احمد نيكآذر
شبهاي تآتر كلن
گوگول و هومن آذركلاه مهمانان كتاب نمايش!
شبهاي تآتر كلن عنوان برنامهييست كه از چندي پيش هر دوماه يكبار توسط كتاب نمايش در اين شهر برگزارميشود. در بارهي هدف و علتِ برپاييِ چنين شبهايي در نخستين بروشورِ اين شبها از جمله چنين آمده است:
“ما برآنيم كه شايد از اين طريق رابطه و همكاريِ هنرمندانِ تآتري را در اين نشستها افزايشدهيم. تماشاگران و علاقمندان تآتر را از كار و كوشش يكديگر و كم و كيف آن مطلع سازيم. ما ميخواهيم امكاناتي مهيا كنيم تا كوششهاي هنرمندانِ تآتر هرچه وسيعتر معرفي و عرضه شود. بيشك موفقيت ما در گرو همكاريِ هنرمندان و حمايتِ تماشاگرانِ علاقمند به هنر تآتر است و اميدواريم تماشاگران با ابرازِ عقايد و طرحِ پيشنهادات و بيانِ انتظاراتِ خويش ما را در موفقيتِ هر چه بيشتر اين شبها مددرسانند.”
شبهاي تآترِ كلن بيشك حادثهي قابل توجهي در قلب اين شهر است. كاري كه تابهحال جاي آن بسيار خالي بوده است. كتاب نمايش با همهي سنگينيِ اين بار مهم, بر دوشكشيدنِ آن را دستورِ كار خويش قرارداده است. شبهاي تآتر كلن جويندگان و علاقمندانِ تآتر را زير چتر حمايتي خود خواهد داشت. با ايجاد ارتباطي تنگاتنگ همسو با دست اندركاران هنر نمايشي و تماشاگران, حركتي نوين را پديد خواهد آورد.
آغازِ شبهاي تآتر در “محلِ خانه همه جهان” Allerweltshausبا نمايش ويديوييِ يادداشتهاي روزانهي يك ديوانه همراه بود. هومن آذركلاه تنها بازيگرِ اين نمايش از پاريس دعوتشده بود كه پس از نمايشِ ويديو با تماشاگران به گفتگو نشست.
جمعي از تماشاگرانِ برنامهي شبهاي تآتر كلن, عكس از احمد نيكآذر
ياداشتهاي روزانهي يك ديوانه, داستانِ كوتاهي از نيكلاي گوگول است كه هومن آذركلاه و آقاي ركنالدين خسروي (كارگردان نمايش) آن را به نمايشي ديدني تبديلكرده اند.
هومن آذركلاه در نقش پويريش چين, شخصيتِ يادادشتهاي روزانهي يك ديوانه, با تسلطي بينظير بازيِ فراموشنشدني را ارايهكرد.
او در ارايهي اوهام و خيالاتِ باطلِ پويريشچين با قدرت ايفاينقشميكند و در قالبِ يك ديوانه واقعيتهاي تلخِ روزگار را هرچند كه كهنه و قديمي شده باشند, با نمونههايي از شرايط امروزمان بازميآفريند. بازيِ گيرا و دلچسبِ هومن آذركلاه در بخش نخست ما را با انديشهي گوگول از زبان پويريشچين چنين آشنا ميكند:
“لعنت! هميشه اشرافزادهها يا كلنلها! تمام چيزهاي خوب اين دنيا يا نصيب اشرافزادهها ميشه يا كلنلها. مردم طبقهي ما بهزحمت ميتوانند يه دلخوشي كوچيك بهدست بيارند و تازه وقتي هم ميخواهند از شادي نصيبي ببرند, يك اشرافزاده يا يك ژنرال از راه ميرسه و اين شادي را هم از دستشون ميقاپه…. به جهنم…“
“محاله! غيرممكنه ازدواجي صورتبگيره! خب, گيريم كه اون پيشكارِ درباره؛ كه چي؟ پيشكارِ دربار كه سهتا چشم نداره … خيلي سعيكردم كه اين تفاوتها را بفهمم. چرا من فقط يك كارمند ساده هستم؟ … نكند يك كنُت و يا ژنرال باشم و فقط فكرميكنم كارمند سادهيي هستم. شايَدَم حقيقتَن نميدونم كي هستم“!
پس از پايانِ نمايش هومن آذركلاه به پرسشهاي برخي از تماشاگران پاسخداد و شرحي هم از چگونگيِ تبديل قصهيي كوتاه از گوگول به نمايشي كه ما شاهدش بوديم, داد.
در بروشورِ ويژهي اين شب شرحي از زندگيِ بازيگرِ نمايش, هومن آذركلاه و فعاليت و سابقهي هنري او و نيز شرح كوتاهي در بارهي نويسندهي داستان, نيكلاي گوگول و آثارش آمده بود.
باري, اميدواريم اين تلاشِ كتاب نمايش در ادامهي اهدافش يعني ايجادِ پل ارتباطي ميان دستاندركاران و علاقمندان تآتر, همچنان با موفقيت ادامه يابد. با استقبالي كه از اين برنامه بهعملآمد, اميدواريِ ما به اطمينان نزديكتر شد.
استمرارِ شبهاي تآتر كلن ميتواند به فضاي هنري و فرهنگيِ اين شهر جانِ تازهيي بخشد و مردم را هرچه بيشتر با تآتر آشتيدهد. از نخستين برنامهي اين شبها چنين برميآيد كه برگزاركنندگانش به كيفيت برنامه توجه ويژهيي دارند و به تآتر در حدِ يك شعور اجتماعي و مردمي اهميت ميدهند. همانگونه كه گوگول در آخرينِ كلماتِ تبآلود و هذيانگونهاش گفته بود:
” نردبان! شتابكنيد! يك نردبان!”
كتاب نمايش اين نردبانِ تآتر را در شهر كلن همچنان بر پا داشته تا ديدارها مداوم و تازهگردند. اقدامي شايسته و بجا!
قرارِ ديدارمان در برنامههاي بعديِ شبهاي تآتر كلن 11 آگوست و 13 اكتبر خواهد بود!