نكتهها و اشارهها
اصغر نصرتی
۱ نكته سنجيها!
شايد معمول چنين باشد كه بسان برخي از دستاندركاران مطبوعاتي نخستين كلام را به بازگويي دشواريهاي كار اختصاص دهيم. اما بهتر است كه از بازگويي آنها در دومين شمارهي كتاب نمايش صرفنظر كنيم، زيرا آنچه كه راه تداوم اين كتاب را هموار ميسازد نه تاكيد بر اين نكات، بلكه تحمل دشواريها با اميد به همكاري و همياري شماست و شايد كه فرايند اين همكاري از دشواريها و كمبودها كاسته و به ارزش كتاب نمايش بيفزايد. از همين روي مهمترين كار در اين شماره همانا انعكاس و تاثير افكار و نظريات شماست، تا نزديكي فكري و عملي بيشتري براي تداوم كار ايجاد كنيم.
نخستين شمارهي كتاب نمايش به قصد نظر خواهي از هنرمندان تاتر و دستاندركاران مطبوعات در اختيار بسياري از اين عزيزان قرار گرفت. با توجه به نكتهسنجيهايي كه در مجموعهي نامهها و گفتگوهاي تلفني و حضوري عنوان شدهاست، ميتوان تا حدي به كمبودهاي كار واقف شد. اما قبل از بررسي اين نكته ها بايستي از همه اين عزيزان كه با دقت و توجه كافي به نواقص كتاب نظرافكندهاند و ما را مشوق در كار و راهنما در اصلاح كتاب نمايش بودهاند، صميمانه سپاسگذاري كنيم.
از تشويقها و تمجيدهاي دوستانه كه بگذريم، ميتوان مجموع نكتهسنجيها را به دودستهي كمّي و كيفي تقسيم كرد.
الف: نكتهسنجيهاي كمّي:
در اين دسته از نكتهسنجيها بيشتر اشاره به اشتباهات تايثي كه متاسفانه بسيار نيز بودند، بود. اميدواريم با تدابيري كه در اين شماره اتخاذ گشته است، اين نقص به حداقل خود رسد. اما در كمال تاٍسف اين اشتباهات تايثي در دو مورد ( مقالهي خانم نيلوفر بيضايي و آقاي مجيد فلاحزاده) بيش از يك لغزش كوچك تايثي بوده و صدمهي جدي به مفهوم نوشتههاي مذكور وارد ساخته است و به همين خاطر در مواردي نوشتهها از معنا تهي گشته و خواننده را سردرُگم كردهاست.
شماري نيز متذكر شدهاند كه حرف “ گ” و “ث” در موارد فراواني به ترتيب “ك” و “ت” نوشته شدهاند. در اين باره بايد بگويم كه اين نقص متاسفانه ناشي از برنامه نوشتاري ماست و اميدواريم در شمارههاي آينده با تغيير برنامه نوشتاري خود از اين نوع اشتباه نيز برحذر بمانيم.
كساني نيز اختصاص بخش زيادي از كتاب نمايش را به نمايشنامه ( ادبيات نمايشي ) نادرست دانسته و آن را مضر به حال كتاب ميدانند. واقعيت امر اين است كه يكي از اهداف انتشار كتاب نمايش انتشار نمايشنامه است تا شايد از اين طريق موجبات رُشد ادبيات نمايشي ميسر شود. ما برآنيم كه يكي از علل رُشد ناكافي نمايش ايراني همانا ضعف ادبيات نمايشي آن است. نبود و يا كمبود اين ادبيات موجب گشته كه تداوم كار گروههاي نمايشي و به طريق اولي رُشد كيفي اين گروهها با موانع روبرو شود. از سوي ديگر ادبيات نمايشي يكي از ثايدارترين توليدات معنوي ما در تبعيد ( مهاجر و…) است كه به بهترين نحو ميتواند انعكاسگر روحيهي ايراني در تبعيد ( مهاجر و…) باشد.
گرچه چاث نمايشنامهها در كتاب نمايش تا حدي ما را با دشواريهاي مالي روبرو ميكند، اما نقش متْبت فرهنگي اين كار مشكلات را برايمان قابل تحمل ميسازد.
