تاتر برونمرزی ایرانیان ۱۶
پیش به سوی تکمیل آرشیو تاتر
تاتر آلمان/ شاپور سلیمی
عاقبت یکی دیگر از فعالين قدیمی تاتر برونمرزی بخش قابل توجهای از مدارک و اسناد تاتری خود را در اختیار «آرشیو تاتر برونمرزی» قرار داد.
شاپور سلیمی را از نمایش رستم و سهراب (نوشته و کارگردانی مجید فلاحزاده) میشناسم. اوایل دهه ۹۰ بود. اجرایی بود در ساختمان قدیم آتشنانی شهر کلن. البته این نمایش بعدها در شریفسنتر/کلن، شهر بوخوم و همچنین هفته تاتر کلن(۱۹۹۴) هم اجرا شد.
در زمان خودش از جمله نمایشهای منسجم ایرانی بود که متن نسبتن شسته و رُفتهای داشت. گرچه کارگردانی آن، با همه تصویرهای خوب نمایشی، به پای متن نمیرسید. اما من در آن زمان از نمایش خوشم آمد. به ویژه از صدای بم شاپور سلیمی! رستمی که به رسم شاهنامه خون سهراب میریخت.
یادم میآید پس از اجرای نمایش نقدوبررسی تُندی هم پا گرفت. از آنها که به عنوان تماشاگر در نشست شرکت داشتند، یکی هم ناصر حسینی (مهر)، علی رستانی و نگارنده این سطور بودند. تعداد مخالفین نسبت به موافقیت بیشتر بودند. یا حداقل مخالفین بیشتر فرصت و طلب سخن داشتند یکی از مخالفین هم ناصرحسینی بود. البته کارگردان هم در تکاپوی پاسخ برآمد. اما خود اجرا و نوشته منطقیتر از شیوه و کلام کارگردان عمل کردند.
چندی نگذشت که یکی از تماشاگران آن شب که در همان نشست جسارت کلام نداشت، با اسم مستعار در مجله «رودکی»، به مدیریت دکتر خوشنام، به قول اهل نقد، مثلن پنبهی کار را زد و هرچه دل تنگش میخواست، پشت نام مستعار و با “چراغ خاموش”، نوشت. کارگردان تا مدنها دنبال “منتقد” خاطی بود و هر از گاهی هم یکی را متهم به آن کار “بُزدلانه” میکرد. غافل از اینکه متهم خود مدتها بود که “دفتردار قاضي” گشته بود. البته اندکی بعد جلال سرفراز، در همان مجلهی رودکی، به تلافی نوشتهی نویسندهی مستعار، نوشتهای در ارتباط با همین نمایش به چاپ رساند. لابد با این امید که شاید توازنی در ذهن خواننده نسبت به این نمایش ايجاد شود. به هر حال موضوع تا حدی ختم به خیر شد. اینها را که بخشی از تاریخ شفاهی تاتر برون مرزی است، نوشتم تا خواننده با این بخش از تاتر ایرانیان هم آشنا شود!
اما نه آن نوشته ی با نام مستعار به قصد تخريب و نه آن نوشتهی با نام حقیقی به قصد جبران، نتوانستند در روند و سرنوشت این نمایش نقش مهمی بازی کنند. تاتر موجودی زنده است و تاثیر صحنه و حضور تماشاگر حرف اول و آخر را میزند. چه نقد تند انتقامجویانه و چه نقد دلجویانه، چه نقد سفارشی، هیچکدام تاتر نمیشوند. و هیچکدام کم و کیف و سرنوشت یک اجرا را تعیین نمیکنند. تاتر همان «آنی» ست که رُخ می دهد. باقي در بهترین حالت میتوانند دسر بعد از غذا باشند که بدون آن هم آدمي زنده میماند. پس آنچه امروز در ذهن من به یادگار مانده و خاطرهای خوش گشته، اجرای آن نمایش در آن شب است. اینکه باز فرصتی پیش آمده بود و نمایشی به روی صحنه رفته و شماری تماشاگرش گشته بودند. باقی مطالب و وقایع ماند احتمالن برای آرشیو شفاهی تاتر و احتمالن درسآموزی از رفتار اجتماعی آدمها. چه آنها که نمایش را آن شب سخت کوبیدند و آن را تلاشی ناشیانه دانستند و چه کارگردانی که تاتر را “همان فرش ایرانی کف صحنه” میدید و انتخاب “گردی صحنه را برگرفته از گردی کره ی زمین” میدانست!
———
با این حساب نزدیک به سی سال است که شاپور سلیمی هم در کنار بسیاری دیگر، به قول قدیمیها، خاک صحنه خورده است، تماشاگر را متوجه خود کرده، بر سر تمرینها رفته و از نان شب بُريده و بر دهان همیشه باز تاتر پول و وقت ریخته است. البته شاپور هماره به یک ميزان در تاتر برون مرزی فعال نبوده است. تا سال ۲۰۰۰ بیشترین نمایشها را اجرا کرد و از آن بعد مدام از کمیت کارهایش کاست. دلیلش را شاید خودش روزی به ما بگوید. بیش از آنکه ما ذهن خود را بدین موضوع مشغول داریم.
حالا شاپور سلیمی لطف کرده و تلاش این چند سال را در اختیار من قرار داده است تا به قول خودش در جایگاه واقعی قرار گیرند: آرشیو تاتر برونمرزی ایرانیان.
از همینجا از شاپور سلیمی برای این اعتماد و لطفش سپاسگزارم. همانطور که بسیاری دیگر نیز از چنین لطفی مرا برخوردار کردند و با اعتماد مدارک خود را به من سپردند یا به آرشیو بخشیدند، از خانم نیلوفر بیضایی که از نخستین کسانی بود که چراغ این دوره از کار مرا روشن کرد تا منوچهر رادین (البته لیست بسیار بلند بالاست. و من در هرفرصتی یکی از دوستان را نام برده ام. امیدوارم قصوری در این کار نکرده باشم.)
از همهی شما یکبار دیگر سپاسگزارم.
————-
در این فاصله رقم اجراشناسی به ۱۳۰۰ رسیده است. برای بخش کتابشناسی و مطلب شناسی هم گامهای نخستین را برداشتهام و به زودی بر آنها نیز متمركز خواهم شد. اگر بخش اجرا شناسی به پایان برسد. خوشبختانه اجرا شناسی در مراحل پایانی ست و عاقبت توانستم بر مواد اسكن شدن پیشی گیرم و اکنون دیگر مدرکی در دسترس نیست که هنوز اسکن نشده باشد. در مراحل بعد باید سراغ مواد دجیتالی بروم تا لیست اجراشناسی کامل شود.
میدانم هنوز کسانی، مثلن آقای حسین افصحی، در فکر تکمیل آرشیو برای ارسال هستند و نخستین قدمها را برای آرشیو برداشته اند و لیست اولیه را ارسال کرده اند و فقط مانده که سندهای این لیست را هم در اختیار آرشیو قرار دهند. بیشک آنهم به زودی انجام خواهد گرفت.
آرشیو هنوز هم از کمبود مدارک (برنامه و دفترچههای) فستیوال پاریس، بخشی از مواد (دفترچه ها و برنامه های)جشنواره هامبورگ و برخی بولتنهای فستیوال کلن رنج میبرد. البته در بخش مطلبشناسی نقدها و در کتابشناسی لیست کتابهای چاپ شده در خارج از کشور هنوز لنگ میزنند.
امیدوارم اینها را هم به زودی کامل کنم.
اصغر نصرتی (چهره)
۳ مه ۲۰۲۱