همکاری دین با فاشیسم
نگاهی به فیلم کولونیا دیگنیداد Colonia Dignidad
۱) دین
در بارهی همکاری و یا سکوت مروجان دین با قدرتهای حاکمه و چشم بستن به حق و حقوق شهروندان، به ویژه در قرن بیستم، حرف و حدیث و اسناد تاریخی بسیار است. برای این منظور دیگر نیاز به اسناد آزاد شده از دوران فاشیسم آلمان، سازمان سیا یا اینتلیجنس سرویس نیست. دیگر اسرار همکاری اهل دینی چون آیتالله کاشانی و سکوت آگاهانهای دستهی دیگر چون آیتالله خمینی با طرح و اجرای کودتا ۳۲ بر همگان روشن است. همانطور که برای اثبات همکاری اخوان المسلمین یا واتیکان با فاشیسم آلمان و ایتالیا نیاز به تفحص عمیقی نیست.
۲) امور تربیتی و نهادهای دینی
مراكز تربیتی و چه بسا آموزشی تا مدتها پس از افول قدرت دین در اروپا، حتی تا اواسط قرن بیستم، هنوز تحت تسلط آموزه های دینی یا مدیریت آن قرار داشتند. در آلمان تا دههی ۶۰ مراكز بهسازی و بازساری جوانان و نوجوانان ناخلف! یا کودکان بیسرپرست زیر نظر مستقیم کلیسا بود. تا اینکه افشای برخی از قربانیان و فرار از این مراکز سبب به دخالت مستقیم و نظارت اجباری حکومت بر مراکز تربیتی شد. تا آن زمان اما نه تنها کلیساها بلکه افرادی بودند که با بازگشایی مراکز تربیتی/آموزشی، با حمایت کلیساها، به هر کار ناشایست همچو تجاوز و بهرگیری جنسی از کودکان، فرار از پرداختن مالیات و پولشویی دست میزدند. یکی از این افراد که کار و نامش به تاریخ سیاسی آلمان راه باز کرد «پُل شافر»Paul Schäfer بود. وی با بنیانگذاری یک فرقه دینی، و در پیوند با آن یک مرکز شبه تربیتی، سعی کرد ابتدا سالها در جنوب آلمان حداکثر سواستفاده را از حکومت، کودکان و خانوادههای آنها بکند و وقتی شکایات بسیار سبب دخالت حکومت شد، شافر به کشور شیلی گریخت و ۴۰۰ کیلومتری پایتخت آن کشور کولونیا دیگنیداد راه انداخت. در اینجا هم با تبليغات وسیع خانوادههای بسیاری را از آلمان به اسم دین، به شیلی کشاند و کلیسای پروتستان هم با سكوت خود همچنان در حمایت او ماند. شافر در این کلونی همچو یک جزیره یا قلعهی کاملن بسته و نفوذ ناپذیر به راه انداخت. وی زنان، مردان و کودکان خانواده را از هم جداکرد و برای هریک خوابگاههای جداگانه برپاداشت.
اهل کلونی از صبح تا شام برای فرقه کار میکردند و از حاصل زحمت خود بهره میبردند. کسی که به کلونی می آمد حق خروج از آن را نداشت. در ضمن حقوق و مزایای اجتماعی این خانوادهها هم از کشور آلمان با کلکهای مختلف اداری، از جمله همکاری و همراهی سفیر آلمان، به صندوق فرقه، پل شافر، ریخته میشد. عاقبت فرار شماری از این کلونی و رسیدنشان به آلمان رسانهها را بیدار کرد و و دولت آلمان را مجبور به دخالت در کار کلونی. حکومت آلمان سفیر خود را موظف به رسیدگی شکایات مردم و کلونی آقای شافر در شیلی کرد. اما گزارش نادرست و انحرافی عمدی سفير آلمان سبب شد که کار به جایی نرسد. البته گزارش نادرست در تجارت تسلیحاتی آلمان به ویژه استان بایرن/ و حزب اشتراوس ریشه داشت، اما عوامل دیگری هم دخالت داشتند. تا رازها مختلف کلونی کاملن از پرده برون افتد و حکومت آلمان را مجبور به پوزش کند و به قربان ها خسارت بپردازد، بیش از ۳۰سال طول کشید. از زمان درد که بگذرد هم جای آن خوب شده و سند در دست نیست، هم شکایتها به ناله های خفيف مبدل میشوند. این یک شیوهی جاافتاده حکومتها برای کم رنگ ساختن اشتباهات و جنايات خود است. گذشت زمان فراموشی میآورد!(؟)
۳) حکومتها
در بارهی کودتای پینوشه و همکاری و همراهی تنگاتنگ آمریکا در طرح و اجرای آن و یا کم ِکم سکوت کشورهایی چون آلمان سخن بسیار گفتهاند. اما آنچه مرا بر آن داشت در باره ی فیلم کولونیا دیگنیداد Colonia Dignidad اندکی بنویسم، همکاری خطرناک چهار ضلع یک مربع اجتماعی یعنی دین، فاشیسم، سکوت حکومتهای دموکرات! و مراكز تربیتی است. این فیلم ضمن حکایت یک داستان واقعی همکاری مذبوحانه این نهادهای اجتماعی را، البته غیر مستقیم، به چالش میکشد.