شماري از خوانندگان با تقدم يا تاٍخر فلان مقاله موافق يا مخالف بودند. كساني نيز برخي جابجاييها را براي زيبايي كار ثيشنهاد كردند. اندك شماري نيز به كيفيت برخي مقالهها و سطح نازل آنها و يا بحث انحرافي مطلبي خُرده گرفتهاند. دوست هنرمندي نيز “جاي مطالب آموزشي و تكنيكي تاتر را بخصوص در ارتباط با تاٍتر امروز دنيا” خالي ديده است.
سعي ما بر آن است كه آنچه در توان داريم براي بهبود كار بكوشيم، اما همانطور كه از نكتهسنجيهاي ذكر شده درك ميشود، كليد رفع همهي اين دشواريها در دست ما نيست . اين كاريست دوجانبه و دشوار كه تنها با همكاري و همياري و تحمل و تبادل انديشههاي يكديگر ميسر است ولاغير!
۲ تاتر كودكان!
از نخستين شمارهي كتاب نمايش تلاشمان اين بود كه به طور مرتب در هر شماره بخشي از كتاب را به تاتر كودكان اختصاص دهيم كه متاسفانه در شمارهي نخست ممكن نشد.
تاتر كودكان دشواريهاي به مراتب بيشتر از تاتر بزرگسالان دارد. بزرگترين مشكل اين بخش قبل از همه بيتوجهي بسياري از دستاندركاران تاتري است. نداشتن همكاران ثايدار، وحتي ناثايدار، موجب كمبود جدي در بخش ادبيات نمايشي و فعاليتهاي اجرايي گشته است.
سعي ما بر اين است كه از اين ثس بخشي از كتاب نمايش را به تاتر كودكان اختصاص دهيم و كار را از همين شماره آغاز كردهايم. ميخواهيم در هر شماره ، تا حد ممكن، با چاث نمايشنامه، مقالههاي نظري و تاريخ تاتر كودكان به برخي از كمبودها مهار زنيم. به همين خاطر از همهي علاقمندان، صاحبان ذوق ونظر طلب ميكنيم كه ما را ياري كنند. به ويژه كتاب نمايش در نظر دارد كه در يكي از شمارههاي آينده نظري اجمالي به تاريخ نمايش كودكان در ايران داشته باشد. از همينروي از همهي همكاراني كه در اين زمينه آگاهي دارند، دعوت به همكاري ميشود. تا اين بخش را با ارسال نوشتههاي خود غنيتر سازند.
***
۳ درج اخبار تاتري!
درج اخبار تاتري در كتاب نمايش نه تنها به تكميل آرشيو نمايش كمك ميكند، بلكه موجبات تبليغ و آگاهي از برنامههاي نمايشي نيز هست. از همين روي ما همواره راغب بوده و هسيتم كه درج و انعكاس اخبار تاتري خود را تا حد ممكن وسيعتر و همهجانبهتر كنيم. در چاث اخبار تاتري نيز هيچگونه چهارچوب تنگ فكري يا سيلقهاي نداريم. انعكاس اخبار تاتري از وظايف صنفي ماست و اگر چنانچه در اين عرصه كمبودي به چشم ميخورد، تنها و تنها از سهو و يا بيخبري و يا اشتباه تكنيكي است.
ميدانيم كه يكي از مشكلاتمان در حال حاضر دوري و ثراكندگي جغرافيايي ما از يكديگر است. به طوري كه گاهي دريافت يك خبر و تدقيق آن مدتها طول ميكشد. متاسفانه در اين جا نيز بسياري از همكاران تاتري كمترين همكاري را با ما داشتهاند. عليرغم آنكه اين دوستان مدتهاست كه از خبر چاث كتاب نمايش ، از طريق دريافت نامههاي شخصي و مطبوعات، مطلع گشتهاند، هيچگونه همكاري، حتي در حد ارسال خبراجراي نمايش خود، نكردهاند.
افزايش و گسترش انعكاس مطبوعاتي فعاليتهاي تاتري تنها و تنها با همكاري دوجانبهي ميسر است. ما را از فعاليتهاي تاتري خود باخبر كنيد و در تكميل آرشيو نمايش ايراني بكوشيد!
