ابراهيم مكي

بررسی محتوای “‌تاتر ایران در تبعید‌” را شاید بتوان با طرح این پرسش آغاز كرد:

تاتر ایران در تبعید در داخل مرزهای ایران، و یا خارج از مرزهای ایران؟

البته ظن غالب بر اینست كه منظورِ برگزاركنندگان عزیز این سمینار بیشتر ناظر بر مورد دوم، یعنی “‌تاتر ایران در تبعید‌” در خارج از مرزهای ایران بوده، كه خود از بخت و اقبال بیشتری برخوردار است. چرا كه، به‌هرحال، مفری برای عرضه‌ی آن  به مخاطبانش می‌تواند موجود باشد. حال آنكه، تاتر تبعید شده‌ی ایران در داخل مرزهای ایران، جز در لحظاتی كوتاه و زود‌گذر، همیشه محكوم به سكوت بوده، و این سكوت احتمالاً همچونان ادامه خواهد داشت، آنهم تا به كی، كسی به درستی از آن آگاه نیست.

سكوت تحمیل شده بر “‌تاتر ایران در تبعید‌” در داخل مرزهای ایران بخش عمده‌ای از بارِ سنگینِ روشن نگهداشتن مشعلِ تاتری، كه حاوی فكر و اندیشه‌ی ایرانی و منطبق با خُلق و خوی مردم این سرزمین باشد را بر دوش “‌تاتر ایران در تبعید‌” در خارج از مرزهای ایران می‌گذارد.

اكنون، بی‌آنكه امتیازی خاص برای آن قایل باشیم، ببینیم “‌تاتر ایران در تبعید‌” چه ویژگی‌هایی دارد كه آن را از سایر اقسام تاتر متمایز می‌كند. برای ورود به این مبحث، در نظر می‌آوریم كه تاتر در مفهوم وسیع خود بر جریانی ارتباطی اطلاق می‌شود كه از طریق آن، در محلی معین د در اثنای بازسازی واقعه‌ای، توسط گروهی، اندیشه و یا احساسی از این گروه به گروهی دیگر انتقال می‌یابد. اجرای تشكیل دهنده‌ی این جریان كه هر یك در دیگری اثر می‌گذارد و به نوبه‌ی خود از آنها تاتر میشود، همچونان كه در این تعریف مشاهده می‌كنیم عبارتند از:

1ـ متن واقعه، یا نمایشنامه كه می‌تواند مكتوب باشد، یا آنكه سینه به سینه، از گروهی به گروه دیگر منتل گردد.

2ـ گروه اجرا كنندگان، مشتمل بر بازیگران، كارگردان، طراحان و سازندگان دكور و لباس، گریمور، نورپرداز، متصدی صدا و جمیع افراد فنی و كارگردان صحنه.

3ـ تماشاكنان.

4ـ محل  اجرا، كه در آنجا واقعه به نمایش گذاشته می‌شود؛ ساختمان تاتر و یا هر مكانی دیگر كه این امكان را بدهد.

5ـ اندیشه، هدف و یا احساسی كه در متن نمایشنامه موجود است و یا توسط گروه اجرا‌كنندگان بر‌آن افزوده شده، در اختیار تماشاكنان گذاشته می‌شود.

همانطور كه گفته شد، جمیع این عوامل تاثیرات متقابل بر یكدیگر دارند. اما آنچه از نقطه نظر بحث در ذیلِ عنوانِ “‌بررسی محتوایی تاتر آن در تبعید‌” می‌تواند حائز اهمیتی بیشتر باشد، ارتباط بین گروه تماشاكنان از طرفی، با مجموعه‌ی متن نمایش و نحوه‌ی اجرای آن توسط گروه مجریان نمایش از طرفِ دیگر است. گفته شد كه “‌تاتر ایران در تبعید‌” در خارج از مرزهای ایران بخت و اقبال بیشتری برای عرضه شدن به مخاطبان خود را دارد. این امكان البته نامحدود نبوده، تاتر مزبور نیز محظوریت‌های بسیار را متحمل می‌شود كه ما فقط در این ارتباط با مخاطبانش، به اجمال و در حد بضاعت ناچیز خود، آن را مورد بررسی قرار می‌دهیم. برای توضیح بهتر این مطلب، پیش از هر نكته‌ای، ببینیم كه منظور از “‌تاتر ایران در تبعید‌” چه می‌تواند باشد.

به‌طور كُلی، تبعید هنگامی مورد پیدا می‌كند كه نظام حاكم بر سرزمینی، بر اساس دموكراسی حكومت را به دست نگرفته باشد. بهمین جهت، تداوم آن را نیز تنها از راهِ  اِعمال زور و خذف مخالفان میسر بداند. یكی از ُطرق گوناگونِ حذف مخالفان، تبعید است كه آن نیز به دلایل مختلف و به صوَر گوناگون روی می‌دهد.

صرفنظر از كسانی كه از هنر به عنوان وسیله‌ای برای ترویج عقاید و یا مبارزه با مخالفین سیاسی خود استفاده می‌كنند، سایر تبعیدیانِ آواره از اصل و تبار خویش، همچونانكه دست در كار رفع حوایج روزمره‌ی خود هستند، برای تطبیق بهتر با محیطِ تحمیل شده بر آنان كه پیوند عاطفی لازم با آن را ندارند، اقدام به آفرینش ـ و یا از طریق بهره‌وری از آن ـ اقدام به گسترشِ هنری می‌كنند كه ضمن تسكین آلامشان، ایشان را، حتی اگر موقتی هم باشد، به دنیای گذشته، به بهشتی كه از آن رانده شده‌اند، بازگرداند. بهشتی كه به مرور زمان مصائب آن را از یاد برده، خاطرات خوشش را در ذهن باقی نگداشته، و یا حتی می‌توان گفت كه آن را در ذهن آفریده‌اند.

یكی از جلوه‌های گوناگون هنر موردنیاز تبعیدشدگان، از جمله تبعیدشدگان ایرانی، همین تاتر است. اما آیا هرگونه تاتری كه خارج از ایران و توسط هنرمندان ایرانی و یا ایرانی‌الاصل بر صحنه آید، می‌تواند در زمره‌ی “‌تاتر ایران در تبعید‌” قلمداد ‌شود؟ حتی اگر به شدت سیاسی باشد و نظام حاكم را هم در جمیع ابعادش، بی‌محابا، به سُخریه بگیرد، ویا اینكه از كیفیتِ هنری والایی برخوردار بوده، نظر مجامع هنری را نیز به خود جلب كند؟ به احتمال زیاد، نه. به‌طور‌مثال توجه داشته باشیم به نمایش‌هایی كه توسط بعضی از گروه‌های سیاسی اجرا شده، نوارهای ویدئو آن نیز در دست است، و یا به اجراهای موفقیت آمیز نمایش‌های آشور پانیبال و یا رضا عبدُه در آمریكا و یا نمایش‌نامه‌های یاسمین رضا در فرانسه.

تردیدی نیست كه هرگونه موفقیتی، چه در عرصه‌ی هنر و چه در سایر پهنه‌های زندگی كه توسط ایرانیان خارج و یا داخل ایران حاصل شود، باعث خوشحالی ما خواهد شد. چرا كه، اهمیت و اعتبار ما ایرانیان از وطن رانده شده را در نظر بیگانگان بالا میبرد و باعث می شود تا عقده‌ی حقارت را كه از پیآمدهای بی چون و چرای زیستن در محلی به صورت اقلیت است، از خود برانیم و نشان دهیم كه ما هم كسی هستیم.