شیلی و برآمدن ارتش به رهبری پینونشه بر قدرت سیاسی، سبب شد که بگیر و ببند و کشتار بسیاری راه افتد. هواداران دکتر آلنده و بسیاری از کمونیست ها را در این کودتا کشتند. در پی سرکوب شدید و علنی اولیه در ورزشگاه پایتخت، حکومت همچنان برای شکنجه و بازجویی نیاز به مراکز بسته و نفوذ ناپذیری داشت که از دسترسی خبرنگاران و ناظران جهانی به دور باشد. از همین رو چه جای مناسبتری از کولونیا دیگنیداد؟! پس حکومت خیلی زود یکی از محلهای مخفیانهی شکنجه و قتل مخالفان خود را در این کلونی راه انداخت.
داستان فیلم
دختر جوانی (لنا) که به عنوان مهماندار در شرکت هوایی «لوفتانزا« کار میکند، در پی پروازی به سانتیاگو چند روزی تا بازگشت به آلمان فرصت دارد در نزد دوست پسرش (دانیل) بسر برد. کشور در التهاب سخت سیاسی بسر میبرد. امکان کودتا و سرنگونی آلنده به چشم میخورد. هواداران دفتر آلنده در نشستهای علنی و پنهان خود برای مقابله با نیروهای دستراستی آماده میشوند. اما کودتا فردای روز ورود دختر جوان به شیلی رخ میدهد و سرکوب شديد و بگیر و ببند هواداران آلنده آغاز میشود. این دو که هنوز در بستر لذت بسر میبرند، تلفنی به پسر خبر میدهند که باید جانش را نجات دهد و جایی مخفی شود. چون محل زندگی او لو رفته است. هر دو مجبور به ترک خانه و سرگردان خیابانها میشوند. اما پسر با دروبین عکاسی و مستند کردن واقعه و حس کنجکاوی و ماجراجویی به استقبال کودتا میرود. دانیل دستگیر میشود و عاقبت از آن مركز شکنجه گاه مخفی، یعنی کلونی معروف آقای پل شافر، سر در میآورد. در آنجا دانیل پس از شکنجه و آسیبهای جسمی و روحی، خود را به دیوانگی میزند و ماندگار آنجا میشود. اما دیوانگی ظاهری او سبب میشود که وی را چندان جدی نگیرند و به همین خاطر از اطلاعات فراوانی باخبر شود. از دیگر سو لنا که حاضر نیست رفيق خود را در این شرایط تنها بگذارد. از طریق دوستان دانیل از محل نگهداری او مطلع میشود. پس داوطلبانه خود را به این کلونی میرساند تا در پوشش کار داوطلبانه، در راه رضای خدا و سرپرست آنجا، پل شافر، به دوستش برسد.
هيجان و کشش فیلم یکبار به هنگام کودتا اوج میگیرد و یکبار هم وقت رسیدن این دو جوان به هم در کلونی. اما نقشه فرار آنها توسط دانيل و همراه کردن یکی دیگر از زنان آنجا (گیزلا) هم از صحنه های پرهیجان فیلم است.
در راه گریز گیزلا جان خود را از دست میدهد. ولی دانيل و لنا خود را به هر زحمتی به سفارت آلمان میرسانند و برای بازگشت به آلمان تقاضای کمک میکنند. غافل از اینکه سفير آلمان با پل شافر سرپرست کلونی همراه این مرکز مخوف فاشیسم و دین است. پس به جای کمک، آنها را به مامورین حکومت کودتا و کلونی تحویل میدهد. اما دختر با خلبان یعنی همکارش تماس تلفن میگیرد و با فرار از دست مامورين و خودشان را به هواپیمای می رسانند. فیلم اینگونه با نجات این دو از صدها قربان کلونی پایان میگیرد.
من بازی نقش لنا (اِما واتسون Emma Watson) را سخت پسندیدم. به ویژه در یکی دو صحنه بهتر از دانيل برول Daniel Brühl جلوه کرد. گرچه مایکل نیکویست Mikael Nyqvist در نقش پل شافر، شارلاتان دینی و سنگدل و جانی، به ویژه در صحنههای بازجویی شخصی از لنا و استقبال پینوشه لحظات خوبی ایجاد کرد.
فیلم برای راحتی کار، خیلی زود از صحنههای کودتا و جنایات جنگی در خیابان میگذرد و به داستان انسانهای داخل کلونی میپردازد. این فیلم در سال ۲۰۱۴ کلید خورد و تا سال ۲۰۱۵ کار آن به طول انجامید. بیشتر فیلمبرداری آن در لوکزامبورگ و اندکی هم در آلمان انجام گرفته و از بازیگران چندین کشور (آلمان، سوئد، فرانسه و لوکزامبورگ) بهره برده شده است. دیدن این فیلم را به علاقمندان سینما، سیاست، دین و امور تربیتی توصیه میکنم.
عكسها همگی از اینترنت و مربوط به فیلم مربوطه است.
تصغر نصرتی (چهره)
۲۹ دسامیر ۲۰۲۰
منابع: