سه نمايشنامه
معرفی کتاب
اصغر نصرتی
تصويري از خيال و رويا
“سه نمايشنامه” و “رخ در رخ” عنوان کتابهايي است که ناصر حسيني به تازگي به چاپ رسانده است.
کتاب ” سه نمايشنامه” شامل سه نمايشنامهِي گل شمعداني، اريکا و گلاطلسي و يک پيشگفتار کوتاه است.” پيش گفتار را هندريک انگلس کرشن نوشته که حسيني آن را ترجمه کرده است .
گل شمعداني عنوان اولين نمايشنامهي اين کتاب است. ناصر حسيني در اين اثر از وراي واقعيت ميگذرد و وارد دنياي خيال ميشود. اين نمايشنامه داستان پيرزني است که براي کمک از پنجره اتاقش، مردي جوان را به سوي خود ميخواند. مرد به اتاق پيرزن ميآيد و پيرزن در همان بدو ورود مرد براي آوردن ويسکي به راهرو ميرود اما ويسکي را زني جوان با همان لباسهاي پيرزن ميآورد. زن جوان از دختر عمويش ميگويد که در اسکاتلند زندگي ميکند و قصد خودش که بنا دارد به آنجا سفر کند. در انتهاي نمايشنامه زن از سردي دستهايش شکايت ميکند . مرد جوان براي گرم کردن او، زن را نوازش کرده تا جايي که ميخواهد با او به معاشقه بپردازد. زن جوان مرد را از خود ميراند. مرد ميرود و زن جوان پس از مدتي دوباره به راهرو ميرود و اين بار همان پيرزن اولي به اتاق بر ميگردد و کنار پنجره رفته و بيرون را تماشا ميکند. حسيني در اين قطعه کوتاه نمايشي به نوعي به تنهايي انسانها و انتظارشان ميپردازد
اريکا دومين نمايشنامه اين کتاب، برخورد يک سرهنگ ايراني در ايستگاه متروي شهر کلن (آلمان) با مردي سياهپوست است که خودش را رييس جمهور سودان ميداند . مرد سياه در لابلاي حرفهايش ميگويد که در جستجوي دخترش است، او به دنبال دختر تمام فاحشه خانههاي اروپا را زيرپا گذاشته است. مرد سياه از خاطراتش ميگويد ، خاطراتي که ذهن آشفته او را نمايان ميسازد. در انتهاي نمايشنامه سرهنگ ايراني با صندلي چرخدارش به يکي از تونلهاي داخل مترو براي خودکشي ميرود.
اين نمايشنامه نيز علي رغم پرگويي مرد سياه و گاه سرهنگ ايراني نشان از تنهايي انسانها بدون مرز جعرافيايي دارد.
گل اطلسي سومين نمايشنامه اين کتاب است که حسيني به دليل پارهاي اشتباهات چاپي آن را در کتاب بعدي (رخ در رخ) خود دوباره به چاپ رسانده و از همين رو ما نيز در زير به آن اشاره خواهيم کرد. نکته قابل ذکر اين است که تنهايي انسانها مضمون تمام نمايشنامههاي اين کتاب نيز است.
- رُخ در رُخ
رخ در رخ عنوان کتاب ديگري از ناصر حسيني است که شامل يک گفتگو و چهار نمايشنامه است. در ابتداي اين کتاب بخشي از گفتگوي فرنگيس حبيبي با نويسنده به چاپ رسيده است. حسيني در بخشي از اين گفتگو به حضور رويا و خيال اشاره ميکند و ميگويد :”به نظر من جوهر هنر در واقع خيال و رويا است. وقتي هم پاي تخيل هنري به وسط ميآيد ، خود به خود تجريد هم در اون کار هنري نسبت به واقعيت موجود صورت ميگيره.”
نمايشنامه “رخ در رخ” اولين نمايشنامه اين کتاب به گفتگوي اسبي سفيد با زني آبستن ميپردازد. در طول گفتگوي زن آبستن و اسب سفيد در مييابيم که آن دو در زندان هستند و به شدت در شرايط زيستي بد و ناهنجاري به سر ميبرند. در اتنهاي نمايشنامه زن آبستن از درد فرياد ميکشد و از شکمش تيلههايي سفيد بيرون ميآيد. نمايشنامه ” رخ در رخ ” علي رغم فضايي ايهام گونه و پر رازش به گونهايست که خواننده با خواندن آن به سادگي پي به مضمون نمايشنامه ميبرد.
گل اطلسي عنوان دومين نمايشنامه اين کتاب است. اين نمايشنامه به داستان زني ايراني ميپردازد که در آسايشگاه رواني در فنلاند بستري است. هما شخصيت نمايشنامه در طول تک گوييهايش از داستان زندگيش ميگويد، زندگي که پر از حوادث تلخ و جانکاه است. او به دليل سرنوشت تلخ زندگيش، دو دخترش را به قتل رسانده است تا آنها به سرنوشت او دچار نشوند.
در رو باز کنين نمايشنامه ديگر اين کتاب در يک خانه چند طبقه و در پاريس ميگذرد. مرد طاسي جلوي دري ايستاده و خواهان ملاقات با يونسکو است، خدمتکار اما مانع ملاقات او با يونسکو ميشود. مرد طاس در طول نمايشنامه از زندگيش و عشقي که به زني داشته ميگويد . زني که به ناگاه با بچه مشترکشان او را ترک کرده است.
شب کور آخرين نمايشنامه اين کتاب، به تک گويي مردي نابينا ميپردازد. مردي که عاشق زني است ، مردي که برايش نه خدايي ماندهاست و نه زندگي و نه ابديت. او در طول نمايشنامه با گوشي تلفني صحبت ميکند که از يخچال بيرون آمده است. در اتنها مرد در يخچال را باز ميکند ، جسد زني در آن است. مرد جرعهاي آبجو مينوشد و اسلحهاي را در دهانش ميگذارد و شليک ميکند.
ناصر حسيني در اين کتاب به انسانهايي ميپردازد که همگي دردهايي خاص دارند و به گونهاي به انسانهاي ماليخوليايي تبديل شدهاند. انسانهايي که معلول شرايط امروزه جهان هستند.