اینبار خاک صحنه برگونهی اینترنت نشست!
قسمت نخست
نگاهی به جشنواره مجازی تاتر
اصغر نصرتی (چهره)
اشاره
آخرین شنبه و یکشنبهی ماه فوریه ۲۰۲۱ یک جشنوارهی مجازی تاتر برپا شد که تلاش چند گروه نمایشی را در هشت اجرا منعکس میکرد. پیشاپیش اعتراف کنم که من فقط شاهد اجرهای روز شنبه بودم و روز یکشنبه هم تنها نمایش آخر را دیدم. اما از کم و کیف سه نمایش دیگر روز یکشنبه را مدیون گفتگوهای نشست نقد و بررسی هستم. آنچه در اینجا خواهد آمد، در درجه نخست نگاهی گذرا و گزارشگونه از جشنوارهی دو روزه است و اندکی هم در باره ی تفاوتها و نزدیکیهای دنیای مجازی و حقیقی تاتر نوشتهام.
مقدمه
میخواهم پیش از بررسی نمایشهای این دو روز ابتدا تکلیف چند واژهی مهم و کاربردی را، حداقل برای خودم، روشن کنم و فهم و دلیل خودم را ارائه دهم تا از پیش پایه و معیار نوشتهام گردد.
در این روزهای بیعملی اجباری و انتظار به امید پایان بحران کرونا، که چهرهی بیرحم خود را با قوت و قدرت تمام به انسانها نشان میدهد و افسردگی را گسترش میدهد، تدبیر بکار گرفتن دنیای مجازی برای مقابله با آن بسیار عاقلانه و سودمند است. امروزه برای بسیاری از ما تصور این شرایط سخت کرونایی بدون امکان اینترنت بسیار دشوار است. همین که شمار زیادی از ما از طریق همین اینترنت میتوانیم رابطه ها را در سطح مجازی حفظ کنیم و افسردگی مداوم زمانه را کاهش دهیم، خود شادی آفرین است و امیدبخش.
گرچه نمایش در درجهی نخست آن واکنش ست گروهی که روی صحنه نمایان میشود و حتی ادبیات نمایشی نیز از این منظر مقامی بدست می آورد، اما کرونا به ما ثابت کرد که دنیای مجازی حداقل از این پس امکان تازهای برای بیان هنری ما خواهد ماند، حتی اگر اصل صورت مسئله (کرونا) هم به زودی پاک شود. از این پس یرای مدتی ما شاهد خاک صحنه به معنای حقیقی آن نخواهیم بود و اگر خاکی هم بپا شود بر گونهی اینترنت خواهد نشست!
نمایش این کنش زنده و یکباره حالا در قفس تنگی قاب شده است. حالا همه حس و حال و شور و بیان، آن صورت و صورتگری، آن صدا و افکت و نور و آن آوای بازیگری، همه و همه& خودش را به زور و زحمت در دل تکنولوژی (زوم، اسکایپ …)، و مونیتور کوچک جای داده است. بشر از دیرباز همهی اختراعات خویش را مدیون اجبارهای زمانه بوده است و اجبار همیشه نامطبوع نیست. چرا که همین اجبار و حاصلش، یعنی اختراعات، پس از اندی سبب راحتی زندگی و اندکی بعدتر عادت روزانه انسانها گشته است. در یک کلام: رهاگشای زندگی شده است.
اما آنچه ما امروز در اینترنت به نیت تاتر انجام میدهیم، باید با کدامین واژهها معنا و سنجیده شود!؟ این کنشها که الزامن به معنای متعارف خود، نمایش نیستند. پس چه نامی بر آنها نهیم؟! پیش از این ما خواندن نمایشنامه ای که با اندک حرکت و المانهای مختصر (از نور و افکت و شایدم لباس) همراه بود، «نمایشخوانی» مینامیدیم، یا من چنین میگویم. اما اگر نمایشنامهای به قصد معرفی و مطرح کردن آن، بدون هرگونه برداشت ( که اندیشه و فهم شخصی “کارگردان” را سبب میشود) خوانده میشد، بدان «نمایشنامهخوانی» میگفتیم. ااما از آنجا که دنیای اینترنت یعنی عامل مجازی بکارگیری این واژه ها را با اندکی دشوای روبرو میکند. سبب خلق واژه های تازهای چون «خوانش»، «خوانشگران»، «هدایتگر» گشته است. البته کسانی هم همچنان اصرار دارند همان واژه های متعارف مانند «بازیگر» و «کارگردان» ِدنیای حقیقی را بر دنیای مجازی بکار گیرند. این اصرار با هر نیتی که باشد، در جهت عکس مسیر دنیای مجازی حرکت میکند.
من اما برای این گونه نشستها واژههای «نقشخوانی»، «نقشخوان» و «نقش گردان» و «نمایشخوانی مجازی» را شایسته میدانم و پیشنهاد میکنم. در هر سه واژهی نخست محوریت با نقش است و از ریشهی درخت نمایش هم چندان دور نیست. پس من در این نوشته و احتمالن در نوشتههای اینچنانی آینده هم همین چهار واژه (نقشخوانی، نقشخوانها، نقش گردان، نمایشخوانی مجازی) را بکار خواهم گرفت.
تنگناها و فراخناها
در طول یکسال گذشته و به ویژه در جشنوارهی دو روزهی، تنگناها و فراخناهای نمایشخوانی مجازی تا حدی بر تاترورزان فعال و همراه مشخص شد. اگرچه هنوز این شناخت کامل و دقیق نیست، اما اجرای نزدیک به بیست نمایشی که من تا کنون شاهد آن بودم، تا حدی به محدودیتها و امکانات ما به عنوان ایفاگران از یک سو و دنیای اینترنتی را از دیگر سو نمود عینی بخشیده است. البته میدانم که دانش همه دستاندرکاران تاتری فعال از دنیای مجازی به یک اندازه نیست و احتمالن نخواهد بود، اما اگر کمک مشاوران تکنیکی را هم بر این جمع بیفزاییم و خلاقیت هنری هنرمندان را همراه کنیم، باز اصل محدودیت و امکانات ذاتی دنیای مجازی را نمیتوانیم تغییر اساسی دهیم.