با اینهمه، برای اینكه اثری بتواند در چهارچوب عنوان “‌تاتر ایران در تبعید”‌ قرار گیرد، لازم است حداقل نكاتی را در خود داشته باشد. در وحله‌ی اول، از نقطه نظر هنری، ضروری است كه این اثر، از یك حداقلِ كیفی برخوردار باشد. این حداقل، البته به اعتبار آنكه اثر مزبور در داخل ایران اجرا شود یا خارج از ایران، می‌تواند متغیر باشد. در داخل ایران، به فرض در تهران، به علت كثرت مخاطبان، تاترهایی با طیفی نسبتاً وسیع، از نقطه‌نظرهای گوناگون، می‌توانند مخاطبان خود را داشته باشند. از نمایشهای تجاری كه هدفی جز جلب رضایت خاطر مشتریان خود را ندارند گرفته، تا تاترهایی صد درصد تجربی كه اهدافی دیگر را مد نظر قرار می‌دهند. این تاترها نیز به‌هرحال، علاقمندان خاص خود را در بین دانشجویان و جوانان، كه نسبت به شیوه‌های نو معمولاً كنجكاو هستند، پیدا خواهند كرد. به‌خصوص نوع تبعیدی آن كه افشا كننده‌ی تعدیات نظام حاكم نیز بوده، هرگاه، به عللی، فرصت عرضه پیدا كرده است، به شدت با استقبال جوانان و روشنفكران روبه‌رو شده، هنوز هم هرگاه موردی پیش آید، به احتمال قریب به یقین می‌توان پیش‌بینی كرد كه از چونین استقبالی برخوردار خواهد شد.

خارج از ایران، به علت پراكندگی گروه مخاطبان، تنوع دیدگاه‌های سیاسی، سلیقه‌های متفاوت شخصی، گرانی ورودیه‌ی نمایش با توجه به درآمد مالی ایرانیان تبعیدی از طرفی، بالا بودن مخارج آماده‌كردن نمایش، عدم حمایت سازمان‌های فرهنگی و گاهی از مواقع نیز كارشكنی‌های مسئولان امر از طرف دیگر، كار را بر هنرمندان مشكل می‌كند و آنان را بر آن می‌دارد تا ناملایماتی بسیار را متحمل شوند. نكاتی را كه دور از سلیقه و درك اكثریت تشخیص می‌دهند، یا رعایت آن‌ها را مستلزم صرف مخارج بیشتری می‌دانند، از آثار خود بپیرایند. این صرفه‌جویی، در بیشتر مواقع، تا تصمیم گرفتن در مورد تعداد و نوع جنسیت پرسوناژهای یك نمایش نیز اُلویت خود را به وضوح نشان می‌دهد. از همه مهمتر، هنرمندان نوجو و تجربه‌گر، نمی‌توانند به راحتی خطر كنند و دست به تجربه‌های جدید نمایشی – چه از نظر فرم و چه ازنظر محتوا- بزنند. چراكه، برنامه‌های فرهنگی ایرانی، متأسفانه، روز به‌روز، شمار بیشتری از مخاطبان جوان خود را كه تكیه‌گاه اصلی این نوع تاترها محسوب می‌شوند از دست می‌دهند.

با توجه به محظوریت‌هایی كه گفته شد، و بسیاری دیگر كه ناگفته مانده است، بدیهی است كه این حداقل نمی‌تواند همطراز همان حداقلی باشد كه فرظاً در تهران مورد نظر است. همینقدر كه یك اثر نمایشی بتواند با جاذبه‌های تاتری لازم، با برخورداری از درونمایه و موضوعی مناسب، و به دور از استهجان، نظر تماشاكنان را به خود جلب كرده، ایشان را متقاعد از اینكه وقت و پول خود را هدر نداده‌اند، روانه‌ی خانه‌هایشان كند، كافی به نظر می‌رسد. مته به خشخاش گذاشتن بیش از اندازه، و اعمال سلیقه‌های فردی در نقد و بررسی یك اثر نمایشی وابسته به “‌تاتر ایران در تبعید‌”، با توجه به محدویت‌هایی كه این نوع تاتر با آن روبه‌روست، زیاد منصفانه نبوده، جز لطمه زدن به تكامل آن نتیجه‌ای نخواهد داشت.