***
۵ مرگ در بهار!
در بهار امسال مرگ دو انسان تاترورزان ايراني را اندهگين ساخت! نخست مرگ بانو لُرتا هنرمند تاتر ايراني بود كه پنجاه سال در صحنههاي نمايش ايران تلاشورزيد و ديگري مرگ نويسنده، محقق و از علاقمندان و فعالين تشكيلاتهاي صنفي تاتر ايران، محمدعلي مهميد بود.
يك روز بهاري بود. زنگ خانه به صدا درآمد و پس از لختي مجيد فلاحزاده نفسزنان در پاشنهي در خانهام پيدا شد. “استاد مهميد پایـين ايستاده، اگر فرصت داري يكيدو ساعتي باهم باشيم؟
دقيقههاي بعد پيرمردي پشت خميده اما قوي هيكل عصا به دست با صداي رسا و لهجهدار وارد خانه شد. به رسم دوستي بوسه و محبت باران كرد و گوشهي دنج و راحتي نشست!
همنشيني چهار ساعتهي ما سخن را به هر كوي و برزني كشاند. از شاديها و غمها، از حوادث تلخ كه امروز لباس خاطرات شيرين ثوشيده بودند و…. بيشر او دهان بود و ما گوش و بعد خنده و شادي كه همگي در آن شريك بوديم. برايمان شعر و بخشي از سخنرانيش را كه ميخواست در مركز نوا ايراد كند، خواند. و سخن از بسيار ديگر به ميان آورد.
به شوخي پرسيدمش كه “آقاي مهميد چرا رفتي اونور دنيا زندگي ميكني، توي اون سرما؟” به خنده گفت: “براي اينكه گوشت نگند به یخچالش ميسپارند، منو هم بردهاند آنجا تا نگندم. چون ديگه عمري ازم باقي نمانده!” از فرصت سود جستم و نواري از صدايش ظبط كردم و چند عكسي كه به يادگار از او گرفتم.
به وقت رفتن بارها از دورهم نشيني و گفتگويمان ابراز رضايت كرد و آرزوي تكرار آن. از وي خواستيم كه دوباره به آلمان سفر كند. بارها قول داد كه حتماً دوباره خواهد آمد و بارها به جان كاوهاش(۴) قسم خورد كه دوباره خواهد آمد و اينجا ماندگار خواهد شد. اما چنين نشد! افسوس بر آرزوهاي برآورده نشده! اين قرار مدارها و اين شاديهاي اندك و گذرا را خبر كوتاه مجيد فلاحزاده برهم زد: “اصغر سلام … استاد مهميد در گذشت…! آري اين آخرين سفر او بود. آخرين سفرش به آلمان و دنياي زندگان. اكنون استاد مهميد زندگي را ترك گفتهبود.
آنچه كه زندهياد محمدعلي مهميد را به خانوادهي تاتريها ميثيونداند، تلاش چندين سالهي وي براي ايجاد و تْبات تشكيلات صنفي تاتريها، نوشتن نمايشنامهي گاليله در محكمه جابلقا، نوشتن دو نمايشنامه منظوم(۵)، تصحيح دكتراي(۶) آقاي مصطفي اسكويي، همكاري با سازمان يونسكو در بخش تاتر و دبير منتخب هنرمندان در شوراي دبيران و مسٍول روابط بينالمللي “مركز ملي تاتر در ايران”(۷) ، فعاليت در جامعه هنري آناهيتا و…است. يادش گرامي باد.
كُلن، تابستان 1377
۱ نگاه كنيد به بخش آرشيو نمايش.
۲ اين سخنراني در نخستين شمارهي كتاب نمايش به چاپ رسيده است.
۳ در بارهي بانو لُرتا لطفاً به مقالهي “پنجاه سال در صحنه” و “مصاحبه با لرتا” مراجعهكنيد.
۴ كاوه يكي از فرزندان محمدعلي مهميد است.
۵ اين دو نمايشنامه چاپ نشدهاند.
۶ پژوهشی در تاريخ تاتر ايران.
۷ از سال 1358 تا 1363