هنر نوعی شناخت به زبان عاطفه و حس از راه ایجاز، خلاقیت … است. اینترنت اما نوعی تکنولوژی ست که قرار است این بیان را وسیلهای باشد. بیشک در تداوم کار، جایی این دو زبان مشترکی خواهند یافت. همانطور که تکنولوژی برق و مکانیک توانستند آرام آرام بخشی از ضرورت صحنه باشند.
با این مقدمه طرح این موضوع ممکن میشود که «نمایشخوانی مجازی» تا کجا میتواند به بازی (حرکت، ممیک، ژست و صدا) میدان دهد؟ بازیگری که سرشار از حس و حال نقش میشود تا کجا میتواند امیدوار از انعکاس تمام و کمال ایفاگری خود بر مونیتور باشند؟ ما در گذشته با تفاوت بازی در فیلم و تاتر آشنا شدیم و دانستیم که دوربین و صحنه برای بیان حس و بازی یک جور عمل نمیکنند. آیا دانستن تفاوت نمایشخوانی دنیای حقیقی با عالم مجازی هم در همین حد است؟ تفاوت این دو هرچه باشد دانستنش ضروری است. چرا که دنیای مجازی فعلن تنها امکان ماست و چه بسا بعدها هم یکی از انواع امکانات ما خواهد بماند.
اما بگذارید یک جمعبندی را در همین رابطه انجام گیرد:
۱- تجربه حداقل این دو روز نشان داد که چهرهی بازیگر اگر بیش از حد جلوی تصویر بیاید، بیان حسی او اغراقآمیزمیشود. پس باید از آن اجتناب کرد، مگر اینکه قصد همانا اغراق در کنش باشد.
در ضمن نباید فراموش کنیم که این نوع پرداخت هنری، همانطور که از نام آن میفهمیم، قبل از همه چیز بر خواندن متکی است و نه بازی به معنای عام. پس این صداست که میماند!
۲- پس زمینههای تصویر (مثلن عکس یک دادگاه در صحنهای که دادستان یا قاضی نقش خوانی میکند) در خیلی موارد ضرور و یاریدهنده به فضای مذکور ست، اما تغییر مداوم آن میتواند تمرکز بیینده را برهم ریزد.
۳- گرچه در مواردی حرکت و دور شدن از کادر ٍتصویر سبب تنوع دید تماشاگر میشود و خستگی چشم را برطرف میکند، اما توجه به کادر تصویر، کیفیت صدا و ایست مقابل دوربین از ضرورتهای اولیه است. از همین رو از انتخاب رقص و „نمای بیرونی” باید با دقت و محدود استفاده شود، وگرنه یا کیفیت کار تنزل میکند یا به کار (مثل تله تاتر یا نمایش ضبط شده ) دیگری تغییر میکند.
۴- چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، آنچه ما با اینترنت ارائه میدهیم، برتری و ورود مسلط تکنولوژی به بستر هنر/ تاتر است. پس هوشمندی و خلاقیت و بهرهگیری وافر از این وسیله در اصل نوعی شناخت خوب از آن وسیله است. اما اگر این بکارگیری به نوعی به بازی (افراط) تبدیل شود، منجر به فراموشی اصل موضوع، یعنی نمایش، شده است.
۵- تحمل شنونده و بیننده نمایش های مجازی محدود است. چون شیوه و امکانات تمرکز او محدود است. پس شایسته است از انتخاب نمایش های بلند (بیش از یک ساعت) اجتناب کنیم، تا شنونده را تا آخر اجرا کنجکاو و علاقمند نگه داریم.
۶- پخش موسیقی به عنوان پس زمینه (مجزا از فیلم یا تیتراژ نمایش)، عملا از کیفیت خوبی برخوردار نمیشود و بر گوش ناگوار میآید. پس شایسته است، اگر در نمایش موسیقی لازم است، آن را زنده (اگر امکانات باشد) اجرا کنیم یا تدوین شده به عنوان تصویری مجزای (به جای یک نقشخوان) پخش کنیم.
با ذکر این نکات که توجه مرا جلب کرده بودند، امیدوارم مهمترین موضوعات را در ارتباط با محدویتها (تنگناها) و امکانات (فراخناها)ی دنیای مجازی گفته باشم. اما پیش از پایان این قسمت، ذکر یک نکته مهم و ضرور را هم وظیفهی خود می دانم؛ اولن این بایدها و نبایدها نسبی هستند و حاصل فهم و برداشت امروز من. دومن در هنر باید و نباید همواره با خلاقیتهای جدید تغییر معنا میدهند و سوم اینکه هنر تاتر و فیلم و بسیاری دیگر هنرها، ثابت کرده اند که گاهی هنر ترکیبی (مثلن ورود فیلم به صحنهی تاتر یا همین تله تاتر که ترکیبی از دو نحوهی بیان و امکان هنریست. یا رقص-تاتر …) به مرور جای خود را در کنار دیگر نمودهای “بسته” و مرسوم هنری باز کرده اند. پس چشم انداز ما نسبت به این نوع پرداخت هنری باید هنوز بسیار وسیع باشد و به دور از تنگنظری غیر ضرور.
اصغر نصرتی (چهره)
۴ مارس ۲۰۲۱