از طرفی، نمایش‌هایی هم كه به علت نازل بودن بیش از اندازه‌ی كیفیتِ هنری، ناقدبودن محتوایی انسانی قابل توجه، توسل جُستن به شعارهای تكراری، و یا دست‌آویز قراردادن تجربه‌های تاتری دور از دركِ جامعه‌ی ایرانیان تبعیدی، موجبات فرار تماشاكنان را از سالنهای نمایش فراهم می‌آورند، لطماتی جبران ناپذیر بر تداوم آن خواهند زد.

بنابراین، شاید پر بی‌راه نباشد چونانچه به عنوان سنجه‌یی قابل قبول به منظورِ تعیینِ حداقلِ كیفیتِ هنری لازم برای”‌تاتر ایران در تبعید”، به ذوقِ گروهی ایرانیانِ دور از وطن متوسل شویم. چرا كه اكثرِ قریب به اتفاقِ افرادِ این گروه را، علی‌الاصول، كسانی تشكیل می‌دهند، كه می‌توانند نماینده‌ی ذوق و شعورِ طبقه‌ی متوسطِ تحصیل‌كرده‌ی مردم ایران باشند؛ كسانی كه از فرهنگ لازم برای تشخیص خوب از بد، و روا از ناروا برخوردار بوده، اكثراً هم به همین علت مجبور به ترك وطن شده‌اند.

البته نیازی به تصریح نیست كه ذكر این نكته به معنای آن نخواهد بود كه كسانی كه در ایران مانده‌اند دارای قوه‌ی تمیز نبوده، سره را از ناسره تشخیص نمیدهند. هنوز هم چشم و دل ما به پشت سر دوخته شده‌است و بسیاری از شخصیتهای برجسته‌ی اجتماعی، فرهنگی و هنری خود را در وطن می‌جوییم. در بین آنهایی كه مصائبی بی‌شمار را به جان و دل می‌خرند و همچونان مردانه، به پاسداری از ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ما، در مقابله‌ی چهره به چهره با دشمنانِ قسم‌خورده‌ی این ارزشها می‌پردازند.

مورد دوم درباره‌ی “‌تاتر ایران در تبعید”، ایرانی بودن آن است. تاتر ایرانی، تاتری است، كه نهاد اجتماعی جامعه‌ی ایرانی را مورد نظر قرارداده، اساس و شالوده‌ی وقایع خود را بر سنن، افكار و رفتارِ افرادِ آن و روابط بین ایشان بنیاد نهاده باشد؛ تاتری است كه آیینها و هنجارهای گروهی مردم ایران را به صورت شریانهایی كه خونِ لازم برای ادامه‌ی حیات را به تمامِ قسمتهای بدن می‌رساند، در عمق وقایعِ خود نهفته داشته، مظاهر روزمره را به طریقی بر آن بنا كرده باشد كه ایجاد هر تغییری در اصلِ سیستم اجتماعی و روابط افراد، اساس و چهارچوب نمایش را درهم بریزد و درگیری‌های آن را نامعقول و غیر محتمل سازد. چونین تاتری قادر خواهد بود ما را، وبیشتر جوانان ما را، با خُلق و خوی هموطنانمان، با آنچه بوده‌ایم و با آنچه هستیم آشنا كند و در این راه، در ورای مسایلِ سیاسی متنوع و گذرا، پیوندی عمیق بین همه‌ی ما برقرار سازد. چونین تاتری ما را بر آن می‌دارد، كه دست‌كم تا زمانی كه در سالن نمایش هستیم، به موردی معین كه ریشه در اعماق وجودِ همه‌ی ما، یعنی در ناخودآگاه مشترك و قومی‌مان دارد، بیاندیشیم؛ از نكته‌یی یگانه به خشم آییم و بر موردی دیگر، همگی باهم، و از ته‌ی دل بخندیم. این همدلی مارا، وباز بیشتر، جوانان مارا، از وهمِ رعشه بر اندام براندازِ تنها و بی‌كس ماندن در دیاری غریب می‌رهاند و توش و توانِ لازم برای رویارویی با مشكلات را به ما ارزانی میدارد.

نكته‌ی مهمی كه بی‌مورد نیست”‌تاتر ایران در تبعید” آن را مورد امعانِ نظر قرار دهد، مسئله‌ی بُرهه و زمانی است كه وقایع داستانِ نمایش در آن می‌گذرد. تقریباً بیشترِ ما دست دركاران نمایش فراموش كرده‌ایم كه پیش از انقلابِ به چپاول رفته‌ی 57 هم، درگوشه‌یی از این كره‌ی سرگردان، سرزمینی هم به نام ایران وجود داشته است. كه مردمانی هم بر این سرزمین می‌زیستند، مردمانی كه مصایبی بسیار داشتند و آرزوهایی دور ودراز را در دل می‌پروراندند. زمانِ تاریخی اكثرِ قریب به اتفاقِ نمایشهای به اجرا درآمده و یا نوشته شده، با این سانحه و تأثیرات فاجعه‌بارِآن بر زندگی مردم ما شروع می‌شود، و این همان چیزی است، كه به نوع دیگر، نظام حاكم می‌طلبد. برای نظام حاكم، مبداٍ آفرینش،  اسلام است و موجودیت تاریخی ایران، با انقلاب آغاز میشود. نه پیش از اسلام بشری می‌زیسته، و نه قبل از انقلاب، ایرانی وجود داشته است. این كمبود خوشبختانه تا حد بسیار زیادی در خاطرات و در رُمان‌های ایرانی نوشته شده در بعد از انقلاب، وحتی در اشعار شاعرانِ ما جبران شده است و این آثار ما را با مردمانی كه قبل از انقلاب نیز در این سرزمین می‌زیستند، یعنی با بسیاری از خود ما كه در اینجا جمع هستیم و آن ایام را تقریباً از یاد برده‌ایم، آشنا می‌كنند. ما را با غم‌ها و شادی‌هایمان، بامصایب و آرزوهایمان، با پیروزی‌ها و شكست‌هایمان دوباره مواجهه داده، از این راه نوستالژی گذشته را در ذهن و دل ما برمی‌انگیزند.

برای انتخاب‌كردنِ زمانِ داستانهای نمایشنامه‌های متعهد به “‌‌تاتر ایران در تبعید‌”، شاید بی‌مورد نباشد كه اندكی هم به این مسئله بیاندیشیم، و حتا هنگامی كه داستان نمایشِ ما در زمانِ بعد از انقلاب می‌گذرد، لمحاتی از گذشته‌های دور و نزدیكِ پیش از انقلاب را نیز در آن زنده كنیم. منظور از زنده‌كردنِ این لحظات، البته به معنای تعریف و تمجید از آنها نیست،  بلكه تنها مطرح كردن موجودیت آنهاست. هستی ما با این انقلاب شروع نمی‌شود. ما هزاران سال پیش از آن وجود داشته‌ایم، بعد از زدوده شدن آثار آن نیز همچونان موجود خواهیم بود. چونین مصایبی را بارها از سر گذرانده‌ایم، این بار نیز خود را از بند آن رها خواهیم كرد، و این را هم خوب می‌دانیم كه این نیز آخرینشان نخواهد بود. در گذر از هر مصیبتی، به رغم بدبینی‌های بسیار، تجربه‌های بسیاری اندوخته‌ایم. باشد كه از این‌یك بیشتر بیاموزیم.

برای برانگیختن نوستالژی اما، چرا “‌تاتر ایران در تبعید” در انتظار نوشته شدن چونین نمایشنامه‌هایی بماند؟ چرا آثار نمایشی با ارزشِ گذشته را – كه تعداد آنها نیز خوشبختانه كم نیست – دوباره و چند باره، با حفظ فضای لازم آن و تأكید بر ویژگیهایی كه امروز بیشتر برای ما قابل لمس است، بر صحنه نیاورد؟ بسیاری از این نمایشنامه‌ها مسایلی را مطرح می‌كنند كه گویی برای امروز نوشته شده‌اند. در گذشته فقط به آنها می‌خندیدیم. امروز اما، خنده‌یمان سوز و دردی گزنده نیز به همراه خواهد داشت، كه در‌اثر مواجه شدن با آثار بزرگ هنری حاصل می‌شود. چونین جریانی می‌تواند از نوشته های آخوندزاده و میرزاآقا تبریزی شروع شده، تا نمایشنامه‌های نمایشنامه‌نویسان امروزمان كه در ایران قابل نمایش نیستند، ادامه یابد.

سومین نكته در مورد”‌تاتر ایران در تبعید”، مسئله‌ی تبعیدی بودن آنست كه لازم است با دقت كامل مورد امعان نظر قرارگیرد. چرا كه، هر تاتری كه خارج از ایران به نمایش درآید نمی‌تواند الزاماً تبعیدی باشد. صرفنظر از تاترهایی كه داعیه‌یی در این زمینه ندارند و صفتاً به خاطر سرگرم كردن ایرانیانِ دور از وطن، به وسیله‌ی حرفه‌ای‌های این هنر اجرا می‌شوند، و یا آنهایی كه به علت برخوردار بودن متن‌هایشان از ارزشهای والای فرهنگی و هنری، نظر هنرمندانِ غیرمتعهد نسبت به “‌تاتر ایران در تبعید” را جلب كرده، توسط ایشان بر صحنه می‌آیند، چه بسا تاترهایی هم كه با چهره‌ای نقاب‌زده در خارج از ایران به نمایش گذاشته می‌شوند، كه گردانندگان آنها زیرجُلكی با نظام حاكم سر و سرّی دارند و با پشتوانه‌ی مالی و اعمال نفوذ سیاسی آن امكان عرض وجود می‌یابند. بدیهی است كه این نمایش‌ها، حتی اگر جسته و گریخته، تك‌‌مضراب‌‌هایی هم در آن‌ها زده شود، نمی‌توانند مصداقی برای “‌تاتر ایران در تبعید” باشند. خوشبختانه – تا آنجا كه سابقه نشان می‌دهد – چونین نمایشهایی در همان قدم اول، به علت فاقد‌بودن حداقلِ كیفیتِ هنری لازم، از اعتبار قرار گرفتن در این رده ساقط شده‌اند.

بالعكس، در بین آثاری، كه تنها به خاطرِ دارابودنِ ارزش‌های فرهنگی موجود در متنشان بر صحنه می‌آیند، گاه‌گاه، به تاترهایی برمی‌خوریم كه بی‌آنكه مجریان آن در نظر داشته، و یا مطالبی از آن دست كه به نظر می‌رسد مطلوب نظر “‌تاتر ایران در تبعید” باشد، در آنها یافت شود، به راحتی در سلك این نوع تاتر قرار می‌گیرند. چرا كه، ضمنِ دارا بودنِ ارزشهای هنری لازم، جنبه‌هایی ازخصلت‌های ایرانی را نیز به نمایش می‌گذارند كه غم دوری از وطن را در عمق وجود تبعیدیان زنده كرده، ایشان را برضد جریانی كه بانی دور افتادگی آنها از وطن شده است برمی‌انگیزند.

بنابراین، با جمع‌بندی مطالبی كه شكسته بسته مطرح شد، نتیجه‌می‌گیرم كه تاتری می‌تواند در چهارچوب “‌تاتر ایران در تبعید” قرارگیرد كه در وحله‌ی اول تاتر باشد. به این معنا كه ازنظر كیفی، خود را در حدی قراردهد كه موجبات سرافكندگی این حركت را فراهم نیاورده، تا حد امكان نیز بر آن بیافزاید. در مرحله‌ی دوم، دارای رنگ وخصلتی ایرانی باشد، ودر نهایت، این تاتر ایرانی، لازم است، و این امر به طور قطع ضروری است، كه داغ تبعید را نیز برچهره داشته باشد. به این اعتبار نه هر نمایشی كه خارج از ایران بر صحنه رود برازنده‌ی انتساب به “‌تاتر ایران در تبعید” است، و نه هر تاتری كه در ایران به نمایش درآید، بیگانه با آن.

درباره‌ی چگونگی امكان و علت تجلّی “‌‌تاتر ایران در تبعید‌” در داخلِ مرزهای ایران،  باید اشاره داشت به عواملی همچون غفلت مسئولین ممیزی و همچونین دخالت خرده‌قدرت‌های موجود در دل نظام حاكم وتضاد درونی آنها با یكدیگر كه می‌توانند نقش عمده‌یی در این زمینه ایفا كنند. در بعضی از مواقع نیز، مماشات موضعی نظام حاكم با موردی خاص، به منظور نشان دادنِ خود به صورتی جز آنچه در واقع هست، فرصت آن را فراهم می‌آورد تا تاتری از نوع “‌تاتر ایران در تبعید”، برای مدتی كوتاه هم كه شده، در صحنه‌یی از صحنه‌های تاتر ایران بدرخشد و انظار را به خود جلب كند. این موارد، كه در نظام گذشته به وفور دیده می‌شد، امروز نیز به رغم سختگیری‌های فراوان، بی‌مصداق نیست.

در اینجا، با تشكر فراوان از صبر و شكیبایی شما دوستان عزیز، به عرایضم در به انجام رساندن وظیفه‌یی كه سمینار بر عهده‌ام محول كرده است خاتمه می‌دهم، و این نكته را یادآور می‌شوم كه بهره‌ی اصلی ازبرپاكردن چونین سمینارهایی در شنیدن سخنان سخنران‌ها، هرقدر هم كه نغز باشند، در جمع آوری، جمع بندی و جهت‌دادن به آنها توسط گردانندگان سمینار، هرقدر هم كه كامل و استادانه صورت گیرد، و حتی در گفتگوهایی كه در خلل آن انجام می‌گیرد وممكن است بسیاری از نكات را روشن كند، خلاصه نمی‌شود. بهره‌ی اصلی از چونین گردهم‌آیی‌هایی، به اعتقاد من، در نفس همین گردهم‌آیی‌ها نهفته است. حتی اگر هیچ نكته‌یی را روشن نكند.حتی اگر در مواردی بسیار نیز منجر به بروز اختلاف نظرهایی شود؛ بهتر گفته باشم، حتی اگر منجر به آن شود، كه اختلاف نظرهای مكتوم از این طریق خود را نشان دهند. در این مورد به گفته‌ی ” مك لوهان ” اعتقاد كامل دارم:     ” پیام چندان مهم نیست، وسیله است كه ماهیت مارا می‌سازد. ” تشكیل چونین گردهم‌آیی‌هایی و شركت در آنها ظرفیت ما را در تحمل عقاید دیگران بالا می‌برد و خوی دموكراسی را، كه لازمه‌ی جامعه‌ی بشر متمدن است، بیشتر در عمق وجودمان می‌نشاند و این همان چیزی است كه دشمن مشتركِ ما به شدت از آن بیمناك است. باشد تا بیشتر به هراس افتد. (1)

***

(۱) این نوشتار سخنرانی آفای مکی در نخستین سمینار تاتر در تبغید بود که به کوشش کانون نویسندگان در تبعید و فستیوال تاتر ایرانی کلن برگزار شد. (ا.ن.)