انگيزهها و آرزوها!
خوانندهي عزيز، نخستين شمارهي “كتاب نمايش” را اينك در پيشرو داريد. ميدانيد و ميدانيم كه انتشار آن با مشكلات بسياري روبرو بوده است، چرا كه هر نخستيني دشوار است. اما يقين داريم كه به ياري همهي شما مي توان بر بسياري از آنها فائق آمد و اميدمان نيز به همين ياري است.
نزديك به دودهه است كه فوجي از ايرانيان ناخواسته خاك سرزمين خود را ترك كرده و در سراسر جهان پراكنده گشتهاند. اين پراكندگي جغرافيايي موجب شده كه تماسها با هم و تاثيرگذاريها بر يكديگر هر روز مشكلتر شود. از حال و روز يكديگر بيخبر يا كم خبريم. گرچه در معدود زمينههايي اين مشكلِ پراكندگي جغرافيايي با حضور برخي كانونهاي فرهنگي، برگزاري فستيوالها، گردهماييها و انتشار روزنامهها و مجلههاي مختلف ادبي و اجتماعي تا حدي حل شده است. اما هنر تاتر و دستاندركاران آن هنوز نتوانستهاند با همديگر در تماسي مداوم باشند.
ما نياز به يك پل ارتباطي داريم كه بتواند نه تنها حضور ما را در عرصهي فعاليتهاي هنري جلوهگر سازد، بلكه پيوندمان را نيز مستحكم و رابطههايمان را صميمانهتر كند. از تجربههاي تلخ و شيرين يكديگر آگاهمان كند. به صنف تاتريمان هويت روشنتري بخشد، از دستآوردها و شكستها از برنامههاي تازه و بسياري ديگر با خبرمان
كند.
ما آرزومنديم، كه با انتشار “كتاب نمايش”، اگر نه به همهي اين آرزوها، شايد تنها به بخشي از آنها، دست يابيم. اگر “كتاب نمايش” بتواند حتي تنها در حد يك پل ارتباطي ميان دست اندر كاران تاتري عمل كند، توانستهايم نخستين و جديترين گام را براي تحقق آرزوهاي مشتركمان برداريم.
بيشك ايجاد چنين ارتباطي در شرايطي اينچنين سخت و با ارتباطهايي اينچنين گسسته بدون ياري همهي شما علاقمندان عرصهي تاتر، كاري بس دشوار و بسا غيرممكن است. به همين خاطر از تك تك شما درخواست حمايت كرده و دست همكاري همهي علاقمندان به همكاري را پيشاپيش ميفشاريم.
ميدانيم آغازيست با پاهايي لرزان و گامهايي كه خطا نيز خواهند رفت، اما بيشك ياري، پشتيباني و همكاري صميمانهي شما ميتواند ما را در كار خود اميدوارتر و استوارتر سازد. به اميد آنروز!
اصغر نصرتي
كُلن، فوريه 1998