولین موضوعهائی که من و همکارانم با آن موافقت کردیم این بود که ما میخواستیم این تئاتر نه تنها يك تئاتر ملی باشد بلكه يك تئاتر بین المللی هم باشد و ما قصد داریم مجموعه برنامه های خود را طوری ترتیب دهیم که تعادل بین نمایشنامه های انگلیسی و خارجی در آن حفظ شود.

ژان لوئی بارو – لورنس اولیویه عزیز ، تمام کسانی که در سراسر دنیا بهنر تئاتر علاقمند هستند از این توفیقی که نصیب شما شده خوشحالند و بشما تبریکهای صمیمانه میگویند.

در زمانی که طبقات مختلف جامعه بشری بسوی تأمین وحدت انسانی میروند جای مسرت است که میبینیم مقاصد متفاوت تئاتری هم بطرف مقصد مشترك كار تئاتر کشیده میشود.

سرلورنس اولیویه در بین تمام هنرهای نمایشی ، تئاتر مشکلتر از همه بین المللی میشود. باله و موزیك بدون اینکه انسان متوجه بشود از مرزها میگذرد اما تئاتر – هر چند که از نظر بصری جذاب باشد – با کلام همراه است که بسیاری از آن توأم با غرور و مستقل وغير قابل ترجمه میباشد. برای اینست که ما باید از تحقق این امر یعنی بین المللی شدن تئاتر استقبال کنیم و کوشش انستیتوی بین المللی تئاتر را که آرزوی بزرگش در يك عبارت خلاصه میشود بستائيم ، يك عبارت متضاد تئاتر دنیا.

ژان لوئی بارو – اولیویه عزیز ، بنظر من این عبارت متضاد آنقدرها مهم و بزرگ نیست. برای اینکه دلیلش را بفهمیم کافیست در ضمن مسافرتهائی که بکشورهای باصطلاح «خارجی» مینمائیم توجه کنیم که تئاتر چطور بعنوان يك قلمرو بین المللی بنظر میآید . چه منظور کلاسیکها باشند مانند «سوفوکل» ، «زآمی» ، «شکسپیر» ، «مولير» ، يا كمديا دلارته ، نویسندگان ، هنر پیشگان و کارگردانان که همه مباشرين ملك و قلمرو واحدی هستند که متعلق بتمام دنیا است. و این امر از آنجا ناشی میشود که بنظر میآید در تئاتر بین حرکت و بیان ، بین چشم و گوش جدائی نیست . هنر ما ابتدا يك پديده مغناطیسی است . نه تنها چشم و گوش از آن متأثر میگردد بلکه حواس دیگر هم از آن بهره میگیرند. در تئاتر اگر چشم نگاه میکند ، سینه است که میبیند و جذب میکند و بعد از آن مغز میفهمد . این هنر شاعرانه است برای اینکه همیشه نفسانی است. وقتی شکلهای متفاوت تئاتر از مرزها میگذرد تنها ، فکری که در کلمه بسته و مخفی است در معرض يك نابودی موقتی واقع میشود اما خود کلمه، این لقمه فهمیدنی تمام قدرت جادوئی خویش را حفظ میکند . در ماوراء کلمات ، قدرت نفسانی برشت» ، «کلودل» ، و تئاتر شرق دور یا شکسپیر بهم میرسند ، بسینه تمام مردم میخورند و در آن وارد میشوند .

انسانها وقتی تمام آثارش را میبینند او را بعنوان يك موجود سخت و انعطاف ناپذیر بحساب نمی آورند . مردی که «هانری پنجم» را نوشته . تروالوس و «کرسیدا را نیز نوشته. مردی که «رومئوژولیت» را نوشته . از هر دست بدهی از همان دست میگیری را نیز نوشته در مدت چهارصد سال ، شکسپیر ما ، شکسپیر همه شده است . از نظر تئاتر و بیش از هر موقع دیگر هنگام چهار صدمین سال تولدش ، شکسپیر بزرگترین کالائی است که بخارج صادر میکنیم. هیچکس باندازه او ما را رنج نداده و برای ما غرور و افتخار نیاورده است

ژان لوئی بارو – همانطور که سرلورنس اولیویه بخوبی خاطر نشان نمود اگر تعیین وضع سیاسی شکسپیر مشکل است بخاطر اینست که شکسپیر چون يك مرد واقعی تئاتر بود توانست حتی در نمایشنامه های سیاسی اش شاهد عصر خود باقی بماند . هدف نهائی تئاتر عدالت است. روی صحنه قاتل و مقتول ، حمله کننده و دفاع کننده در بی قیاسی احساساتشان میجنگند هر تماشا کن یک قاضی است و زندگی زندگی قوی و متعادل باین دعوای وسیع نظارت میکند و هوش ، ادراک و سلامت را هویدا میسازد .

قدرت اصلی تئاتر در این است که موجبات جدائی انسانها را بکنار میزند: تفاوت نژادی، تفاوت تربیت دینی یا سیاسی ، اختلاف زبان ، و در عوض بآنچه که در انسانها مشترک است ارزش میبخشد : خنده و گریه ، شادی و غم ، خوشبختی و اضطراب . خلاصه تمام چیزهائی که مربوط بقلب است. تئاتر قلب مشترك تمام انسانها را نشان میدهد و بهمین دلیل مؤثرترین ارا به صلح محسوب میشود .

۱۹۶۴

منبع: روز جهانی تاتر/۱۳۴۷

اولیویه و بارو ۱۹۶۴: پی دی اف